ولایه سوریه: "انقلاب شام میان اعطای نصرت و انتهای عدول کردن و کناره گیریها!"
- نشر شده در ویدیوها
سخنان برادر مان یامن خیال تحت عنوان "انقلاب شام میان اعطای نصرت و انتهای عدول کردن و کناره گیریها!"
شنبه، 28 ذو الحجه 1439هـ.ق / 08 سپتامبر 2018م
سخنان برادر مان یامن خیال تحت عنوان "انقلاب شام میان اعطای نصرت و انتهای عدول کردن و کناره گیریها!"
شنبه، 28 ذو الحجه 1439هـ.ق / 08 سپتامبر 2018م
تحلیل سیاسی هفتهوار دکتور عثمان (ابو عبیده) رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
پنج شنبه، 26 ذو الحجه 1439هـ.ق / 06 سپتامبر 2018م
بخشی از خطبۀ جمعه استاد سامر عید در مسجد احسان واقع در اریحا-حومۀ ادلب.
جمعه، 27 ذو الحجه 1439هـ.ق / 07 سپتامبر 2018م
(ترجمه)
امریکا حرکتهای اسلامی و کسانیکه از نفوذش در سرزمینهای اسلامی راضی نبوده و تأثیرگذار اند، شناخت کلی دارد. امریکا در تلاش است که این گروها به قدرت نرسند، چون این حرکات میخواهند که نفوذ امریکا را از سرزمینهای اسلامی دور سازند، نه به معنی محدودش، بلکه به معنی اینکه پای امریکا را از تمام سرزمینهای اسلامی دور سازند. همچنان امریکا میداند حرکتهایی وجود دارد که امکان تعامل امریکا با آنها بوده و میخواهد که این حرکتها به قدرت رسیده و در بازی دموکراسی سهیم باشند. امریکا به خاطر منافع خودش به پیروز ساختن احزاب و سیاسیونیکه خود را به دین نسبت میدهند، تلاش میکند، البته دینیکه بر دموکراسی انطباق داشته و ضد افراطگرائی(اسلام واقعی) است.
امریکا میخواهد نفوذ خود را از طریق حرکتهای اسلامی، که با سیاسیون امریکائی روابط دارند، گسترش دهد؛ حرکتهای اسلامیای که نتایج خطرناک مسیر این دیدارهای مشبوه را نمیدانند، زیرا امریکا با چالاکی و سیاست خبیثاش این حرکتها و اردوغان را به خدمت خود قرار داده تا از طریق این گروها به اهداف خود برسند؛ اردوغانیکه راهحل و راه صلح را تنها گفتگو میداند. به همین دلیل اردوغان در دیدارهای مکرر و طویلی با سیاسیون امریکا نقش اساسی داشته، چیزیکه در حقیقت نفوذ امریکا را در ترکیه استحکام بخشید. قبل از اینکه هیلری کلینتون وزیر خارجۀ امریکا شود، زمانیکه اردوغان شهردار استانبول بود، در دهۀ نهم اردوغان را چنین توصیف نمود: «به نظرم اردوغان یک شخصیت سیاسی پرتلاش، قوی و انسان صادق و توانا است.»
دیدارهای مکرر اردوغان با امریکا باعث شد تا امریکا در انتخابات پارلمانی سال 2002م از اردوغان حمایت کند. هیلری کلینتون ساعتها به صورت انفرادی به حضور داشت داود اوغلو استاد پوهنتون-که ترجمانشان بود- با اردوغان دیدار و گفتگو نمود که بعداً در زمان حاکمیت اردوغان، داود اوغلو به عنوان وزیر خارجۀ ترکیه تعیین گردید. این دیدارها منجر به گرایشهای مثبت امریکا و ترکیه گردیده و روابط دوستانۀ این دو کشور را بیشتر ساخت. زمانیکه هیلری کلنتون وزیر خارجۀ امریکا شد، اروپا، اردوغان، عبدالله گل و بزرگهای ترکیه را ملاقات نمود و توانست که در برنامۀ تلویزیونی مشهور و پر بینندۀ یکی از رسانههای ترکی تحت نام "بیا و با ما بپیوند" به هدف تأثیرگذاری بالای مردم ظاهر گردد، چیزیکه برای حکومتها پوشش سیاسی بزرگی میدهد.
امریکائیها برنامۀ منسجمی برای پیروزی اردوغان در انتخابات کشور ترکیه آماده کرد و اقتصاد را یکی از راههای سقوط حکومت قبلی قرار داد و یک سلسله کارهایی را برای نفوذ سلطۀ امریکا در ترکیه انجام داد؛ از جمله، دور ساختن نظامیها و توصیف نمودن مبارزات انتخاباتی حزب اردوغان. استیفن کتنزر اردوغان را تعریف نموده گفت: «او نبوغ خود را در تنظیم و پیکارهای سیاسی در سطح کشور ظاهر ساخت؛ چیزیکه هیچ حزب سیکولری تا اکنون در ترکیه انجام نداده است.» به همین ترتیب حزب عدالت و توسعه از ابتدای مبارزات انتخاباتی تا پیروزیاش در انتخاباتی پارلمانی نقش اساسی برای زنان داد. استیفن کتنزر اردوغان و همکارانش را اسلامگراهای میانهرو خواند.
اردوغان پس از پیروزیاش، شورای امنیت ملی ترکیه را متشکل از جنرالهای بود که بالای رؤسای حکومت مسلط بودند، به شورایی تبدیل نمود که شهروندان آن را اداره میکند. همچنان اردوغان دست به دیگر اقداماتی زد که نیت دور کردن انگلیس را از ترکیه واضح میسازد؛ مانند لغو جزای اعدام و تعدیل قوانینیکه در خصوص حقوق بشر و دور ساختن قوانین سختگیرانه بوده است؛ اما حقیقت اینست: اقداماتیکه اردوغان روی دست گرفت و جنرالها را از قدرت برکنار نمود، حکومتاش بعد از انقلاب دروغین دست به اقدامات سختگیرانه زد و نسبت به حکومتهای قبلی قدرت را به دست گرفت. انقلاب اخیر در سال 2016م فرصتی برای اردوغان بود تا نظام را از اجیران انگلیس پاک نموده و به جای آن مهرههای امریکا را جابجا سازد که این تصفیهسازی تاکنون جریان دارد.
ترکیه به عنوان یکی از قدرتهای منطقهای ظهور کرده و در نتیجه لازم بود تا نقش خودش را که از سوی امریکا به آن سپرده شده بود، انجام دهد. بناءً اردوغان بسیاری از سیاستهای خارجی امریکا را به پیروزی رساند و این نقشی بود که امریکا از ترکیه تقاضا نموده و ترکیه به انجام آن امریکا را راضی ساخت.
زمانیکه امریکا عراق را در سال 2003م اشغال کرد و اذهان مردم را به طرف دموکراسی جلب نمود، مردم غرب زدۀ عراق از دموکراسی استقبال کرد، کسانیکه در اشغال عراق با امریکا خوشخدمتی کرده و همکار بودند؛ اما برای اینکه بازی دموکراسی در عراق تکمیل گردد، امریکا نیاز داشت تا همۀ اطراف درگیر سهیم گردند که امریکا نتوانست برای پذیرفتن دموکراسی تمام مردم عراق را قانع سازد و زمانیکه اهل سنت عراق تصمیم بر مقاطعۀ انتخابات ملی عراق زدند، ترکیه توانست با تغییر نظرشان آنها را در مشارکت این نظام قانع سازد و دقیقاً این چیزی بود که امریکا با وصف اینکه خواستار آن بود، از انجام آن عاجز مانده بود.
قابل تصور نیست که شمعون پریز در سال 2007م در پیشروی پارلمان ترکیه استاد شده و به زبان عبرانی گفت: «ترکیه مورد اعتماد است. من آمدم که از ترکیه ابراز قدر دانی کنم.» در اوج گفتگوها که امریکا از کمپ دیوید در سال 1978م بین مصر و رژیم یهود و از مادرید در سال 1991م بین رژیم غاصب یهود و فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین و توافق وادی عربه در سال 1994م بین دولت یهود و اردن اتفاق افتاد، سوریه این مذاکرات را نپذیرفت؛ هرچند که این مذاکرات از طرف امریکا راهاندازی شده بود. زمانیکه دولت یهود گفتگوهای مخفی را با سوریه آغاز کرد، از ترکیه ترتیب آن را تقاضا نمود و این نقشی بود که تاهنوز امریکا از اردوغان این بازی را در مذاکرات بین دولت یهود و حماس میطلبد.
زمانیکه امریکا جنگ علیه اسلام را تحت نام " تروریزم" آغاز کرد و تعدادی از کشورهای غربی نیز با آن همکار بود تا مسلمانان را از دینشان دور ساخته و غیر ما انزل الله را حاکم سازد، نیاز پیدا کرد تا حکام سرزمینهای اسلامی نیز با آن بپیوندند که اردوغان این نقش را بازی کرد و ترکیه در طول چهار سال ثابت ساخت که همکار وفاداری برای امریکا است. هیلری کلینتون با اطمینان کامل گفت: «ما و ترکیه در افغانستان، سوریه وغیره سرزمینها به خوبی علیه تروریزم مبارزه نمودیم.»
کثیفترین نقشیکه اردوغان به نفع امریکا بازی نمود، نگهداری و حفاظت از بشار اسد مزدور امریکا از سال 2011م تاکنون و متفرق کردن نیروهایش تحت نام اردوی آزاد برای راهاندازی عملیات سپر فرات بود که بشار اسد را فرصت داد تا بر حلب مسلط گردد و عملیات شاخۀ زیتون بود که بشار اسد را فرصت داد تا در غوطۀ شرقی داخل شود. ای کاش! مزدوری و خوشخدمتی اردوغان به امریکا در همین حد باقی میماند؛ اما بدبختانه عملیات نظامی اردوغان و خیانتهای آن به نفع بادارش امریکا فراتر از این است.
اردوغان به تمام قوت و صراحت مسلمانان را به طرف سیکولریزم فرامیخواند و این نقشی است که از طرف امریکا به آن سپرده شده و امریکا میخواهد که اردوغان و ترکیه الگویی در جهان اسلام باشد.
داود اوغلو از نگاه حقبینانه از منظر اسلام به سوی قضایای امت مسلمه؛ مانند: اشغال فلسطین توسط دولت یهود، اشغال چیچین توسط روسیه و اشغال افغانستان و عراق توسط امریکا و چگونگی راهحل این مشکلات از منظر اسلام عاجز ماند. بناءً از دیدگاه قانون بینالملل به این مسایل نگاه کرده که این نگاهش مشکلات و ناامیدی زیادی ایجاد کرد، در حالیکه داود اوغلو میداند که مسلمانان امید خود را نسبت به دولتهای مزدور سرزمینهای اسلامی از دست دادند، از مردم خواست تا راهحل مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را پیدا کنند. همچنان اوغلو از کشورهای اسلامی میخواهد که به سوی ترکیه به حیث معجزۀ راهحل مشکلات نگاه کرده و این کشور را از منظر خلافت اسلامی ببینند؛ در حالیکه متأسفانه این واقعیت در مورد کشور ترکیه قطعاً و جود ندارد.
یقیناً که مسلمانان صاحب عقل و بصیرت میدانند که خلافت عثمانی وجود ندارد. چیزیکه ترکیه ادعاء میکند، اصلاً ارتباطی به خلافت عثمانی ندارد؛ بلکه ترکیه خادم امریکا بوده به سیاستهای امریکا تسلیم است؛ سیاستهاییکه مردم مسلمان از آنها متنفر اند. امریکا در هرجائیکه از پیاده نمودن سیاست و نظام حکومتداری خودش عاجز ماند، مسئولین ترک را در آن سرزمین فرستاد و دروازۀ گفتگوها توسط ترکها به رویش باز شد؛ مثل لبنان، پاکستان و افغانستان.
ترکیه نقش امریکا را طوری بازی نموده که گویا این کشور در سیاستهایش مستقل است و هیچ دستی در سیاستهای این کشور دخیل نمیباشد؛ در حالیکه حقیقت چیز دیگری است. ترکیه به خاطر پراخت منافع کردها در زمان اوزال اعلان کرد که نصف آن کرد باشد؛ پس از آن منافع همسایههایش در زمان اردوغان چیزیکه تصور میشود-که به وجود آورندۀ صلح است چیزیکه احمد داود اوغلو آن را "عمق استراتیژیک" نامیده است. ترکیه برنامۀ اول خود را در بین همسایهگانش، کسانیکه با ترکیه اختلاف داشتند، تطبیق نموده که در این برنامه تا حد زیادی موفق شد؛ نه تنها ترکیه صدای حل مشکلات را با همسایهگانش بلند نمود؛ بلکه در صدد این شد که مشکلات داخل کشورهای همسایه نیز باید حل گردد و استدلالش این بود که اختلاف در کنار ترکیه صلح را تهدید میکند، زمینههای رشد منطقوی را میگیرد و در آینده همۀ اینها مایۀ نگرانی ترکیه میشود.
اردوغان ترکیه را از لجنزار انگلیس بیرون نموده؛ اما در لجنزار امریکا غرق نمود. پس فایده چیست؟ از سال 1924م تا اکنون 78 سال از عمر ترکیه به هدر رفته است. از زمانیکه مصطفی کمال خلافت را لغو و جمهوریت را اعلام نمود و حالا 16 سال است که امریکائیها هویت ترکیه را ربوده است. امریکائیها به خاطر پیروزی اردوغان اقتصاد ترکیه را رشد داد. به همین دلیل اقتصاد ترکیه شگوفا شده و در جهان نمونه گردیده است؛ اما واقعیتیکه روشن است، اینست که ترکها علیه اقدامات اقتصادی بد اردوغان که بعد از پیروزی او و حزبش از یک و نیم سال به این طرف روی دست گرفته مقابله نموده و قروض ترکیه نشان دهندۀ شکست اقتصادی ترکیه است.
بدون شک مسلمانان در ترکیه میدانند که هیچ پیروزی جز عملی شدن خواست امریکا و مزدورانش چیزی دیگری تحقق پیدا نکرده است؛ اما صبح خلافت راشده برمنهج نبوت نزدیک به درخشیدن است.
منابع:
1. کلینتون، هیلری. خیارات صعبة. چاپ کاغذی.
2. کنزر، استیفن. العودة الی الصفر. چاپ الکترونیکی.
برگرفته از جریدۀ الرایه
نویسنده: شفیق خمیس
(ترجمه)
گزارش کارشناسان آزاد سازمان ملل در امور حقوق بشری در رابطه به وضعیت حقوق بشر در یمن به تاریخ 28 اگست 2018م به نشر رسید. این گزارش از طرف حکومت هادی و ائتلاف به رهبری عربستان سعودی به دلیل خطاب قرار دادن هوثیها تحت نام قدرت واقعی، مورد انتقاد واقع شده است. عبدالمالک الهوثی رهبر هوثیها به نام "رهبر انقلاب" در این گزارش یاد شده است و این در حالی است که حکومت هادی و ائتلاف پیکارشان را به دفاع در برابر تجاوز میدانند و در پهلوی موارد ناچیز دیگریکه حکومت هادی و ائتلاف عربستان و امارات متحدۀ عربی را به خشم میآورد، منصوب کردن رهبر هوثیها به این نام، همچنان به خشونتها میافزاید. ائتلاف و حکومت هادی گزارش جانبدارانۀ سازمان ملل را نقد کرده و آن را غیرمنطقی خواندهاند. آنها گفته اند که توصیف هوثیها برخلاف راهحلهای سازمان ملل در خصوص بحران یمن میباشد. این گزارش، جنگجویان هوثی را به نام "نیرو" و جنگجویان تحت حاکمیت هادی را " ملیشه" خوانده است.
ما بارها اظهار داشتیم که سازمان ملل فقط و فقط یک آلۀ دست امریکا-که دولت مسلط و جنایتکار در جهان است- با مشروعیت بخشیدن هوثیها، میخواهد آنها را در یمن به قدرت برساند. پس جای تعجب نیست که سازمان ملل آنها را قدرت واقعی خطاب میکند.
گزارشهای سازمان ملل، هادی دست نشاندۀ انگلیس و نیز ائتلاف و طرفدارانشان را ناراحت ساخته و همچنان نمایندۀ امریکا یعنی عربستان سعودی را ناخشنود ساخت؛ چراکه این گزارش هوثیها را مستحق دانسته و آنها را منحیث یک دولت شمرده است. گزارشهای سازمان ملل به مصابۀ افزار تهدید در میان گروهای درگیر در یمن به کار میرود، مخصوصاً کشورهای ائتلاف از طرف امریکا تحت نام " هدف قراردادن ملکیان" مورد تهدید قرار میگیرند. شرایط دیگری نیز از جانب نهادهای بینالمللی که امریکا آن را بخاطر منافع خود ساخته، وضع گردیده که هم دست نشاندهها و هم غیر آنان را هرزمانیکه بخواهد، تحقیر میکند.
این درحالیست که خود امریکا در رأس جنایات قرار داشته و مردم بیگناه سوریه را توسط بشار، دست نشاندۀ جانیاش، یکجا با روسیه و ایران، بدون ترحم و یا حتی انعکاس بینالمللی، در آتش سوختانده و به قتل میرساند. این جنایتکاران تمامی سلاحهای ممنوعه و خطرناکشان را بخاطر ازمیان برداشتن انقلاب استفاده کردند؛ حتی اگر به قیمت ازبین رفتن تمامی مردم سوریه هم که باشد، حاکمیت این خونخوار را حفظ نمایند؛ ولی در یمن ما شاهدیم که چه اندازه امریکا و سازمان ملل آن، در بکار بردن فشار، تهدید و ایجاد ترس بیمورد در قبال مخالفین هوثیها، به سرعت عمل میکنند و از حمله در برابر آنها جلوگیری مینمایند. در عین حال، هوثیها شب و روز شعار "مرگ بر امریکا" را سر میدهند که این خود تلاشیست در جهت پوشاندن وابستهگیشان و اینکه مردم یمن را توسط این شعارهای میانتهی فریب بدهند.
ای مردم باعزت یمن! سازمان ملل نهاد خیریه نیست تا در تلاش خوبی باشد و بخواهد خونریزی را متوقف سازد، بلکه این ماری بد جنسی است که زهر کشندهای در درونش است. این سازمان به دست نشاندههای امریکا نسبت بر دست نشاندههای انگلیس اهمیت بیشتری میدهد.
حزب التحریر در چیزی بیشتر از یک بیان حقیقت مبارزۀ استعماری را در یمن واضح ساخت و آن اینکه دلیل عدم دخیل شدن در این جنگ را شرح داده و آن را ناروا دانست و این حالت جانبداری از یگ گروه بخاطر گروه دیگری نبوده است. حزب التحریر جنگ یمن و افراد پشت صحنۀ آن را افشاء کرد که بدون شک نمایندههای قوتهای استعمار و همکاران محلی، منطقوی و بینالمللیشان میباشند.
ای برادران ما در یمن! آیا وقتاش نرسیده تا قانون الله سبحانهوتعالی بالای شما حاکمیت نماید و شما دیگر بالای سازمان ملل اعتماد نکنید و از ضرر اعتماد بالای ظالمان آگاه شوید؟ آیا وقتاش فرانرسیده تا ریختاندن خون را رها کرده و عزتتان را، خودتان را، فامیل و امتتان را با تأسیس خلافت راشده به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم حفظ نمایید؟ مؤمن هوشیار میباشد و از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. چگونه ممکن است کسیکه به الله سبحانهوتعالی و روز آخرت باورمند است، بخاطر قضاوت نزد طاغوت برود، بالای آن اعتماد کند و مردم و سرزمیناش را به تصامیم وحشیانۀ استعماری واگذارد که تنها قضایا را بدتر کرده و ضعف، انقسام و جنگ میان مسلمانان را افزایش میدهد؟! حقیقتاً که چنین است، اگر واقعاً بدانید.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن
حملات زنجیرهای اخیر در غرب کابل تاکنون جان دهها تن را گرفته است. در افغانستان اما هیچگاه کشتارِ غیرنظامیان از جمله شیعیان به این اندازه فجیع و برنامهریزی شده نبوده است، تاجایی که حتا پس از پایان جنگهای داخلی دههی نود، مبنای تفرقه به این اندازه نبود که حال در حضور نیروهای خارجی و به اصطلاح دموکراسی، پایهریزی میشود. آیا واقعاً داعش در پسِ این حملات وحشیانه قرار دارد؟ پرسش دیگر اینکه آیا شباهتی میان برنامههای شورشگری امریکا در عراق و افغانستان دیده میشود؟
شواهدی زیادی نشان میدهد که مبنای تفرقههای کنونی در عراق و حتا خاورمیانه، پس از اشغال امریکا پایهریزی شده است. چنانچه "پاول برمر" نماینده ویژه جورج بوش و مسوول امور عراق، دو طرح خطرناک را برای عراق پایهریزی نمود. نخست اردوی مقتدر صدام را منحل نمود و بعد قانون اساسی را تدوین کرد که زمینه تجزیهای عراق به سه بخش شیعه، سنی و کرد در هر زمانی که غرب خواسته باشد، فراهم ساخت.
به دنبال آن جنرال پتریوس فرمانده نظامی امریکا در عراق، طرح ملیشه سازی را راه اندازی نمود. این طرح پس از آن راه اندازی شد که دولتِ مورد حمایت امریکا توسط تکنوکراتهای شیعه رهبری میشد که از جانب نیروهای منحل شدهای اردوی صدام تحت فشار شدید قرار داشت. طرح ملیشه سازی پتریوس باعث شد که سنیها بویژه بازماندگان اردوی صدام که از تجربه جنگی زیادی برخوردار بودند، در چارچوب ملیشهها برای دولت درد سر سازند. پس از خروج امریکا از عراق در سال 2011 نتیجه همین طرح بود که جنگهای شدیدی فرقهای بوقوع پیوست که در نهایت منجر به سر بیرون کردنِ داعش در عراق گردید.
چنین برنامههای هدفمندی سیاسی-نظامی اگر به درستی دنبال شود، دیده میشود بسیاری از برنامههای که در عراق طرح ریزی شده بودند در افغانستان نیز عملی شده اند. چنانچه طرح اربکی سازی مردم برای نخستین بار پس از حضور دیوید پتریوس در افغانستان راه اندازی شد که تاکنون مردم از مناطق دور دست افغانستان از ظلم، وحشت، چور و چپاول آنها به ستوه آمده اند، و برعکس هیچ نتیجهای مثبتی را در پی نداشته است.
همچنان داعش که نتیجه و محصولِ این سیاستهاست، حال در افغانستان بهانهای شده که شیعیان به هدف راه اندازی تفرقه مذهبی هرازگاهی زیر ریش دولت و نیروهای خارجی آنهم در چند کیلومتری ارگ و سفارت امریکا، سلاخی میشوند. فکر نکنم هیچ داعش و طالبی از دولت بویژه سفارت امریکا و دستگاه استخباراتی آن(CIA) کرده در قتل برادران شیعهای ما دست داشته باشد.
طالبان اصلاً مسوولیت حمله اخیر به دشتبرچی را نپذیرفتند، و اما داعش، کدام داعش؟ داعشی که بیشترین آن را دولت از چنگ طالبان نجات داد و در حال حاضر در مهمانخانههای مجلل در کابل و ولایات نزد دولت مهمان اند؟ و اگر کشتار وحشیانه و سلاخی برادران شیعه کارِ دست داعش است پس چرا آنها در چهارّاههای کابل به دار آویخته نمیشوند؟ اینها همه بازیهای کلان استخباراتی اند که به هدف ایجاد تفرقه حتا چند قدم پیشتر از داعش انجام شده و در نهایت به نام داعش پایان میآبد.
از این رو تنها قاتل برادران شیعه میتواند "جانبس" سفیر امریکا و برنامههای تفرقه افگنانهای وی که از آن به عنوان مغز متفکر داعش در خاورمیانه یاد میکنند، باشد و بس، که توسط شعبهای از CIA در کابل بگونهای هدفمند اجرا میشود.
امریکا این نوع حملات را بارها و بارها در عراق، افغانستان، یمن و سایر کشورها توسط کمپنیهای همچون "بلک واتر" راه اندازی کرده است. بناً راه حل این نیست که پیشنهاد شده، زیرا اگر برای هر گروهی از 10 نفری برادران شیعه یک نفر بسان امرالله صالح که خود دستپروردة CIA است آموزش دهند قادر نخواهند بود تا امنیت در منطقه را به حالت عادی برگردانند؛ مگر اینکه دنبالهای آن را میتوانند در برنامههای تفرقه افگنانهای جانبس سفیر امریکا جستجو کنند.
اگر چنین نیست، پرسش برانگیز است که چگونه یک داعشی از کوههای جوزجان و جلال آباد بیآید و بعد در نقاط مشخص کابل همچون مساجد، تکیه خانهها، محلات آموزشی و ورزشی پر از ازدحام را شناسایی و مورد هدف قرار دهد. چنین حملات پیچیده بدون شک توسط افراد گروهای همچون داعش-شاخه خراسان- ناممکن به نظر میرسد، مگر اینکه افرادی باشد که از طریق تکنالويی معلوماتی همچون GPS مناطق را مشخصاً شناسایی نموده و بر اهداف خود موفق شود. آنچه که امریکاییها بدون اعتماد بر ترجمانهای افغانی خود در طول هفده سال گذشته از این طریق بر هر نقطهای از افغانستان تردد داشته و دارند.
احمدصدیق احمدی
ارایه کننده: استاد توانا احمد القصص عضو حزب التحریر-ولایه لبنان پنج شنبه، 26 ذو الحجه 1439هـ.ق / 06 سپتامبر 2018م
سخنرانی دکتور مصعب ابو عرقوب عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-سرزمین مبارک (فلسطین)-جمعه، 27 ذو الحجه 1439هـ.ق / 07 سپتامبر 2018م
پنج شنبه، 26 ذو الحجه 1439هـ.ق / 06 سپتامبر 2018م
سلسله نشستهای هفته واری که راجع به قضایای مهم، حوادث و رویدادهای جدید نگاهی انداخته شده و تبصره میگردد.
نشست "194"
ما قبل و ما بعد ادلب!
مهمان برنامه: استاد مروان عبید (ابو عبد الرحمن)
مجری برنامه: استاد هیثم الناصر (ابو عمر)
حزب التحریر-ولایه اردن
جمعه، 27 ذو الحجه 1439هـ.ق / 07 سپتامبر 2018م