پنجشنبه, ۰۳ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

بر سر بیوه‌زنان افغان چی می‌گذرد

(ترجمه)

به تاریخ 23جون 2019م وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان اعلام داشت که بیشتر از 500هزار بیوه‌زن در حال حاضر در افغانستان زندگی می‌کنند که در حدود 70هزار آن‌ها نان‌آوران خانه، 50 درصد آن‌ها مشغول صنایع دستی و 37 درصد آن‌ها در ادارات من‌حیث صفاکار و در امور پخت و پز مشغول اند. زنان در محیط کارشان ضمن دریافت معاش ناچیز با برخورد نامناسب نیز مواجه بوده و اکثریت شوهرانِ این بیوه‌زنان افغان قربانی جنگ ناتمام افغانستان می‌باشند.

سازمان ملل، 23 جون را روز جهانی بیوه‌زنان مسمی نموده و دلیل این کار را بلند نمودن صدای بیوه‌زنان، آشکار ساختن تجارب تلخ ایشان و جلب توجه جهانیان به کمک و فریاد واقعی‌شان عنوان می‌نماید؛ اما این سازمان فراموش کرده است که اکثریت این زنان در نتیجه‌ی درگیری‌های مسلحانه و حس استعمارگرایی امریکا و حامیانش بیوه شده‌اند.

بر اساس تحقیق بنیاد لومبا در سال 2015م در حدود 258میلیون بیوه و 584میلیون طفل مشتمل بر اطفال بالغ در سراسر جهان تخمین زده شده و ارقام مذکور رو به افزایش بوده است. بلندترین آمار در شرق‌میانه و افریقای جنوبی می‌باشد؛ جایی‌که شمار بیوه‌زنان طی سال‌های 2010 الی 2015م به دلیل جنگ سوریه و سایر درگیری‌ها، 24 درصد افزایش یافته است.

بیوه‌زنان در سراسر جهان برای حفاظت خود و اطفال‌شان در کشورهای خود‌شان، کمپ‌های مهاجرین و کشورهای پناه‌دهنده مبارزه می‌کنند. در مناطق ناامن بسیاری از بیوه‌زنان وحشت و بدبختیی را قبل از این‌که سایۀ شوم بیوه شدن بر آن‌ها چیره شود، تجربه کردند؛ از جمله آن‌ها شاهد بودند که شوهران‌شان چگونه شکنجه و معیوب شده و چه بدرفتاری‌های غیرانسانی و ظالمانه سهم شوهران‌شان می‌شوند. آن‌ها خود قربانی خشونت ناشی از منازعات، به شمول خشونت‌جنسی من‌حیث حربه‌ی جنگی شده‌اند.

علی‌رغم از دست دادن شوهران‌شان در جریان جنگ‌ها؛ آن‌ها شرایط تلخ زندگی جدید، رسم و عنعنات فرهنگی را که زندگی را برای‌شان دشوارتر ساخته است، نیز تجربه می‌کنند.

طبق تحقیق بنیاد لومبا؛ در سال 2015م از هر هفت بیوه‌زن یکی آن‌ها (38 میلیون بیوه) در شرایط فقر شدید زندگی می‌کنند. افغانستان نیز روایتی تلخی از زنان بیوه دارد؛ تا جائی‌که فقر، بیوه‌زنان را مجبور به اخراج اطفال‌شان از مکتب/دبستان، وادار نمودن به کارهای شاقه، فحشاء، ازدواج اجباری، قاچاق و فروش آن‌ها می‌نماید. اکثریت بیوه‌زنان افغانستان بی‌سواداند؛ آن‌ها به دلیل نداشتن مهارت‌های لازم جهت اشغال وظیفه مواجه بوده و سال‌ها را بدون دست‌رسی به غذا و پناهگاه مناسب سپری می‌کنند. بسیاری از بیوه‌زنان افغان و اطفال‌شان از بیماری، سوء تغذیه، نبود وسایل بهداشتی و سایر انواع کمک، رنج می‌برند. بعضی اوقات این خانم‌ها به دلیل نداشتن سرپرست، انسان‌های زشت تلقی شده و مورد خشونت‌های متعدد قرار می‌گیرند.

طبق گزارش سازمان ملل در سال 2014م، یک چهارم بیوه‌زنان افغان طی یک مصاحبه اظهار نمودند که بعد از فوت شوهران‌شان مورد خشونت قرار گرفتند. زندگی دشوار بعد از فوت شوهران این زنان منجر به بیماری‌های زیادی روانی گردیده؛ هم‌چنان امرار معاش، تربیه‌ی اولاد، ازدواج دوباره، فشارهای خانوادگی، و سوءاستفادۀ جنسی منجر به خودکشی در میان این خانم‌ها نیز گردیده است.

طبق مطالعات کمیسیون حقوق بشر افغانستان، 32 درصد بیوه زنان از اختلال روانی رنج برده و 22 درصد دیگرشان با مشکلات فزیکی دست و پنجه نرم می‌کنند. در بعضی مناطق افغانستان بیوه‌زنان مجبور به ازدواج با یکی از اقارب نزدیک شوهرش می‌شود که اگر فامیل شوهرش کدام پسری نداشته باشد، از ازدواج با مردی بیرون از خانوادۀ شوهر منع می‌شوند؛ حتی در بعضی مناطق ازدواج با بیوه‌زنان برای یک مرد و دوباره ازدواج برای یک بیوه‌زن یک شرم فرهنگی تلقی می‌شود. در بعضی حالات مردی‌که تصمیم به ازدواج با بیوه‌زنی بگیرد، از پذیرفتن اولاد‌های آن بیوه‌زن امتناع می‌ورزد و یا اگر بپذیرد؛ از انجام تعهدات خود بعد از ازدواج امتناع ورزیده و مجبور به رها کردن فرزندانش می‌شود.

از سوی دیگر، بیوه‌زنان افغان با قوانین ناکام دیموکراتیک و وعده‌های میان‌تهی مواجه‌اند؛ چنانچه مادۀ 53 قانون اساسی افغانستان از حقوق و مصوونیت آن‌ها سخن گفته و بیان می‌دارد که کمک به زنان بدون سرپرست و یتیمان بی‌بضاعت از مکلفیت‌های دولت می‌باشد؛ اما در حقیقت هیچ راهکاری مبنی بر حفظ حقوق و مصوونیت‌های بیوه‌زنان افغان وجود ندارد. بناءً در سراسر جهان میلیون‌ها بیوه‌زن روزانه شاهد نقض حقوق‌شان بوده و هیچ‌کسی به معنی واقعی نگران این موضوع نیست.

در نتیجه، هیج دولتی وجود ندارد که دست این بیوه‌زنان را گرفته و به مشکلات‌شان رسیدگی نماید؛ تنها خلافت بر منهج نبوت و جامعۀ اسلامی می‌تواند حقوق، مصوونیت و عزت‌شان را من‌حیث بیوه‌زن برای‌شان بدهد. این مکلفیت دولت خلافت است تا تمام نیازمندی‌های اتباع‌اش را برآورده سازد. یک بیوه‌زن و اطفالش از طرف دولت خلافت مورد حمایت مالی، تعلیمی و صحی، که به آن ضرورت دارد، قرار می‌گیرد. علاوه بر این، بیوه‌زن و اطفالش در اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. حضرت ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می‌کند:

«الساعي على الأرملة والمسكين كالمجاهد في سبيل الله، وأحسبه قال: وكالقائم الذي لا يفتر، وكالصائم الذي لا يفطر»

ترجمه: کمک کننده به مسکین و بیوه‌زن مانند مجاهد در راه الله(سبحانه‌وتعالی) می‌باشد. راوی می‌گوید: فکر می‌کنم او ﷺ هم‌چنان فرمود: من او را مانند نمازگذاری می‌دانم که بی‌وقفه نماز می‌خواند و مانند روزه‌داری است که بی‌وقفه روزه می‌گیرد.

بناءً مواظبت و حمایت از بیوه‌زنان، از دید اسلام با جهاد در راه الله سبحانه‌وتعالی مساوی تلقی شده است. اسلام در تأمین عدالت و حمایت از طبقۀ غریب و بی‌نوای جامعه برای آن‌های‌که این مسئولیت را به عهده می‌گیرند، جایگاه مساوی با مجاهد را مدنظر گرفته است. اسلام رسوم فعلی را تقبیح کرده و ازدواج با بیوه‌زن را تشویق نموده است. مسلمانی‌که با بیوه‌زن بی‌چاره ازدواج می‌نماید و مشتاق ازدواج بابیوه‌زن است، راهش را به سوی خیر(بهشت) آسان‌تر می‌سازد.

برعلاوه اسلام کفالت یتیم را تشویق می‌نماید؛ چنان‌چه حضرت ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله ﷺ روایت می‌کند:

ترجمه: بهترین خانه در میان مسلمین، خانه‌ای است که در آن با یتیم احسان شود و بدترین خانه در میان مسلمین خانه‌ای است که در آن با یتیم رویۀ زشت صورت بگیرد.

هم‌چنان حضرت ابو امامه رضی الله عنه از رسول الله ﷺ روایت می‌کند:

ترجمه: "کسی‌که از روی صله‌رحمی و ترحم بر سر یتیم دست نوازش می‌برد، به اندازۀ هرموی‌که به آن دست برده، برایش اجر و نیکی نوشته می‌شود و کسی‌که با یتیم با مهربانی برخورد می‌کند، من و آن شخص در جنت باهم نزدیک خواهیم بود. رسول الله ﷺ با دو انگشت مبارک خود اشاره کرد و این سخن را فرمود.

بدین‌وسیله امت مسله نباید تنها احساس دلسوزی و شفقت در مقابل خانم‌های بی‌بضاعت داشته باشد؛ بلکه باید آن‌ها را مادر، خواهر و دختر خود فکر کنند! مسلمانان نباید جنگ فعلی استعمار و عنعنات غیراخلاقی را که زندگی این زنان را ویران ساخته و آن‌ها را ذلیل ساخته است، دست کم بگیرد؛ بلکه این تبعیض و خشونت باید جرقه را در قلوب آن‌ها ایجاد نماید.

بناءً مسلمانان باید به عوض تمرکز روی قصرها و کاخ‌های مجلل خویش، روی وضعیت این مردم درمانده تمرکز نمایند؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی به آن‌ها فرصت داده تا برای دفاع از مظلومین قیام نموده و تمام سعی خود را به خرچ دهند.

بن‌بست بیوه‌زنان افغانستان و جهان در صورت حل شدنی است که مسلمانان برای راه‌حل درست و واقعی(تأسیس دوباره خلافت راشده به منهج نبوت) دست به دست هم بدهند!

«مَنْ فَرَّجَ عَنْ أَخِيهِ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ» (صحیح مسلم)

ترجمه: کسی‌که غم و اندوه دنیا را از برادر مسلمان خود دور سازد، الله(سبحانه‌وتعالی) غم و اندوه روز قیامت را از او دور خواهد ساخت.

نویسنده: امانه عابد

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: خالد "سیف الله"

ادامه مطلب...

مجدد قرن کیست؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

شیخ بزرگوار! الله سبحانه‌وتعالی زودتر به یاری شما نصرت نصیب فرماید، و از علم شما به ما نفع بیشتر برساند!

از جمله احادیث صحیح و مشهور، روایتی است از صحابۀ جلیل‌القدر، ابوهریره رضی‌الله‌عنه که رسول‌الله صلی‌الله‌وسلم فرموده است:

(إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا)

[بروایت ابو داود (شماره/4291) سخاوي آنرا در کتاب خود "مقاصد الحسنة" شماره (149)، والبانی در کتاب "سلسلة الصحيحة" شماره/599]

ترجمه: خداوند برای این امت سر هر صد سال، یک‌نفر را می‌فرستد که وی دین این امت را تجدید کند.

سوال این است: معنی حدیث چیست؟ و اسم استفهام "مَن" در حدیث، افادۀ این را می‏نماید که مجدد یکی است و یا بیشتر؟ و آیا امکان دارد مجددین قرون گذشته را در عدد خاص حصر نمود؟ جزاکم الله خیراً.

پاسخ:

وعليكم‌السلام‌ورحمةالله‌وبركاته!

بلی، حدیث مذکور صحیح بوده و پنج مسئله از آن بر می‏آید:

1-       آغاز "سدۀ هجری قمری" از کدام تاریخ شروع می‏گردد؟ از تولد، بعثت، هجرت و یا از وفات رسول الله صلی علیه وسلم؟

2-        آیا مفهوم "رأس كل مائة" اول سده است یا وسط آن و یا هم اواخر سده؟

3-       واژۀ و یا اسم استفهام"مَن" به معنی یک فرد است، و یا منظور از آن گروه و جماعت است که دین مردم را تجدید نموده و انرژی تازه می‏بخشند؟

4-       آیا روایات صحیحی از تعداد مجددین قرن‏های گذشته وجود دارد؟

5-       و آیا امکان دارد که مجدد قرن چهاردهم هجری قمری را که در 30 ذوالحجه 1399هـ.ق پایان یافت، بشناسیم که کدام شخص است که دین اسلام را تجدید بخشید؟

کوشش می‏نمایم قدر توان خود بدون ورود به جزئیات مسئله، قول راجح را بیان کنم.

1-       از کدام تاریخ سده و یا قرن هجری آغاز می‏گردد؟

المناوی در مقدمه‌ی فتح‌القدیر گفته است: "در ابتدای سده اختلاف است که از مولود نبوی حساب شود یا بعثت، و یا هجرت و یا هم وفات وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم، و قول راحج این است ‏که ابتدای قرن از هجرت آغاز می‏گردد؛ چون در این حادثه بزرگ (هجرت) با تأسیس دولت اسلامی، اسلام و مسلمین عزت یافتند؛ از این جهت هنگامی‌که حضرت عمر رضی الله عنه اصحاب را جمع نمود تا بر وقوع یک حادثه منحیث آغاز تقویم اتفاق شود؛ همه بر ابتدای هجرت منحیث آغاز تقویم، اعتماد کردند.

طبری در تاریخ خود روایت کرده است: عبدالرحمن بن عبدالله بن عبدالحکیم گفته که نعیم بن حماد گفت: دَرَاوَردِی از عثمان بن عبیدالله بن ابی رافع روایت نموده که از سعید بن مسیب شنیدم که می‌گفت: حضرت عمر بن خطاب مردم را جمع نموده و سوال کرد که از کدام روز، تاریخ را بنویسیم؟ علی رضی الله عنه گفت: از روز هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم که سرزمین شرک را ترک نمود و عمر رضی الله عنه آن را پذیرفت. ابو جعفر می‌گوید: ابتدای سال اول هجری را از ماه محرم همان سال؛ یعنی دو ماه و چند روز قبل از ورود رسول الله صلی الله علیه وسلم شمردند، و ورود رسول الله در دوازدهم ماه ربیع الاول بود. بنابراین قول راجح این است که ابتدای قرن‏های قمری از تاریخ هجری باید آغاز گردد که صحابه بر آن اعتماد دارند.

2-       اما معنی "رأس المائة" قول راجح این است که مفهومِ رأس‌المائة اواخر قرن است؛ به عبارت دیگر مجدد هر قرن در آخر قرن، یک عالمِ متقی و پاک به شهرت می‏رسد و در اواخر همین ِ قرن وفات می‏نماید؛ نه در نیمه‏ای قرن و نه هم در خلال آن. اما این‌که چرا اواخر قرن به عنوان ابتدای قرن در نظر گرفته شده است، اسباب و دلایل زیر می‌تواند پاسخ این پرسش را ارایه نماید:

أ‌-        به سلسله روایات صحیح ثابت شده است که عمر بن عبدالعزیز را مجدد سدۀ نخست شمرده‌اند؛ چون وی در سال 101هـ.ق به عمر چهل‏سالگی وفات کرد. امام شافعی رحمه الله را مجدد سدۀ دوم شمرده‌اند که در سال 204هـ.ق به عمر پنجاه و چهارسالگی وفات کرد. هرگاه مفهوم رأس‌المائة در این حدیث به غیر آن‌چه تفسیر شد؛ یعنی اول سده تفسیرگردد؛ پس عمر بن عبدالعزیز مجدد سدۀ اول محسوب نمی‏گردد؛ چون وی در سال 61هـ.ق تولد گردیده است، و هم‌چنان امام شافعی که در سال 150هـ.ق تولد گردید مجدد سدۀ دوم محسوب نمی‏گردد. پس "رأس کل مائة" که در حدیث آمده است به معنی اواخر سده است نه اوائل آن؛ طوری‌که مجدد در خلال قرن متولد و در اواخر قرن عالم مشهور و مجدد می‏گردد و در اواخر سده وفات می‏نماید.

ب‌-    دلیل اینکه عمر بن عبدالعزیز مجدد سدۀ اول و شافعی مجدد سدۀ دوم می‏باشند، این است‌ که همۀ علماء امت وائمه، بر مجدد بودن آنها اتفاق دارند؛ چنان‌چه زهری و احمد بن حنبل وغیره علماء متقدمین و متأخرین اتفاق دارند که عمربن عبدالعزیز مجدد سدۀ اول و امام شافعی مجدد سدۀ دوم می‏باشند؛ چنان‌چه عمر بن عبدالعزیز در سنه 101هـ.ق به عمر چهل‏سالگی وفات نمود و مدت خلافت آن دونیم‏ سال می‏باشد و شافعی در سنه 204 به عمر 54 سالگی وفات کرد. حافظ بن حجر در کتاب خود توالی التأسیس از ابوبکر البزار روایت کرده که از عبدالملک بن عبدالحمید میمونی شنیدم که می‏گفت: در مجلس احمد بن حنبل بودم که یادی از شافعی شد و به صدای بلند نام وی را یاد کرده گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمود: "الله سبحانه وتعالی در ابتدای هر صد سال شخصی را برای احیای دین اسلام مبعوث می‏کند که عمر بن عبدالعزیز را در سدۀ اول آورد امیدوارم که شافعی مجدد سدۀ دوم ‏باشد.

از طریق ابی سعید فریابی روایت است که امام احمد بن حنبل گفته است: "الله سبحانه وتعالی در سر هر صد سال یک نفر را می‏فرستد تا برای مردم دین را بیاموزاند وهرگونه دروغی که بر رسول الله صلی الله علیه وسلم بسته شده است، نیست و نابود می‏سازد که در رأس سدۀ اول عمر بن عبدالعزیز و در رأس سدۀ دوم شافعی، مجدد دین الله می‏باشند".

ابن عدی گفته که از محمد بن علی بن حسین شنیدم که می‌گفت: "یاران ما بدین نظر اند که عمر بن عبدالعزیز مجدد سدۀ اول و محمد بن ادریس شافعی مجدد سدۀ دوم می‏باشند".

حاکم در کتاب خود مستدرک از ابو ولید روایت کرده که گفت: "در مجلس ابی العباس بن شریح بودم که یک نفر برخاست و توصیف وی را آغاز کرد، شنیدم که می‏گفت: ابوطاهر خولانی از عبدالله بن وهب روایت کرده سعید بن ایوب از شراحیل بن یزید و او از ابی علقمه و او از ابوهریره رضی الله روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: "إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا"؛ یعنی الله سبحانه وتعالی در رأس هر سده شخصی را می‌فرستد که دین‏اش را تجدید و انرژی بخشد. بشارت می‏دهم که الله سبحانه وتعالی در رأس سدۀ اول عمر بن عبدالعزیز و در رأس سدۀ دوم محمد بن ادریس شافعی را فرستاد. حافظ بن حجر گفته است که حدیث مذکور در همین عصر مشهور گردید.

ج- وقتی رأس الشیء گفته شود، مقصد آن اول شئ است؛ اما در این حدیث چگونه ما رأس ‏مائه را آخر آن تعبیر کردیم؟ پاسخ چنین است؛ از دید لغوی نزد عرب‏ها، وقتی رأس شیء گفته شود، بر اول و آخر شی دلالت می‌کند. در تاج العروس آمده است رأس ‏الشیء گاهی اول شیء وگاهی آخر شیء معنی می‏دهد. در کتاب لسان العرب آمده است: «خرج الضب مرائسا» سوسمار سر به بالا برآمد یعنی از خانه‏اش به سرش برآمد وگاهی می‌گویند با دم‏اش برآمد. قرینه‏ای که قول ما را ترجیح می‏دهد این است که مجدد سدۀ اول عمربن عبدالعزیز در سال 101هـ.ق و مجدد سدۀ دوم در سال 204هـ.ق وفات نموده‌اند؛ پس این دو اتفاق امت واضح می‌سازد که معنی حدیث اواخر سده است؛ نه اوائل آن. بنابرآن‌چه گذشت من هم ترجیح می‏دهم که معنی "رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ" در این حدیث اواخر سده می‏باشد.

3 – اما این‌که اسم استفهام "مَن" به معنی فرد است یا جماعت؛ چون در حدیث آمده: «يبعث لهذه الأمة... مَن يجدد لها دينها» هرگاه "مَن" جمع را افاده کند؛ پس باید فعل نیز "منَ یجددون" جمع ذکر شود؛ ولی فعل مفرد "یجدد" آماده است، با آن هم "مَن" گاهی معنی جمع را افاده می‏کند؛ باوجودی‌که فعل بعدی آن مفرد باشد. اما من به سبب قرینه‏ای مفرد فعل "یجدد"، ترجیح می‏دهم که "مَن" افاده مفرد را می‏کند، و راجح‏ترین قول نیز همین است. باوجودی‌که مفرد دانستن آن ازلحاظ لغوی قطعی نیست، از این جهت برخی علماء "مَن" را گروه تعبیر می‏کنند و در روایات خود تعدادی از علماء را مجدد دانسته اند؛ ولی این نظریه بنا بر دلایلی‏که گذشت درست نمی‏باشد.

4- اما در مورد اسماء مجددین سده‌های قبلی روایات متعددی آمده که مشهورترین آن "قصیدۀ سیوطی" است که مجددین نه (9) سده را شمرده است، و از الله سبحانه وتعالی خواسته است که خود او مجدد قرن نهم باشد، اسم‌های برخی آن‌ها که در قصیده آمده چنین است:

«... به اجماع علماء مجدد سده اول، عمر، خلیفه عادل است...»

«...شافعی در سدۀ دوم به دلیل سطح بلند علمی‌اش مجدد آن قرن دانسته شده است...»

«در قرن پنجم امام عزالی بوده و در این مورد اختلاف است»

«در قرن هفتم امام راقی الی المراقی بن دقیق العید به اتفاق مجدد بوده»

و «در قرن نهم هجری قمری، به فضل الله متعال امیدوارم من (سیوطی) مجدد باشم»

برعلاوه این، روایات دیگر نیز وجود دارد.

5- آیا امکان دارد که مجدد سدۀ چهاردهم که در 30 ذوالحجه 1399هـ.ق پایان یافت، را بشناسیم؟

ابتداء قرن، نزد علماء معتبر همان اواخر سده است که عمر بن عبدالعزیز به عنوان مجدد قرن اول در سال 61هـ.ق تولد و در اوئل سدۀ اول یعنی 101هـ.ق وفات نموده است، و شافعی در 150هـ.ق تولد ودر رأس سدۀ دوم؛ یعنی در 104هـ.ق وفات نمود. پس نزد علماء معتبرِ اسلام عمر بن عبدالعزیز مجدد سدۀ اول و شافعی مجدد سدۀ دوم، هرکدام در خلال سده متولد و در اواخر سده به ‏شهرت رسیده اند؛ بناء من ترجیح می‏دهم که علامه تقی الدین نبهانی رحمت الله علیه مجدد سدۀ چهاردهم بوده باشد؛ چون وی درسال 1332هـ.ق تولد و در اواخر این سده به شهرت رسید، به خصوص وقتی‌که حزب التحریر را در سال 1372هـ.ق تأسیس کرد و در اواخر سدۀ چهاردهم در سال 1398 وفات کرد، و طی دعوت خود مسلمانان را برای بازگشت قضیه سرنوشت‏ساز- دولت خلافت راشده- فراخواند و در پی تلاش و اجتهاد وی تأثیرات زیادی در زندگی مردم به میان آمد تا این‌که امروزه تأسیس خلافت خود فضاء شده و هدف اساسی عامه مسلمانان گشته است؛ پس الله سبحانه وتعالی ابو ابراهیم و برادر وی ابویوسف و کسانی را که پس از وی می‌آیند زیر رحمت خود قرار دهد و آن‌ها را با انبیاء، صدیقین، شهداء و صالحین حشر فرماید، که رفاقت آن‌ها چه نیکو می‌باشد.

برادر ابو مومن آن‌چه نزد من راجح بود همین است و آن‌چه صواب است الله بهتر می‏داند.

برادرتان عطاء بن خليل ابو الرَشته

14 شعبان 1434هـ

23 جون 2013 م

ادامه مطلب...

قوانین ساخت بشر؛ عامل اصلی برده‌گی مدرن

(ترجمه)

خبر:

به اساس تحقیق بنیاد خیریۀ ضد بردگی آنسین، که به روز جمعه منتشر شد، اشخاص بی‌خانمان هفت درصدِ قربانیان گزارش‌های بردگی مدرن انگلیس را تشکیل می‌دهد. آنسین بیان داشت: «قاچاق‌چیان انسان به شکل هدفمندانه افراد بی‌سرپناه را جهت بهره‌برداری سوء، مورد هدف قرار داده و آن‌ها را مجبور به ارتکاب جرایم، باالخصوص مجبور به گدایی اجباری می‌نمایند.» (منبع: رویترز 28 جون 2019)

تبصره:

گزارش انجمن حقوقی(Walk Free Foundation) اظهار می‌دارد: «انگلیس حداقل 136هزار بردۀ مدرن را دارا می‌باشد که این ده برابر آمار تخمین شدۀ دولت در سال 2013م می‌باشد، که این آمار با گذشت هر سال مشکل در حال افزایش است.»

چنانچه دولت های غربی همواره جهت حل معضلۀ تغیر اقلیم، اقتصاد جهانی، جنگ و منازعات به شکل معمول با هم مذاکره می‌نمایند؛ اما در موضوع مراقبت از آن افراد در کشورهای‌شان ناکام شده‌اند. موجودیت چنین افراد محروم از مزایای اجتماعی و اقتصادی و استثمار شده آشکار می‌سازد که این یک واقعیت معمول بوده و اندک مردم شاید از ایدیولوژی حاکم در مورد این قضیه بپرسند. همزمان راه‌حل این برده‌گی و استثمار توسط ایجاد قوانین، خانه‌های امن و مساعدت پیشنهاد می‌شود؛ در حالی‌که تمام موارد مذکور در ریشه‌کن ساختن این مشکل کارساز واقع نشده و حتی موثریت در کاهش این مشکل نداشته؛ چنانچه آن‌ها به عوامل اساسی این مشکل تعمق نمی‌کنند.

باید برای ما واضح باشد که عدم رسیدگی به انسان‌های مظلوم و مستمند یکی از ویژه‌گی‌های نظام سرمایه‌داری می‌باشد، با وجود پیشرفت در عرصه تکنالوژی/فناوری و زیربناها فساد نظام ساختۀ بشر هرگز مارا متعجب نخواهد ساخت. وقتی انسان قانون طرح می‌کند، وی منافع خودش را اساس قرار می‌دهد. بنابرین، استثمار نتیجۀ طبعی آن خواهد بود؛ چنانچه ما شاهد برده شدن و وادار کردن انسان‌های بی‌خانمان به جرم؛ به دلیل مجبوریت‌های‌شان هستیم. موضوع سوال‌برانگیر اینست که آیا در تاریخ نظام سرمایه‌داری زمانی بوده که یک قشر خاص استثمار نشده باشد؟

تا زمانی‌که ما در جامعۀ سیکولر زندگی می‌کنیم، نقش خالق کاینات در رهبری زندگی انسان‌ها وجود نخواهد داشت. بناءً نظام سرمایه‌داری تصمیم تعیین خوب و بد را به انسان وا گذار می‌کند. انسان در تلاش مداوم جهت برآورده ساختن آرزوهای زندگی  شخصی خویش می‌باشد و این والاترین ارزش در نظام سرمایه‌داری می‌باشد. در نتیجه انسان یک محدودۀ فکری مشخص ندارد. شاید احساسات بشردوستانه نیز وجود داشته باشد؛ اما در نبود یک رهنمای کامل نمی‌شود به این احساسات در تمام حالات اعتماد کرد.

اسلام انسان را با تذکر زندگی و محاسبۀ بعد از مرگ، ایجاد قوانین و وضع دستورالعمل‌های بشردوستانه رهبری می‌کند و تطبیق این موارد به عهدۀ افراد واگذار نشده؛ بلکه اساس دولت را قرار می‌دهد. وظیفۀ دولت من‌حیث نگهبان حفاظت رعیت از استثمار می‌باشد و در اجرای این امر به الله سبحانه وتعالی مسئول می‌باشد.

عامل اصلی برده‌گی مدرن تنها کسانی نیست که در بلند بردن این آمار نقش دارند؛ بلکه عامل اصلی آن برده‌گی به قوانین ساختۀ بشر می‌باشد که هرگز برای بهبود زندگی شهروندان ساخته نشده؛ بلکه تحت نام منفعت منجر به استثمار می‌گردد.

نویسنده: نازیه "رحمن"

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: خالد "سیف الله"

ادامه مطلب...

خلفای عادل (بخش دوم)

(ترجمه)

سعد ابن ابی وقاص رضی الله عنه از جابر ابن سمره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ، أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً، كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ عُصَيْبَةٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْتَ الْأَبْيَضَ بَيْتَ كِسْرَى أَوْ آلِ كِسْرَى وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ بَيْنَ يَدَيْ السَّاعَةِ كَذَّابِينَ فَاحْذَرُوهُمْ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا أَعْطَى اللَّهُ أَحَدَكُمْ خَيْرًا فَلْيَبْدَأْ بِنَفْسِهِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ أَنَا الْفَرَطُ عَلَى الْحَوْضِ» (رواه مسلم)

ترجمه: دین همیشه قائم خواهد ماند تا آن‌که قیامت بیاید یا این‌که بالای شما دوازده خلیفه که همه آن‌ها از قریش باشند حکومت کنند و شنیدم که می‌گفت: گروهی از مسلمین قصر سفید کسری یا آل کسری را فتح می کنند وشنیدم که می‌گفت: پیشاپیشِ قیامت دروغ‌گویانی می‌آیند از آنها دوری کنید و شنیدم که می‌گفت: وقتی الله متعال خیری را نصیب‌تان کرد استفاده از آن‌را اول از خود و اهل بیت خود شروع کنید و شنیدم که می‌گفت: من پیش‌تر از شما بر حوضِ کوثر وارد می‌شوم.

توضیح حدیث:

قَوْله صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: (أَنَا الْفَرَط عَلَى الْحَوْض) الْفَرَط وَالْفَارِط: (کسی‌که از قوم پیشی کند به‌سوی آبی، تا آماده سازد برای ایشان آبی را که به آن احتیاج دارند) یعنی از آن‌ها استقبال کند.

ای بهترین امت‌ها که برای هدایت مردم گماشته شده اید! پیامبر بزرگ اسلام که هادی انسان‌ها و جنیات بود، ظالمان را بی‌بنیاد ساخته و از جایگاه و مقام بلند شان بیرون راند، بُت‌ها را محو کرد، امانت پروردگارش را بدوش کشیده و به حمل پیام آن ادامه داد، امام و قدوه بوده که بشریت را تقوی و رحمت آموخت، به‌خاطر نشر دین حق جهد و سعی بی‌پایان نمود، شناخت حلال و حرام را به مردم بیان فرمود، برای حفظ مال، آبرو و جان مردم امنیت تام را برقرار نمود.

برادران دینی من! بلی این حوض وعده‌گاه مظلومان است! این حوض وعده گاه کسانی است که حق شان پرداخته نشده است، این حوض وعده‌گاه کسانی است که به‌خاطر اعزاز دین اسلام و حکم به کتاب الله و سنت حبیب‌اش در روی زمین کار و تلاش نموده‌اند، این حوض وعده‌گاه کسانی است که خواسته اند اسلام را به‌سوی کافۀ عالمِ تحت سایه خلافت اسلامی حمل کنند، این حوض وعده‌گاه کسانی است که ثابت شده این شهادت به‌خاطر ادای امانت‌داری آن‌ها است. پیامبر گرامی اسلام (صلى الله عليه وسلم) در آخرین لحظات حیات‌اش برای اصحاب فرمودند: من پيشاپیش شما و به استقبال شما می‌باشم، من شاهد و گواه شما می‌باشم و به خدا سوگند، من اکنون به‌سوی آن حوض (کوثر) نگاه مي‌کنم، من کسی‌ام که کلیدهای خزائن زمین (یا کلیدهای زمین) برایم داده شده است، قسم به الله که من نسبت به شما از این نمی‌ترسم که به‌طور عموم بعد از من به‌خدا شریک مقرر کنید؛ بلکه ترس از آن دارم که بر سر مال دنيا با همديگر رقابت کنيد و بر زينت‌هاي دنيوي افتخار نموده، رغبت زيادي به آن نشان دهيد. (حدیث بخاری)

یقیناً این حوض، حوض نبینا (صلى الله عليه وسلم) حوضی مکرم و پر میمنت وعظیم است این حوض در آخرت، خاصۀ رسول الله (صلى الله عليه وسلم) می‌باشد، آن حوضی است که الله عزوجل در موردش فرموده اند: ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ﴾ [الكوثر : 1]

بر آن مردمان مؤمن وارد می‌شوند و از آن می‌نوشند، پیامبر (صلى الله عليه وسلم) فرموده اند: (إني فرطكم)؛ یعنی من پیشاپیش بالای حوض حاضر می‌شوم و در آن جا انتظار شما را کشیده و آمادگی برای ملاقات شما را می‌گیرم.

هم‌چنان مردمانی نیز بر آن حوض حاضر می‌شوند که مانند شتر تشنه‌اند و تلاش می‌کنند؛ اما از آن باز داشته می‌شوند؛ زیرا ایشان بعداً تغییر کرده و دین خود را تبدیل کرده اند و ایشان کسانی اند که یا به دین آبائی خود بر گشته اند، ویا اموری را در اسلام احداث کرده‌اند که از اسلام نیست (یعنی بدعت گرائی) کرده اند. و برا ی پیامبر (صلى الله عليه وسلم)  گفته می‌شود: نمی‌دانی ای پیامبر که این‌ها بعد از تو چه نو آوری‌های در دین ایجاد کردند، این در حالی است که پیامبر (صلى الله عليه وسلم)  فرموده بودند:  کسی در دین ما چیزی نو احداث کند که از دین ما نباشد آن مردود است.

امام قرطبی رحمه الله فرموده: (شدید ترین مردمانی که از آن حوض باز داشته می‌شوند کسانی اند که از جماعت مسلمین مخالفت و از راه مسلمانان مفارقت ورزیده اند، هم چنان ظالمانی که در جور و ظلم خود از حد گذشته اند، حق را پوشانیده اند و اهل حق را ذلیلانه به قتل رسانیدند. چنان‌چه پیامبر (صلى الله عليه وسلم) فرموده‌اند: مردمانی را بالای حوض‌ام می آورند و تعدادی از آن باز داشته می‌شوند، من آن‌ها را می‌شناسم و آن‌ها من را می‌شناسند، از آن جا باز داشته می‌شوند مانند شتران تشنه‌ای که از آب باز داشته شوند، در حالی که تشنگی‌شان درنهایت شدت رسیده باشد.

ملائک آن‌ها را با عصاء باز می‌دارند چنان‌چه شتران تشنه بازداشته می‌شوند، طوری‌که پیامبر (صلى الله عليه وسلم) فرموده‌اند: (يا ربّ أصحابي أصحابي)؛ ترجمه: (پروردگارا اصحابم اصحابم) و در یک لفظ تنها: (اصحابم اصحابم) آمده است، برای وی (صلى الله عليه وسلم)  گفته می‌شود، (تو نمی‌دانی که این‌ها بعد از تو چه نوآوری‌های نبود که در دین تو کردند). این‌ها مرتدینی بودند که بعد از تو به دین آبائی شان باز گشتند. پیامبر (صلى الله عليه وسلم) می‌گوید: دوری باد از آن‌ها! به روایتی، دوری باد! دوری باد! از آن‌هایی‌که بعد از من تغییر آوردند. (صحیحین)

ای برادر مسلمان!

برای رسیدن به این حوض چه آمادگی داری؟  برای رسیدن به ملاقات حبیب خدا (صلى الله عليه وسلم) بالای این حوض چه آمادگی داری؟ ای بنده‌گان الله! نوشیدن از این حوض برای اهل فسق و بدعت حرام است؛ پس با انابت و رجوع به الله عزوجل عهد خود را تجدید کنید، بدانید که رسیدن به این حوض جز به مؤمنین صادق میسر نمی‌باشد.

علماء فرموده‌اند: همه آنانی‌که از دین الله مرتد شده‌اند، یا چیزهای جدیدی را که در آن رضایت الله نیست و الله به آن اجازه نداده است را احداث کرده اند، همه از فیض این حوض مطرود و محروم می‌باشند. شدیدترین رانده شدگان ظالمان اند که در جور و ظلم خود از حد گذشته اند، آنان حق را پوشیده اند و اهل حق را ذلیل ساخته اند، نه از خدا حیا می‌کنند و نه از مردم حیا دارند.

از ام سلمه (رضی الله عنها) روایت است که رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمود:

(...إِنِّي لَكُمْ فَرَطٌ عَلَى الْحَوْضِ، فَإِيَّايَ لَا يَأْتِيَنَّ أَحَدُكُمْ فَيُذَبُّ عَنِّي كَمَا يُذَبُّ الْبَعِيرُ الضَّالُّ، فَأَقُولُ: فِيمَ هَذَا؟ فَيُقَالُ: إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، فَأَقُولُ: سُحْقًا) (رواه مسلم (4/ 1792) (کتاب الفضائل، بَابُ إِثْبَاتِ حَوْضِ نَبِيِّنَا صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَصِفَاتِهِ).

ترجمه: من به استقبال شما بالای حوض می‌باشم، خبردار: مبادا كسي از شما نزدم بيايد و مانند شتر گم شده، رانده شود و من بگويم: چرا او را مي‌رانيد؟ و بگويند: تو نمي‌داني كه پس از تو چه كرده اند، و من بگويم: دور باد از ایشان.

برادرِ ایمانی من!

این حوض وعده گاه ما با رسول الله (صلى الله عليه وسلم) است، این حوض جایگاه اهل ایمان قبل از دخول جنت است، این حوض در وقت تشنگی شدید می‌باشد، این حوض برای خائفون امن می‌بخشد، برای اندوه زده گان سعادت می‌آفریند، نبی کریم (صلى الله عليه وسلم) بالای آن ایستاده می‌باشد، همراه وی ابوبکر، عمر، عثمان وعلی (رضی الله عنهم) و بقیه صحابه کرام بوده و دیگر در بالای این حوض سادات وعلماء امت می باشند. آن حوضی است که نمازگزاران و دعوت‌گران امت از آن نوشانیده و سیراب کرده می‌شوند، این حوض سرآغاز خوشی و شادمانی مؤمنین در آخرت می‌باشد؛ زیرا زمانی بر آن حوض گذر می‌کنند ومی‌رسند که از هول عظیم و دشواری‌های بزرگ قیامت می‌گذشته باشند.

در مسند احمد و ترمذی از انس (رضی الله عنه) روایت است که گفت: از رسول الله (صلی الله علیه وسلم) خواستم که برایم شفاعت کند؟ فرمودند: "این کار را می کنم،  گفتم: در کجا آنرا طلب کنم! فرمودند: اولین چیزی که در پل صراط از من طلب می‌کنی، گفتم: اگر تو را در آن‌جا ملاقات نکردم؟ فرمود: من را نزد میزان می‌یابی، گفتم: اگر آن‌جا نیز به ملاقات شما قادر نشدم، گفتند: من در بالای حوض می‌باشم."

بار الهیٰ! ما را از نوشیدن آب گوارای حوض نبی‌ات محروم نگردان! ما را از شفاعت وی (صلی الله علیه وسلم؟) محروم مگردان! الهی! ما را از جمله کسانی داشته باش که شرف همراهی حبیب‌ات را در جنات نعیم نصیب‌شان گردانیده‌ای.

والسـلام علی من اتبع الهدی

ادامه مطلب...

تلویزیون الواقیه: تحلیل سیاسی" دو خبر و تبصره: قطر...، ارتش مصر"

  • نشر شده در ویدیوها

تحیل سیاسی هفته‌وار از مسجد مبارک الاقصی

ارایه کننده: مفکر سیاسی احمد خطوانی (ابوحمزه)

بیت‌المقدس-سرزمین مبارک (فلسطین)

چهار شنبه، 07 ذوالقعده 1440 هـ.ق/10 جولای 2019م

برای بیشتر به پیوند زیر مراجعه کنید

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه