(ترجمه)
در ماه ذوالحجۀ سال دوازدهم بعثت پس از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم در اواسط ایام تشریق برابر با 622م یک حادثۀ بسیار بزرگی در ایام حج به وقوع پیوست؛ چنانچه هیأتی از أوس که تعدادشان به هفتادوپنج نفر میرسید، از جمله کسانی بودند که الله و رسولش را استجابت نموده و با رسول الله صلی الله علیه وسلم ملاقات نمودند. البته بعد از کار و فعالیت بزرگی که مصعب ابن عمیر رضی الله عنه در مدینۀ منوره انجام داده بود و با رهبران، بزرگان و عام مردم ارتباطات قوی بر قرار کرده و ذهنیت عام مردم را به طرف اسلام جهت داد و آماده نصرت دادنشان نموده بود. بناءً حضور این هیأت، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم و ملاقات با ایشان به هدف دادن نصرت و قوت بود تا دعوت به مرحلۀ جدید یعنی به مرحلۀ تطبیق عملی انتقال یابد.
رسول الله صلی الله علیه وسلم همرای این هیأت صحبت کردند و وقتی ظرفیت و توانائی خوب شان را دیدند، با ایشان وعده گذاشتند تا در اواسط روزهای تشریق در منطقه عقبه، در دل شب همرای شان ملاقات نمایند و برای شان گفتند:
«لا توقظوا نائما ولا تنتظروا غائبا»
ترجمه: خوابیدهای را بیدار نکنید و به انتظار غائبی ننشینید.
بناءً در موعد معینه و بعد از گذشت ثلث اول شب، از خوابگاه شان مخفیانه میرفتند تا مبادا کارشان افشاء گردد تا اینکه به عقبه رسیدند و همۀ شان به کوه بالا شدند که دو زن نیز همرای شان بودند(ام عماره و ام منیع). در آنجا به انتظار رسول الله صلی الله علیه وسلم ماندند تا رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدند و با رسول الله صلی الله علیه وسلم، عباس رضی الله عنه که تا آن وقت مسلمان نشده بود نیز همراه بود تا در مورد برادرزادهاش مطمئن گردد. عباس رضی الله عنه اولین کسی بود که به سخن آغاز نموده گفت: «ای گروه خزرج! محمد(صلی الله علیه وسلم) از ما است که این را شما میدانید و تا اکنون ما آن را از قوم خود محافظت نمودیم و او تا اکنون در میان قوم و شهرش با عزت بوده؛ اما حالا به سوی شما متمایل شده و پناه آورده است؛ اگر شما به آنچه وی را به طرف آن دعوت کردید وفا میکنید و آنرا از مخالفیناش محافظت میکنید، پس آنچه که تعهد کردید به آن عمل کنید و اگر آن را به دشمن میسپارید و بعد از خروج از سرزمیناش آن را تنها و خوار میسازید، پس از همین اکنون آن را به خودش بگذارید!
آنان وقتی سخنان عباس رضی الله عنه را شنیدند گفتند؛ آنچه گفتی شنیدیم، سپس گفتند: یا رسوالله تو سخن بگو و آنچه که برای خود و پروردگارت دوستداری از ما عهد و پیمان بگیر! رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از تلاوت قرآن و ترغیب نمودن شان به سوی اسلام در جواب فرمودند:
«أُبَايِعُكُمْ علی أنْ تَمنعُونِی مِما تمنعُون مِنْهُ نِساءكُمْ اوأبْناءکُمْ»
ترجمه: با شما به این شرط بیعت میکنم که از من، هممانند زنان و فرزندان تان محافظت کنید.
همین بود که "براء" دست خود را به مقصد بیعت به سوی آن دراز کرد و گفت: «یا رسول الله بیعت نمودیم! قسم به الله که ما اهل جنگ وسختی هستیم و این جنگ و سختیها را از بزرگان خود به ارث بردیم؛ اما قبل از اینکه "براء" سخنانش را به پایان برساند؛ ابوالهیثم ابن تیهان بر سخنانش اعتراض نموده گفت: «یا رسول الله بین ما و یهود پیمان است و اگر ما این پیمان را با آنها قطع کنیم؛ سپس الله سبحانه وتعالی ترا پیروز گرداند، در آن زمان به سوی قوم خود باز میگردی؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم تبسم کرده و فرمودند:
« بل الدَّم الدَّام، والْهدْم الْهدْم، أنا مِنْكُمْ وأنْتُمْ مِنی ِ، أُحارِبُ منْ حاربْتُمْ، وأسالم منْ سالمْتُمْ»
ترجمه: خون در مقابل خون، ویرانی در مقابل ویرانی، من از شما هستم و شما از من، با هرکس شما بجنگید میجنگم و با هرکس شما صلح کنید صلح میکنم.
اینجا بود که این قوم اقدام به بیعت کردند. باز عباس بن عبادة اعتراض نموده گفت: «ای گروه خزرج! آیا میدانید که به چه چیزی با این مرد بیعت میکنید؟ شما با این مرد بیعت میکنید که با سرخ و سیاه بجنگید؛ اگر فکر میکنید که هرگاه اموال شما در معرض نابودی قرارگیرد و بزرگان شما در معرض قتل و کشته شدن، در آن وقت آن را به دشمن میسپارید، همین حالا آن کار را انجام دهید! قسم به الله که اگر این کار را انجام دهید، خواری دنیا و آخرت شما را دامنگیر خواهد شد و اگر شما فکر میکنید که با بیعت آن وفا میکنید؛ اگرچه با قیمت از دستدادن اموال و بزرگان تان باشد؛ پس آن را بگیرید! قسم به الله که این کار به خیر دنیا و آخرت شما است.»
آن قوم جواب داده گفتند: «ما آن را در هر شرائطی با خود میگیریم؛ اگرچه به قیمت از دستدادن اموال و بزرگان ما باشد. سپس گفتند: یا رسول الله اگر ما چنین کنیم، در بدل آن چه چیزی برای ما داده خواهد شد؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: جنت. همین بود که دستهای شان را به سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم دراز نمودند و با این کلمات با رسول الله صلی الله علیه و سلم بیعت کردند: «ما رسول الله صلی الله علیه وسلم را بر سمع وطاعت بیعت کردیم، در حالت سختی و آسانی، در حالتی که به میل ما برابر باشد و یا نباشد. ما با او بیعت نمودیم که با اهل منازعه حق را بگوئیم و لو در هرجائی که باشد. ما بیعت کردیم که به خاطر بیان حق از ملامت هیچ ملامتگری نترسیم؛ وقتی از بیعت فارغ شدند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«أخْرِجُوا إِلی ِمنْكُمُ عشرة نقِيبا ، يكُونُون على قومِهِمْ»
ترجمه: از میان خود ده نقیب(بزرگ) به سوی من برگزینید که(مورد اعتماد و مسلط) بر قوم خود باشند.
سپس ایشان نه نفر از قوم خزرج تعیین کردند و سه نفر از أوس. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
« أنْتُمْ على قوْمِكُمْ بِمافِيهِمْ كُفلاء، ككفالةِ الْحوارِیيِن لِعِيسى بنِ مرْيَم،وأناكفِيلٌ على قوْمِي»
ترجمه: شما کفیلان قوم خود هستید، مانند حواریون عیسی ابن مریم(علیه السلام) و من نیز کفیل قوم خود هستم.
گفتند، بلی یا رسول الله! سپس به خوابگاههای شان بازگشتند و بار و کوچ شان را گرفته و به مدینه بازگشتند. بعد از آن رسول الله صلی الله علیه وسلم مسلمانان را دستور به هجرت به سوی مدینه دادند؛ سپس خود رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز با ابوبکر صدیق رضی الله عنه به مدینه هجرت نمودند و دولت تأسیس شد. این بیعت بزرگی بود که در ایام حج صورت گرفت و یک کار سیاسی بسیار بزرگ بود. این مسأله از احکام طریقه برای اقامۀ حاکمیت اسلام به شمار میرود که بعد از اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم مقدمات را برای ایجاد مردان صاحب کفایت فراهم ساختند که این مردان از اصحاب مهاجر بود و ایجاد افکار عمومی برای نظام سیاسی اسلام بود که حاکمیت کفر را از بین میبرد. این چیزی بود که قریش از آن ترس داشته و از آن حساب میبرد. به خاطر همین مسأله به شدیدترین حالت و با قوت قلب در کنار رسول الله صلی الله علیه وسلم میجنگیدند.
چیزیکه امروزه ما به آن نیاز شدید داریم، همانا حرکتدادن اهل قوت برای نصرت نظام بزرگ اسلام، یعنی خلافت بر منهج نبوت است؛ خلافت بر منهج نبوت که حزبالتحریر راهنمای آن بوده و هرگز با اهل خود دروغ نمیگوید و آمادهگی درستی با مردان صاحب کفایت و دانایی دارد که قادر به انجام و تطبیق آن در میدان واقعیت هست؛ اشخاص با کفایتیکه سیاستهای منطقه و جغرافیایی کنونی، وسیاستهای بینالمللی را درک نموده و در این عرصه زبردست و هوشیار هستند.
رأی عامیکه حزبالتحریر برای خلافت در بین امت ایجاد کرده، امت را به جایی قرار داده که شوق به سوی خلافت و بازگشت آن دارند و زبان شان به این مسأله گویا است. وحشت و ترس غرب از بازگشت خلافت بعد از تحولات بزرگ در بین امت اسلامی محسوس است؛ چنانچه افزایش اظهارات و پلانهای شان بر ضد خلافت و بر ضد دعوتگران آن این مطلب را تأکید بیشتر میکند. ریتچاددانات مشاور دفاعی دیویدکامرون نخستوزیر بریتانیا به تاریخ 17 می 2010م به روزنامۀ "ذینشین" به وضاحت گفت: «وقتی مسلمانان افکار سیاسی را در اسلام و نظام خلافت را اختیار کردند، این یک عملکرد غیرمقبول بوده که از جانب بریتانیا با عکسالعمل نظامی مواجه خواهد شد. او این سخنانش را توجیه نموده گفت: او با نماز و اقامۀ شعائر دینی مسلمانان تا وقتی با زندگی سیاسی و ارزشهای غربی تسلیم باشند، مشکلی ندارد.»
به اين شكل جنگ حکام مسلمانان در برابر برنامۀ خلافت، نافذ ساختن تعلیمات غرب و دستورات و برنامههای شان بوده که تحت نام "جنگ علیه تروریزم" به پیش میبرند و با اعمالی چون گرفتاری، قتل و تنگ ساختن عرصه دعوت بر حاملین دعوت و تبلیغات سوء رسانهای اقدام میکنند. همچنان علمای درباری را برای مشروعیت بخشیدن این جنگ شان منحیث یک ابزار و وسیله استفاده میکنند؛ چنانچه شیخ ماهر معیقلی در خطابۀ اخیر روز عرفه گفت: «حج جای برای شعارهای سیاسی و حزبگرائی نیست... درحالیکه او مردم را به سوی نظامهای فراخواند که ادای مناسک حج را میتوان با امنیت و آرامش در زیر سایۀ شان اداء کرد.» در حقیقت اینچنین خطابهها، عملی است برای جداساختن دین از سیاست؛ یعنی عقیدۀ غرب کافر و تغییر اسلام به یک دین کاهنی مانند نصرانیت.
ما امروزه چقدر نیاز به نصرت داریم در حالیکه امت اسلامی متلاشی و سرگردان بوده و در میان شان کشیدگی خونین وجود دارد؛ چنانچه در سودان، لیبیا، عراق وجود دارد و آنچه در فلسطین و غزۀ هاشم جریان دارد که خانهها بر سر مردم ویران میشود، قتل و کشتار بالای اهل مظلوم فلسطین از جانب یهود به همکاری امریکا و غرب صلیبی صورت میگیرد. امروزه ما چقدر نیاز به نصرت ارتشهای خود در سرزمینهای اسلامی برای اقامۀ خلافت داریم تا تاریخ و زمین را در خلافت بر منهج نبوت از سر بسازد؛ خلافتیکه وعدۀ الله سبحانه وتعالی و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم است.
ای اهل قدرت! امروزه امت شدیداً به انتظار حرکت شماست تا آنها را دریابید و از زیر یوغ ظلم و کفر نجات داده و عزت شان را بر گردانید! بجنبید و این تاج وتختهای خائنین به الله ورسول و مٶمنین را درهم بشکنید و حزبالتحریر را برای رهبری این برنامۀ خلافت نصرت دهید! شما به این صدا لبیک بگوئید تا دوباره عمل انصار را جدیداً تکرار کنید تا توسط شما خلافت ثانی بر منهج نبوت تأسیس:
﴿ويوْمئِذ يفْرحُ الْمُؤْمِنُون * بِنصْرِ اللهِ ينصُرُ من يشاءُ وهُو الْعزِيزُ الرَّحِيم﴾ [روم: 4-5]
ترجمه: و در آن روز، مؤمنان (خوشحال میشوند) از ياری الله. الله هر كسی را كه بخواهد با نصرت خود ياری میدهد و او بس چيره (بر دشمنان خود) و بسيار مهربان (در حق دوستان خويش) است.
نویسنده: عبدالله حسین (ابومحمدالفاتح)
مترجم: مصطفی اسلام