یکشنبه, ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حکام قرغیزستان با ارزش‌های اسلامی می‌جنگند

(ترجمه)

حکام قرغیزستان در حال انجام مبارزه علیه ارزش‌های اسلامی به خصوص حجاب  هستند، زیرا تعدادی از اقدامات آن‌ها نشان دهندۀ این امر است. مثلاً در خطبه‌های نماز جمعه آمده است که "نقاب و لباس سیاه زن مسلمان، مردم را از دین دور می‌سازد". در 21 مارچ، نشستی تحت عنوان "مقررات لباس شرعی زنان" در بین زنان در کاراسو در منطقه اوش برگزار شد. سخن‌رانان جلسه تأکید نمودند که صورت زن عورت نیست و زنی که صورت خود را نپوشاند گنهکار نیست و زنی که لباس سیاه بپوشد و تمام بدن خود را بپوشاند باعث سردرگمی افراد جامعه می‌گردد. هم‌چنان تأکید شد که کسب تحصیل از نهادهای رسمی مذهبی ضروری بوده و اما تحصیل نادرست منجر به پیوستن به سازمان‌های افراطی می‌گردد.

چنین جلساتی در سایر نهادهای مذهبی و مکاتب منطقه اوش نیز برگزار گردید. آن‌ها تأیید نمودند که شورای علمای مسلمان در قرغیزستان بیانیه‌ای در مورد لزوم رعایت آداب و رسوم و سنت‌های موجود در طرح لباس پوشیدن زنان صادر نموده است. در کل، در این جلسات احکام شرعی  مربوط به جلوگیری از اسراف، جلوگیری از افراط‌گرایی و تروریزم، افزایش آگاهی در مورد واکسیناسیون و مقررات پوشش شرعی زنان مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

قبل از این، صدیر جباروف، رئیس جمهور، مفتی تازه منتخب عبدالعزیز ذاکروف را احضار نموده و نسبت به برخی از پدیده‌هایی که با ارزش‌های سنتی اسلام در نشر دین ناسازگار است ابراز نگرانی کرد. در این جلسه به طور عمده موضوعات ذکر شده در جلسات فوق مورد بحث و بررسی قرار گرفت. قبل از آن، شاراپاتکان ماجیتووا، عضو شورای جوگورکو کنش (پارلمان قرغیزستان)، پیش نویس قانونِ را برای ممنوعیت نقاب و ریش بلند در قرغیزستان پیشنهاد کرد. وی به عنوان مثال به این واقعیت اشاره کرد که پارلمان ازبکستان استفاده از نقاب را ممنوع کرده است و به لزوم اقدامات مشابه در قرغیزستان اشاره کرد. سپس، کامچیبک تاشیف، رئیس کمیته دولتی امنیت ملی، گفت که نقاب و ریش بلند باید در قرغیزستان ممنوع گردد.

مشخص است که این کمپاین در حال اجرا در جنوب کشورما قرار است در تمامی مناطق ادامه یابد. در نهایت، روند مبارزه با ارزش های اسلامی به بهانۀ افراط گرایی و تروریزم با منافع حکومت فعلی برای برقراری دیکتاتوری در کشور همخوانی دارد. علاوه بر این، جنگ با اسلام از الزامات سیاست بین المللی است. بنابراین جنگ با اسلام در کشورهای همسایه گسترده است و این دولت‌ها در این زمینه با یک‌دیگر رقابت می‌نمایند. به عنوان مثال، حکام ترکمنستان، تاجکستان، ازبکستان و قزاقستان به بهانۀ ریش و نقاب به مبارز با اسلام ادامه می‌دهند.

البته مبارزۀ حکام آسیای مرکزی با اسلام ناگهانی آغاز نشده است. این کشمکش همیشه پس از حذف مخالفان و استقرار یک رژیم دیکتاتوری آغاز گردیده است. در 5 سپتامبر سال گذشته، پیش نویس قانونِ برای اعمال مجازات های اداری برای کسانی که نقاب می‌پوشند به مجلس سفلی ازبکستان ارائه گردید. همچنان وحشی‌گری امام علی رحمان ظالم تاجکستان و بردی محمداف ظالم ترکمنستان (پدر و پسر) بالای مسلمانان روز به روز در حال افزایش است.

در قزاقستان نیز روند جنگ علیه اسلام به موازات قرغیزستان جریان دارد. به عنوان مثال، در کنفرانس ملی که در 15 مارچ در آتیرائو برگزار شد، قاسم جومارت توکایف، رئیس جمهور قزاقستان، از زنان سیاه پوش انتقاد نموده و اشاره کرد که چنین ظاهری بخشی از سنت قزاقستان نیست. همچنان، پیش‌نویس قوانینی که ریش را ممنوع می‌کند و شاگردان دختر را از حجاب (روسری) و نقاب در مکاتب در قزاقستان منع می‌کند، هنوز پیشنهادی است.

در واقع، ممنوعیت نقاب و ریش با ارزش‌های دموکراتیک که امروز حکام آن را ستایش می‌کنند، در تضاد است. به عبارت دقیق تر، آزادی مذهب و آزادی شخصی در دموکراسی، تضمین کنندۀ اعتقاد فرد به هر دینی و استفاده از هر ویژگی است. این "ارزش ها" قانون اساسی دولت سکولر می‌باشد. با این حال، غرب که مهد دموکراسی می‌باشد، در حال حاضر شروع به کنار گذاشتن اصول و ارزش های خود در صحنۀ بین‌المللی نموده است. خلاصه این آزادی‌ها فقط علیه اسلام و مسلمانان استفاده می‌شود. مثلاً در جایی که آزادی مذهبی برای پرستش شیطان یا انجام سایر رذایل اعطا می‌شود، غیر مسلمانان نیز مجازند هر لباسی که می خواهند بپوشند و حتی برهنه به سرک‌ها بیرون شوند. اما وقتی صحبت از ارزش‌های اسلامی به میان می‌آید، موضوع به گونه‌ای دیگر بررسی می‌گردد. این امر در ممنوعیت پوشیدن حجاب (روسری) در مکاتب در سال 2004 در فرانسه، اخراج کارمندان زن مسلمان از مؤسسات دولتی و ممنوعیت استفاده از نقاب در اماکن عمومی در سال 2010 به وضوح قابل مشاهده است.

در سال 2021، سوئیس نیز قانون ضد نقاب را از طریق ریفرندم/همه پرسی تصویب کرد. بر اساس این قانون، پوشیدن نقاب در اماکن عمومی برای زنان مسلمان ممنوع می‌باشد. به همین ترتیب، مردان نمی‌توانند زنان را مجبور به پوشیدن حجاب نمایند.  به این ترتیب کشورهای سرمایه‌داری آزادی‌هایی را که تقدیس می‌کنند یکی یکی زیر پا می‌گذارند. چنین کنار گذاشتن عقاید و ارزش های آن‌ها به مثابۀ رسیدن ایدیولوژی آن‌ها به لبه پرتگاه سقوط است. یعنی حمله به ارزش‌های اسلامی نشان می‌دهد که نظام سرمایه‌داری در حال تجربه یک بحران فکری است.

کشورهای آسیای مرکزی قوانین دیکتاتوری چین را به ویژه در جنگ علیه ارزش‌های اسلامی الگو می‌گیرند. گذشته از همه، چین در اجرای پروژه‌های بزرگ مربوط به آینده نباید با اعتراض‌های جمعیت مسلمان محلی مواجه گردد. طور مثال، دولت چین مردان را از گذاشتن ریش‌های بلند  و پوشیدن حجاب زنان در مکان‌های عمومی در منطقه خودمختار اویغور سین کیانگ منع کرده است. قبل از تصویب این قانون، دولت چین در ابتدا جوامع مسلمان را با زور سرکوب نمود. سپس به بهانۀ مبارزه با تروریست‌ها شروع به مبارزه با مسلمانان کرد. مسلمانان در ابتدا نسبت به پروژه‌های چینی‌های مشرک بی‌تفاوت بودند. آن‌ها معلومات منتشر شده توسط رسانه‌های چینی را باور کردند و غافل باقی ماندند و معتقد بودند که "بعد از از بین بردن تروریست‌ها، ملحدان چینی ما را تنها خواهند گذاشت"! اما قضیه چنین نبود. امروز دولت ملحد چین منطقه سین کیانگ را به بهانۀ تروریزم، افراط گرایی و تجزیه طلبی به زندان باز برای مسلمانان تبدیل کرده است. رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم وضعیت کنونی را چنین توضیح داده است:

يُوْشِكُ أَنْ تَدَّاعَى عَلَيْكُمُ الْأُمَمُ مِنْ كُلِّ أُفُقٍ كَمَا تَدَّاعَى الْأَكَلَةُ عَلَى قَصْعَتِهَا» قَالَ: قُلْنَا يَا رَسُوْلَ اللهِ أَمِنْ قِلَّةٍ بِنَا يَوْمَئِذٍ؟ قالَ: «أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ كَثِيْرٌ، وَلَكِنْ تَكُوْنُوْنَ كَغُثَاءِ السَّيْلِ، يُنْتَزَعُ الْمَهَابَةُ مِنْ قُلُوْبِ عَدُوِّكُمْ وَيُجْعَلُ فِيْ قُلُوْبِكُمُ الْوَهْنُ» قُلْنَا وَمَا الْوَهْنُ؟ قَالَ: «حُبُّ الدُّنْيَا وَكَرَاهِيَّةُ الْمَوْتِ» [ابو داوود]

) مردم به زودی یکدیگر را فرا می‌خوانند تا به شما حمله کنند، همان‌طورکه مردم هنگام غذا خوردن از دیگران دعوت می‌کنند تا غذای خود را با هم تقسیم نمایند. شخصی پرسید: آیا این به خاطر تعداد کم ما در آن زمان است؟ فرمود: نه، شما در آن زمان بسیار خواهید بود، بلکه مانند کف دریا خواهید بود و خداوند ترس شما را از دل‌های دشمن تان گرفته و در قلب‌های شما وهن جای خواهد گرفت. شخصی پرسید: وهن چیست؟ رسول‌الله صلی الله علیه وسلم فرمود: حب دنیا و بیزاری از مرگ.(

در نتیجه، كفار فقط با گروه‌های اسلامی و يا هر ديدگاه اسلامی نمی‌جنگند، بلكه با اسلام و مسلمانان می‌جنگند. طبیعتاً امت جز با بازگشت به اسلام خویش و اعلام دوبارۀ خلافت برمنهج نبوت از این وضعیت رهایی نخواهند یافت. همان طور، در مورد وقایع جاری با مظاهر ضداسلامی، مسلمانان مؤظف هستند به هر حمله‌ای پاسخ دهند و در این راه قربانی دهند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر قرغیزستان

15 رمضان 1445 هـ ق

دوشنبه 25 مارچ 2024م

مترجم: عبدالرحمن "قاطع"

ادامه مطلب...

هدف از سفر رهبران حماس به ایران

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

هیئتی از رهبران جنبش حماس به رهبری اسماعیل هنیه، رئیس این جنبش از تهران پایتخت ایران به تاریخ 27 مارچ سال 2024م بازدید کردند و با هر یک از علی خامنه‌ای، رهبر، ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور و حسین عبداللهیان، وزیرخارجه ایران دیدار نمودند.

اسماعیل هنیه در جریان این سفرش به تهران از مواقف و مواضع ایران در قبال فلسطین تقدیر به عمل آورد و سیر جنگ رژیم یهود علیه نوار غزه و تلاش‌های سیاسی برای توقف آن را اظهار داشت و با لحن شدید گفت: «تصویر ارتش اشغال‌گر سرنگون و حقیقتش بدون پیرایش افشا گشته و اکنون در انزوا سیاسی به سر می‌برد. در عین زمان، واقعیت مواضع امریکا و حمایت مطلقش از اشغال‌گر و جنایات آن از قبیل نسل‌کشی دسته‌جمعی واضح گشته است.» هنیه گفت: «صدور نخستین قطعنامه از سوی شورای امنیت بین‌الملل که خواهان آتش‌بس فوری در نوار غزه است، دلالت به انزوای سیاسی بی‌سابقه‌ای اسرائیل دارد.» وی هم‌چنان تأکید ورزید که: «این رأی‌دهی در شورای امنیت، تأیید می‌کند که امریکا قادر نیست که ارادۀ خود را بالای خانوادۀ بین‌المللی تحمیل کند.» هنیه بعد از نشستش با عبداللهیان گفت: «قطعنامۀ شورای امنیت بین‌الملل دیر صادر گشته و در آن برخی خالیگاه‌های است که باید پر گردد؛ اما قطعنامه در ذات خود اشاره بر این دارد که اشغالگر اسرائیلی در انزوای سیاسی بی‌سابقه‌ای به سر می‌برد.»

چنان‌که اسماعیل هنیه تأکید ورزید: «این رأی‌دهی در شورای امنیت، تأیید می‌کند که امریکا قادر نیست که ارادۀ خود را بالای خانوادۀ بین‌المللی تحمیل کند.» هم‌چنان بیان داشت که: «رژیم صهیونستی در تحقق هر یک از اهداف نظامی یا استراتژیک خود بعد از حدود 6 ماه از جنگ شکست خورد.» وی علاوه نمود: «اشغال‌گر اسرائیلی هرگز نمی‌تواند معادلاتش را بالای مردم فلسطین تحمیل کند، نه از طریق جنگ و نه هم از طریق سیاست و طوفان اقصی برای مردم فلسطین، دست‌آوردهای بی‌سابقه‌ای را به ارمغان آورد.» و جهان را به "ضرورت ایستادگی در کنار غزۀ با صبر و استقامت" تشویق و ترغیب کرد.»

اما علی خامنه‌ای از دیدار خود با هئیت حماس  و به گفتۀ خودش "با استقامت بی‌نظیر نیروهای مقاومت فلسطین" اظهار خوشحالی کرده و آن را تمجید نمود و گفت: «صبر و استقامت تاریخی مردم غزه در مبارزه با جنایات رژیم صهیونستی و وحشی‌گری آن با حمایت کامل از سوی غرب، یک پدیدۀ بزرگ بوده که در واقعیت اسلام را عزت‌مند ساخت و با وجود حاکمیت دشمن، قضیۀ فلسطین را به نخستین قضیۀ جهان مبدل ساخت.» وی هم‌چنان گفت: «از حمایت قضیۀ فلسطین و مردم مظلوم غزه و مقاومت‌گران هرگز دریغ نخواهیم کرد.»

ایران از قطعنامۀ شورای امنیت که خواهان آتش‌بس فوری بود به طور رسمی استقبال کرد و ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران گفت: «رویدادهای اخیر در غزه برای امریکا و برخی از کشورهای غربی که حامی رژیم صهیونستی و قاتل اطفال هستند، یک رسوایی بزرگ دیگر بوده و در عین زمان، چهرۀ واقعی امریکا و غرب را برای مردم افشا ساخت.» و نیز بیان داشت: «قضیۀ فلسطین تحت سایۀ مقاومت و صلابت قهرمانانه‌ای که مردم غزه آغازگر و پیش‌برندۀ آن هستند، از مرزهای جهان اسلام پا فراتر گذاشته تا به قضیۀ جهانی متعلق به بشریت مبدل گردد.» ابراهیم رئیسی گفت که هر نوع تحرک دیپلوماسی از سوی امریکا و اسرائیل در منطقه، فریبنده و گمراه‌کننده است. وی تأکید ورزید: «جهان اکنون می‌داند که اسرائیل منبع بی‌ثباتی امنیت منطقه می‌باشد.» رئیسی نیز اشاره کرد: «کشورهای که برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل تلاش ورزیدند، امروز در برابر مردم خود خجالت‌زده و شرمنده اند.»  و گفت که ایران: «در حمایت و دفاع از حقوق مردم فلسطین پابرجا بوده و افتخار می‌کند که از قضیۀ فلسطین حمایت می‌کند.»

همۀ این اظهارات کلامیِ که در این سفر بیان شد، در عملکرد سیاسی هیچ ارزشی نداشته و تنها هدفش، باقی ماندن ایران به عنوان رهبر محور مقاومتی است که حماس یکی از اجزاء آن می‌باشد. بنابر این، ایران با حماس به مثابۀ یکی از ابزار تأثیرگذار خود در منطقه مانند حزب الله، حوثی‌ها و جنگ‌جویان غیرنظامی عراق تعامل می‌کند؛ اما حماس از این جنگ‌جویان قطعاً متفاوت است. وی بسان این  جنگ‌جویان نمی‌خواهد کاملاً تابع ایران باشد و ایران را فقط منبعی از منابع حمایت خود دانسته و بس و به دلیل همین حمایت با ایران ظاهرا خوش‌رفتاری می‌کند و تلاش می‌ورزد تا از ایران به نوعی مواقف مستقلی اتخاذ کند. اما ایران بالای حماس فشار وارد کرده و تلاش می‌ورزد تا دستورالعمل‌های خود را بالای آن تحمیل کند تا آن را مهار کرده و از اسرارش آگاه شود.

بنابر این، این سفرهای پی‌هم رهبران حماس به تهران برای اینست که ایران به جهان نشان دهد که این رهبران تابع وی هستند و دلیل آن، سفرهایی است که در آن اظهارات و سخنانی مشابه گفته شده و مقاومت و محورش را تمجید و ایران را در رهبریت این محور خوانده است.

با این حال، مشکل رهبران حماس نسبت به ایران و کشورهای تابع دیگر مانند قطر و مصر بالای این جنبش فشارآور بوده و این را می‌رساند که رهبری خارجی این جنبش تا رهبری داخلی آن متفاوت است. لذا رهبران خارجی به تنهایی خود تصمیم گرفته نمی‌توانند و مجبورند که در اخذ تصامیم به ویژه در اخذ تصامیم حساس به رهبران داخل این نوار رجوع کنند. به همین دلیل است که فشارآوردن بالای حماس در شرایط استثنائی مثل جنگ یک کار دشواری است که اغلب نتیجه نمی‌دهد؛ اینجاست که ایران در تلاش است تا در رهبران داخلی نوار غزه نفوذ کند و نقش اساسی را در روند گفتگو پیرامون نکات بحث‌برانگیز در پرونده تبادل اسیران بازی کند. دیگر این‌که، حداقل موقعیت مؤثری بسان مصر و قطر داشته باشد و حماس در اخذ تصامیم مهم که متعلق به امور این جنبش است به وی رجوع کند.

واقعیت اینست که ایران در تبعیت و دنبال‌روی خود از امریکا و غرب با مصر و قطر تفاوتی ندارد؛ مگر در ظاهر؛ اما محتوا یکی بوده و اصل اینست که نباید به وی اعتماد کرد؛ زیرا وی در خدمت پروژه‌های امریکا بوده و عملکرد گذشتۀ وی در عراق و افغانستان از کسی پوشیده نیست. ایران با زبان امریکا را دشنام داده و در عمل از دستورات وی متابعت می‌کند!

در روزهای گذشته معلوماتی فاش شد که نشان می‌داد هنیه در دیدار خود از قاهره، پیشنهاد امریکا را که متعلق به رهایی اسیران در جریان آتش‌بس موقت بود، قبول کرد؛ آتش‌بسی که به مدت 6 هفته برای تسهیل دخول کمک‌ها و کاهش درد و رنج‌های مردم نوار غزه قرار بود به میان آید. اما یحیی سنوار با این آتش‌بس مخالفت کرد و این پیشنهاد را نپذیرفت و برای میانجی‌ها گفت که وی توافق شامل و کامل می‌خواهد؛ نه توافق محدود و گفت تا زمانی‌که حماس در موقعیت قدرت باشد حق دارد که شروط خود را تحمیل کند.

این موقف سنوار برای حماس رهبران خارجیِ بسان هنیه و خالد مشعل می‌سازد و گویا که آن‌ها رهبران سمبولیک بوده که سنوار برای شان هیچ اعتنایی ندارد و این به این معناست که گفتگو با آن دو برایش هیچ ارزشی ندارد و هرتزوگ، رئیس‌جمهور اسرائیل چنین گفت که یحیی سنوار ستون اساسی در جنگ غزه بوده و وی کلید رهایی اسیران اسرائیلی است و هر چیزی با سنوار شروع و ختم می‌شود.

برگرفته از شمارۀ 489 جریده الرایه

نویسنده: استاد أحمد الخطوانی

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

ای ارتش‌های مسلمانان؛ مگر شما از جملۀ امت محمد صلی الله علیه وسلم نیستید؟!

(ترجمه)

خبر:

جنایات اشغال‌گران پس از خروج‌شان از بیمارستان/شفاخانۀ "الشفای" غزه برملا گردید؛ پیکرهای سوخته، سرهای بریده شده، آتش‌سوزی و ویرانی. (منبع: القدس عربی)

تبصره:

ای لشکریان مسلمانان! جنایاتی‌که در غزه رخ می‌دهد، نه تنها انسان‌ها؛ بلکه سنگ و چوب را به گریه واداشته؛ اما هیچ تأثیری بر دل‌های شما نگذاشته؛ مگر شما از جملۀ امت محمد صلی الله علیه وسلم نیستید؟!

ممکن است بسیاری از شما روزه بگیرید و شب زنده‌داری کنید؛ چرا زمانی‌که به تلاوت این آیت کتاب الله می‌رسید، اندکی به فکر نمی افتید؟! آن‌جا که می‌فرماید: 

﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً(27) يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِيلاً(28) لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلإِنسَانِ خَذُولاً﴾ [فرقان: 27-29]

ترجمه: و روزى كه ستمكار (مشرك) دو دست خود را (از روى حسرت) به دندان مى‌گزد و مى‌گويد: اى كاش با پيامبر همراه مى‌شدم. اى واى بر من! كاش فلانى را دوست خود نمى‌گرفتم. رفيق من بعد از آن كه حقّ از طرف الله براى من آمد، مرا گمراه ساخت و شيطان هنگام اميد، انسان را رها مى‌كند.

ابن کثیر در شرح کلمۀ "خذولا" می‌گوید: کسی را از حق روی گرداندن و او را در باطل استعمال نمودن و به باطل فراخواندن است.

آیا احساس‌تان تا این حد مرده؟ غیرت، مردانگی و ضمیر شما کجاست؟! حکام تان را به عنوان دوست برگزیده اید و آنان شما را گمراه نموده اند؛ آیا این حکام در روزی‌که در برابر آفریدگار جهان قرار گیرید، از شما شفاعت خواهند نمود؟ از چه چیزی هراس دارید؟ مرگ؟ در حالی‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ﴾ [نساء: 78]

ترجمه: هرجا باشید، مرگ شما را در می‌یابد، هرچند در برج‌های محکم باشید.

آیا این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را هرگز نشنیده اید که در آن آرزو می‌کند سه بار در راه الله کشته شود؟

«وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْلَا أَنَّ رِجَالًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَطِيبُ أَنْفُسُهُمْ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنِّي وَلَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُهُمْ عَلَيْهِ مَا تَخَلَّفْتُ عَنْ سَرِيَّةٍ تَغْزُو فِي سَبِيلِ اللهِ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي أُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللهِ ثُمَّ أُحْيَا ثُمَّ أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْيَا ثُمَّ أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْيَا ثُمَّ أُقْتَلُ» (رواه البخاري)

ترجمه: قسم به ذاتی‌که جانم در دست اوست، اگر بیم این نمی‌بود که مردانی از مؤمنین نمی‌خواهند هرگز از من تخلف کنند (یعنی اگر من در جنگ‌ها شرکت کنم آنان نیز تمایل دارند با من باشند، اما به دلیل فقر نمی‌توانند شرکت نمایند) و من هم چیزی ندارم به آنان بدهم؛ هرگز از هیچ "سریه"‌یی‌که در راه الله به جنگ می‌رود، تخلف نمی‌نمودم. قسم به ذاتی‌که جانم در دست اوست، دوست دارم در راه الله کشته شوم، سپس زنده شوم، باز کشته شوم، سپس زنده شوم سپس باز کشته شوم سپس زنده شوم سپس کشته شوم.

ای لشکریان مسلمانان! ما هرگز از کمک خواستن و درخواست نصرت از شما نا امید نمی‌شویم و پیوسته از شما خواهیم خواست برای نصرت دادن دین و امت خویش دست به کار شوید؛ زیرا شما از ماستید و ما از شماییم. ترس را از دل‌های تان بیرون نموده، به الله متعال توکل نمائید و تقوای الهی را پیش گیرید. بپا خیزید و در راه الله سبحانه وتعالی به جهاد و پیکار بپردازید و به این وسیله بهشتی را از آن خود نمائید که پهنای آن آسمان‌ها و زمین است. از کسانی باشید که الله جل جلاله در مورد آنان فرمود:

﴿إِنَّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾ [توبه: 111]

ترجمه: الله از مؤمنان، جان و مالشان را خریداری کرده، که (دربرابرش) بهشت برای تان باشد.

نویسنده: ابو عاصم الطویل

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

یهود؛ دشمن همیشه‌گی اسلام، رسول الله صلی الله علیه وسلم و امتش!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پس از این‌که یهودیان در برابر رومیان شکست خوردند، از سرزمین قدس به مدینه منوره نقل مکان نمودند، با این آگاهی که مدینۀ منوره جای مبعوث شدن پیامبر آخر الزمان است. آن‌ها به این باور بودند که پیامبر آخرالزمان در مکه مبعوث شده (و از جبل فاران خواهد درخشید) طبق آن‌چه که در تورات/سفر التثنیة، آمده است. آن‌ها بر این گمان بودند که پیامبر آخرالزمان از آن‌ها خواهد بود، تاجایی‌که آن‌ها به ظهور پیامبر جدید همسایه‌گان عرب خود را تهدید می‌نمودند.

عادت یهود بر این است که هرکجا قدم بگذارد، طبعیت پست خود را همراه خود دارد، هموراه خیانت، دسیسه، مکر، فریب، فساد در روی زمین، بر انگیختن فتنه‌ها، شعله‌ور ساختن جنگ‌ها، در هر کجا ایجاد نزاع‌ها، عهد و پیمان‌شکنی، سوء استفاده از دیگران و خودبرترجویی بر آنان، با آن‌ها همراه می‌باشد. علاوه براین، یهودیان مشهور به ثروتمندانی اند که اموال دست داشته خویش را از طریق ربا، فساد و به ناحق خوردن مال مردم به دست آورده اند. این خصلت‌ها از جمله خصلت‌های است که در تعامل یهود با تمام ملیت‌ها و امت‌ها و تا به امروز ریشه عمیق داشته [و هرگز از آن‌ها جدایی نداشته است]. این تعامل یهودیان منحصر به مسلمانان نیست؛ البته به دلیل بعد دینی و عقیدوی یهود، در تعامل خویش با مسلمانان [در این خصلت‌های پست خود] زیاده‌روی بیشتری نموده اند. به همین سبب است که یهود در بین تمام ملیت‌ها، ملیت منفور، مطرود و منفی است که تا روز رستاخیز همواره مورد عذاب‌های درد ناک قرار خواهد گرفت؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی ما را از حال شان چنین خبر داده است:

﴿وَإِذ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبعَثَنَّ علَيهِم إِلَىٰ يَومِ ٱلقِيَٰمَةِ مَن يَسُومُهُم سُوٓءَ ٱلعَذَابِۗ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ ٱلعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ [عراف: 167]

ترجمه: و چنین بود که پروردگارت اعلام داشت که بی‌گمان تا روز قیامت کسی را بر آن‌ها خواهد فرستاد که عذابی سخت به آن‌ها می‌چشاند؛ بی‌گمان پروردگارت زود کیفر است و او آمرزندۀ مهربان است.

در مورد گذشته یهود با رسول الله صلی الله علیه وسلم: آن‌ها رسول الله صلی الله علیه وسلم را نمی‌پذیرفتند چون از قوم آن‌ها نبود؛ لکن به سبب ایمان اغلب قبیلۀ اوس و خزرج در مدینه، یهودیان به مکر و کید در برابر دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم روی آورده اند، قبایل را علیه شان تحریک، وضعیت نفاق موجود در مدینه را که عبدالله بن ابی بن سلول آن را رهبری می‌نمود، حمایت و تقویت می‌کردند. آن‌ها هرگز وسیله‌ای را کنار نمی‌گذاشتند؛ مگر این‌که برای صدمه زدن به دعوت اسلام از آن استفاده می‌نمودند، از تلاش برای قتل رسول الله صلی الله علیه وسلم گرفته تا سعی در روشن کردن آتش جاهلیت در بین اوس و خزرج. پس از این‌که ایمان آودره بودند، همان‌طور تعرض به زنان مسلمانان در بازارها، شکستاندن عهدی‌که با رسول الله صلی الله علیه وسلم، به وسیله "پیمان مدینه" بسته بودند، پیمان با کفار قریش و هم پیمان‌های‌شان، در آن فرصت بدترین تأثیرگذاری را در گردآوری قبایل برای دستیافتن بر مدینه و از میان برداشتن اسلام و مسلمانان داشتند؛ طوری‌که جنگ احزاب کاملاً در نتیجه تدبیر و مکر آن‌ها، راه‌اندازی شده بود.

اما رسول الله صلی الله علیه وسلم با آن‌ها به صفت اهل کتاب موحدین -که به نبوت موسی علیه السلام ایمان دارند- تعامل نموده، آن‌ها را به اسلام و به ایمان به نبوت و دین خود دعوت نمود؛ اما آن‌ها بیشتر و بیشتر به رد دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم اصرار ورزیده و همواره به دسایس خود علیه دعوت شان ادامه دادند. اما به دلیل این‌که آن‌ها در قلب جامعه اسلامی زندگی نموده، تمام نقاط قوت و ضعف مسلمانان را می‌شناختند، خطر در حال افزایش علیه دعوت اسلام را شکل می‌داند. رسول الله صلی الله علیه وسلم تعامل خویش را با آن‌ها تغییر داده، مبتنی بر جنگ با آنان، پس از هر خیانت از سوی آنان، قرار داد تا این‌که الله سبحانه وتعالی، به قتل، نفی و پایان دادن نفوذ سیاسی یهود در جزیرة العرب مسلمانان را از شر آن‌ها نجات داد.

از جمله تعاملی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیان داشت، اسلوب ترور بود. مانند ترور کعب بن الاشرف، شاعر یهودی بنی‌نضیر؛ چون وی اشعاری می‌سرود که قریش را در آن علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم و برای انتقام گرفتن از کشته شدگانش (در جنگ بدر) تحریک می‌نمود. در اشعارش برای قریش افشا می‌ساخت که تمام ساکنین مدینه در کنار رسول الله قرار ندارند. سعی داشت که قریش را از حالت سرنگونی دنباله‌داری که به دلیل شکست در جنگ بدر و... دچار آن شده بودند، بیدار سازد و ترور ابی‌عفک یهودی که وی نیز اشعار محرکی را علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌سرود. ترور العصماء بنت مروان یهودی که به اسلام و مسلمانان عیب‌جویی نموده و انصار را به دلیل پیروی شان از رسول الله صلی الله علیه وسلم نکوهش می‌نمود، به رسول الله صلی الله علیه وسلم ناسزا گفته و علیه شان دیگران را تحریک می‌نمود. همان‌طور ترور ابن سنینه و ابورافع بن ابی الحقیق از یهودیان خیبر و... این عملیات یهود را به وحشت انداخته و در میان آن‌ها ترس ایجاد نموده بود. اما بازهم از سرکشی، نشر فساد، عهد شکنی‌های خود دست بر نداشته و به آن اصرار ورزیدند، تا این‌که ناچار باید در تعامل با آن‌ها اسلوب دیگری اختیار می‌شد. لذا غزواتی علیه آن‌ها راه‌اندازی شده که آن‌ها را از ریشه بر کند. اولین جنگی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با آن‌ها در داخل مدینه داشت، غزوۀ بین قینقاع، عزوۀ بنی نضیر بود. همان‌طور رسول الله صلی الله علیه وسلم با آن‌ها در محیط خودشان نیز جنگیدند، مانند غزوۀ بنی قریظه. همان‌طور جنگ با آن‌ها در خیبر که پناه گاه اساسی شان در شبه جزیرة العرب بود و جنگ با بقیه قبایل یهود مانند فدک، تیماء و ام القری.

غزوه بنی قینقاع:

یهود بنی قینقاع در مدینه سکونت داشتند. لذا بیشترین خطر را برای مسلمانان داشتند و بیشترین اقدامات دشمنانه را علیه مسلمانان انجام می‌دادند؛ چیزی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم را واداشته بود تا به فکر نجات از آن‌ها باشد؛ چون خطر آن‌ها شدیدتر بود تا این‌که فرصت مناسبی ایجاد شد. زمانی‌که زن مسلمانی در بازار زرگری مدینه که تحت سیطرۀ یهود بنی قینقاع بود، وارد شد، گروهی از یهودیان گرد آن جمع شده از وی خواستند که صورت‌اش را برهنه کند، اما آن زن اباء ورزید، در این هنگام یکی از یهودیان از پشت سر، کنارۀ جامه آن را به پشت‌اش گره زد، همین‌که آن زن از جایش برخاست، عورتش نمایان گشت و یهودیان برایش خندیدند. آن زن فریادکنان مسلمانان را به یاری خواست. مردی از مسلمانان بر کسی‌که این کار را با آن زن نموده بود حمله‌ور شده و آن را به قتل رساند. سپس یهودیان به سوی آن مرد مسلمان دویده و آن را به قتل رساندند. خانواده آن مسلمان، مسلمانان را به یاری طلبید. بدین ترتیب، در میان مسلمانان و بنی قینقاع شرّی بپاخواست. رسول الله صلی الله علیه وسلم یهود را گردآورد، آن‌ها را هشدار داد و از آن‌ها خواست که دست از اذیت مسلمانان بر داشته و به پیمان صلح و آشتی پایبند باشند، یا این‌که کاری با آن‌ها می‌کند که با قریش نمود. آن‌ها در پاسخ گفتند: «ای محمد این تو را فریب ندهد؛ چون تو با قومی مواجه شدی که دانش جنگی نداشتند. لذا فرصت یافته و توانستی که گردن‌های شان را بزنید. قسم به الله که اگر با ما بجنگی به تأکید خواهی دانست که ما مردمی هستیم [اهل جنگ] از ما چیزی خواهی دید که از غیر ما ندیده ای.» سپس الله سبحانه وتعالی به همین مناسبت این آیات را بر نبیّ خود صلی الله علیه وسلم نازل فرمود:

﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغلَبُونَ وَتُحشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّمَۖ وَبِئسَ ٱلمِهَادُ(12) قَد كَانَ لَكُم ءَايَةٞ فِي فِئَتَينِ ٱلتَقَتَاۖ فِئَةٞ تُقَٰتِلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَأُخرَىٰ كَافِرَةٞ يَرَونَهُم مِّثلَيهِم رَأيَ ٱلعَينِۚ وَٱللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصرِهِۦ مَن يَشَآءُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبرَةٗ لِّأُوْلِي ٱلأَبصَٰرِ [آل عمران: 12-13]

ترجمه: به کافران بگو: شکست خواهید خورد و به سوی دوزخ بر انگیخته می‌شوید که جای بسیار بدی است. در رویارویی دو دسته‌ای که رویاروی هم قر گفتند، برای تان عبرتی بود؛ گروهی در راه الله می‌جنگیدند و گروه دیگر کافر بودند و مؤمنان را دو برابر خود می‌دیدند و الله هر که را بخواهد با یاری خود نیرومند می‌گرداند؛ در این امر عبرتی است برای صاحبان بصیرت.

بدین ترتیب راهی جز قتال با آن‌ها برای رسول الله صلی الله علیه وسلم باقی نماند. لذا به سوی آن‌ها شتافت، تعدادشان حدود هفتصد جنگجو بود. رسول الله پرچم رایه را به علی رضی الله عنه تسلیم نموده و آن‌ها را در قلعه شان پانزده شبانه روز به شدت محاصره نمود. الله سبحانه وتعالی در قلوب شان رُعب انداخته، تسلیم شدند و از رسول الله صلی الله علیه وسلم خواستند که دست از سرشان برداشته و از مدینه بیرون شان کند؛ طوری‌که آن‌ها زنان و فرزندان‌شان از خودشان باشد و اموال و سلاح شان از رسول الله صلی الله علیه وسلم. رسول الله صلی الله علیه وسلم این را از آن‌ها قبول نموده، اموال و سلاح‌های شان را در بین مسلمانان توزیع و آن‌ها را از مدینه به "اذرعات" شام طرد نمود.

غزوۀ بنی نضیر:

زمانی‌که به رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر رسید که بنی نضیر برای ترورشان نقشه می‌کشند، تصمیم گرفت که آن‌ها را جلای وطن کند. در ابتداء آن‌ها را هشدار داد که از قلعه‌های شان بیرون شده و از یثرب در مدت ده روز بیرون شوند؛ اما آن‌ها در بار اول از فرمانبرداری سر باز زندند تا این‌که برای شان آشکار شد [که چاره‌ای جز] گردن نهادن به حکم رسول الله صلی الله ندارند، به جلای وطن راضی شدند. لیکن گروهی از منافقین از بنی عوف به سرکردگی عبدالله بن ابی بن سلول برای آن‌ها [پیام] فرستادند که: «اگر ثابت قدم و استوار بمانید، ما شما را تسلیم نمی‌کنیم. اگر با شما قتال کردند، با آن‌ها قتال می‌کنیم. اگر شما را بیرون کردند، با شما بیرون می‌شویم.» (منبع: سیرت النبی ابن هشام) اما بعدا عبدالله بن ابی به سرکردگی منافقین پشت شان را خالی نموده و به آن‌ها خیانت نمودند و الله سبحانه وتعالی به همین مناسبت این آیات را نازل فرمود: 

﴿أَلَم تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نَافَقُواْ يَقُولُونَ لِإِخوَٰنِهِمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن أَهلِ ٱلكِتَٰبِ لَئِن أُخرِجتُم لَنَخرُجَنَّ مَعَكُم وَلَا نُطِيعُ فِيكُم أَحَدًا أَبَدٗا وَإِن قُوتِلتُم لَنَنصُرَنَّكُم وَٱللَّهُ يَشهَدُ إِنَّهُم لَكَٰذِبُونَ(11) لَئِن أُخرِجُواْ لَا يَخرُجُونَ مَعَهُم وَلَئِن قُوتِلُواْ لَا يَنصُرُونَهُم وَلَئِن نَّصَرُوهُم لَيُوَلُّنَّ ٱلأَدبَٰرَ ثُمَّ لَا يُنصَرُون [حشر: 11-12]

ترجمه: آیا منافقان را ندیدی که همواره به برادران کافر خویش از اهل کتاب می‌گفتند: اگر اخراج شدید به طور قطع با شما بیرون می‌آییم و هرگز فرمان کسی را علیه شما اطاعت نمی‌کنیم و اگر با شما پیکار شود قطعاً شما را یاری می‌کنیم. الله گواهی می‌دهد که آن‌ها دروغ گویند. اگر اخراج شوند، با آن‌ها بیرون نمی‌روند و اگر با آن‌ها پیکار شود، به آن‌ها یاری نمی‌رسانند و اگر یاری رسانند، پشت به میدان کرده و می‌گریزند و بدین سان یاری نمی‌شوند.

همین‌که آن‌ها از گردن نهادن به حکم رسول الله صلی الله علیه وسلم امتناع ورزیدند و به قلعه شان پناه آوردند، از آن‌جایی‌که قلعه‌های شان محکم بود و باز کردن آن‌ها سخت بود، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمان دادند که درختان خرمای [باغ‌های] شان را قطع و به آتش بکشند؛ چیزی‌که یأس را وارد قلب‌های شان نمود و پس از درگیری‌های سبکی در بین شان وادار به تسلمی شدند. از رسول الله خواستند که آن‌ها را جلای وطن نموده و دست از آن‌ها بردارد؛ طوری‌که هر آن‌چه شتران تحمل دارد از اموال شان را بار شتر نمایند، به جز سلاح برای شان باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم با این پیشنهاد آن‌ها راضی شد. چنانچه الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم اشاره به فریب خوردن بنی نضیر و امتناع از فرمان رسول الله صلی الله علیه وسلم به دلیل قلعه‌های شان، به این گمان که این قلعه‌ها فراسیدن امر الله سبحانه وتعالی بر آن‌ها می‌شود و هم‌چنان اشاره به شکست و تخریب خانه‌های شان بدست مؤمنین و خودشان چنین می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَخرَجَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن أَهلِ ٱلكِتَٰبِ مِن دِيَٰرِهِم لِأَوَّلِ ٱلحَشرِۚ مَا ظَنَنتُم أَن يَخرُجُواْۖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُم حُصُونُهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَأَتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن حَيثُ لَم يَحتَسِبُواْۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعبَۚ يُخرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيدِيهِم وَأَيدِي ٱلمُؤمِنِينَ فَٱعتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلأَبصَٰرِ [حشر:2]

ترجمه: او ذاتی است که آن دسته از اهل کتاب را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج دسته‌جمعی از خانه‌های شان بیرون راند و شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و خود گمان می‌کردند که دژهای‌شان آن‌ها را از عذاب الله مصون می‌دارد؛ ولی عذاب الهی از آن‌جا که گمان نمی‌کردند، به سراغ شان آمد و در دل های‌شان ترس و وحشت انداخت، خانه های‌شان را به دست خویش و به دست مؤمنان ویران می‌کردند، پس ای خردمندان! پند بگیرید.

غزوه بنی قریظه:

یهود بنی قریظه با رسول الله صلی الله علیه وسلم پیمان و توافق داشتند که با رسول الله نجنگند و رسول الله هم با آن‌ها نجنگد و هیچ کس را علیه رسول الله یاری نرسانند؛ اما آن‌ها این عهد خود را شکستانده و با قریش و منافقین در جنگ احزاب علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم و دعوت‌اش همکاری نمودند. پس از بیرون کردن احزاب از مدینه رسول الله صلی الله علیه وسلم سعد بن معاذ و عبدالله بن رواحه را نزد آن‌ها فرستاده و عهد و پیمان‌شان را با رسول الله صلی الله علیه وسلم برای‌شان یادآوری نمودند؛ اما آن‌ها با زشتی پاسخ رد داده و بر نقض پیمان اصرار ورزیدند. رسول الله در برابرشان سکوت نمود تا این‌که قریش و احزاب شکست خورده و مسلمانان جنگ خندق را پیروز شندند. در همان روز که رسول الله از میدان رودروی در خندق بازگشتند، تصمیم بر هجوم بر بنی‌قریظه گرفته حتی برای کسب وقت و با استفاده از موقعیت فروپاشیدۀ یهود و هم‌پیمانان شان از مشرکین و منافقین، مسلمانانی را که همراه شان بودند فرمان داد تا نماز عصر را در بنی قریظه اداء نمایند تا این‌که یهود فرصتی برای مرتب ساختن اوضاع خویش و ایجاد روابط برای افزایش قدرت خویش را نداشته باشند. سپس پرچم رایه را به علی رضی الله عنه داد و مسلمانان علی رغم خستگی و بی‌خوابی که در جریان محاصره احزاب داشتند، به دنبالش رفتند. به این ترتیب، مسلمانان یهود را در قلعه‌های شان محاصره نموده و با سنگ‌ها و تیرهای شان آن‌ها را مورد ضربت قرار می‌دادند و در طول مدت محاصره بنی قریظه جرئت بیرون شدن از قلعه های‌شان را نداشتد؛ چون مسلمانان آن‌ها را از چندین جهت محاصره نموده بودند. این محاصره چندین روز طول کشید تا این‌که آن‌ها تسلیم شده و از رسول الله صلی الله علیه وسلم خواستند که با آن‌ها رفتاری کند که قبلاً با بنی نضیر نموده بود. رسول الله صلی الله علیه وسلم ابا ورزیده و به آن‌ها پیشنهاد کرد که هرکس از اوس را که می‌خواهند انتخاب کنند تا در موردشان حکم کند؛ چون با اوس هم‌پیمان بودند. آن‌ها سعد بن معاذ را انتخاب نمودند؛ اما سعد حکم نمود که مردان شان کشته شود؛ کسانی‌‌که عهدشکنی نموده و با آنان جنگیده بودند، زنان و فرزندان شان اسیر شود، اموال و ممتلکات شان مصادره شود؛ نظری‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد شان داشت، نیز چنین بود. لذا فرمان داد که حکم سعد را جاری کنند؛ چیزی‌که الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم اشاره به عقب‌نشینی ارتش‌های احزاب، غزوه با بنی قریظه و پیروزی مسلمانان در آن چنین می‌فرماید:

﴿وَرَدَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِغَيظِهِم لَم يَنَالُواْ خَيرٗاۚ وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلمُؤمِنِينَ ٱلقِتَالَۚ وَكَانَ ٱللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزٗا(25) وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّن أَهلِ ٱلكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِم وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعبَ فَرِيقٗا تَقتُلُونَ وَتَأسِرُونَ فَرِيقٗا(26) وَأَورَثَكُم أَرضَهُم وَدِيَٰرَهُم وَأَموَٰلَهُم وَأَرضٗا لَّم تَطَ‍ُٔوهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيءٖ قَدِيرٗا [احزاب: 25-27]

ترجمه: و الله کافران را در حالی‌که به هیچ پیروزی  و غنیمتی دست نیافتند، مالامال از خشم و عصبانیت گرداند و الله مؤمنان را از جنگ بی‌نیاز کرد و الله توانای چیره و شکست‌ناپذیر است. آن دسته از اهل کتاب را که از دشمنان پشتیبانی کردند، از قلعه‌های‌شان فرود آورد و در دل‌های‌شان وحشت انداخت گروهی را می‌کشتید و گروهی را اسیر می‌کردید. زمین‌ها، خانه‌ها، اموال و دارایی‌های آن‌ها و نیز سرزمینی را که در آن قدم نگذاشته بودید، به شما داد. بی‌گمان الله بر همه چیز تواناست.

جنگ خیبر:

یهود خیبر از قوی‌ترین قبایل یهودی سرزمین حجاز بودند. بشترین تعداد، بیشترین آمادگی نظامی و از قوی‌ترین قلعه‌ها برخورداربودند. قلعه سنگی در اطراف آن‌ها قرار داشت که اهل آن گمان ‌می‌نمودند که این قلعه بازدارندۀ دشمنان شان می‌باشد. به این سبب غرور بر آن‌ها مستولی گشته بود، اموال و سلاح‌های که در دست داشتند، آن‌ها را فریفته بود، در قلعه‌های خیبر ده‌ها هزار جنگجو بود، هر روز چندین صف از آن‌ها را از قلعه بیرون نموده، قدرت‌نمایی کرده و قدرت مسلمانان را به سخره می‌گرفتند و این شعار را سر می‌دادند: «محمد با ما می‌جنگد، بعید اندر بعید است». این اعتماد به قدرت، چیزی بود که یهود خیبر و یهودیان دیگر از آن‌ها در مدینه را فریب داده بود، مکرر به مسلمانان می‌گفتند که: «قسم به الله، خیبر در برابر شما در امان است. اگر خیبر وقلعه‌‌ها و مردان آن را ببینید، حتماً پیش از این‌که به آن‌ها برسید، بر خواهید گشت، قلعه‌های بلند بر فراز کوه‌ها، در خیبر هزارها زرۀآهنی می‌باشد؛ اگر آن‌ها نبودی عرب قاطبه از حمله بر قبیلۀ اسد و غطفان باز داشته نمی‌شدند. شما توان خیبر را دارید؟!.» خیبر همراه با گذشت ایام به پناهگاه یهودیانی تبدیل شده بود که از مدینه دورساخته می‌شدند. در انتظار فرصتی بودند تا از اسلام انتقام گرفته، موقعیت و منافعی را که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌ها را از آن دور داشته بود، باز گردانند.

مسلمانان در آن زمان به سوی یهود همواره در تنگناه قرار داشتند؛ اما رسول الله صلی الله و علیه وسلم صبر پیشه نموده و مسلمانان را در برابر اذیت یهود به صبر توصیه می‌نمود. رسول الله صلی الله علیه وسلم الله و علیه وسلم صبر پیشه نموده و مسلمانان را در برابر اذیتی از سوی یهود به صبر توصیه می‌نمود، رسول الله صلی ارا از مقابله با یهود منع نمی‌کرد؛ مگر دشمن بزرگتر، قوی‌تر و سرسخت‌تر که عبارت از قریش بود. جنگ خیبر از غزوات پیش از آن متفاوت بود؛ چون این غزوه پس از واقعۀ بنی قریظه و صلح حدیبیه واقع شد؛ طوری‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم قریش را یک طرف ساخته و آن را از میدان درگیری‌های نظامی علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم بیرون نموده بود تا این‌که خویشتن را برای خیبر فارغ ساخته و به خطر آن پایان دهد.

بسبب فضای دسایسی‌که قبیله خیبر در جنگ احزاب علیه مسلمانان انجام داده بود، چنان‌چه یهود خیبر در گردآوری قبایل و سعی در ریشه‌کن سازی و دور ساختن مسلمانان از صحنه وجود، دست بالای داشتند. پس از بین رفتن قرارداد و توافق احزاب در جنگ خندق، پس از این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم صلح حدیبیه را با قریش منعقد نموده و قریش را یک طرف ساختند، تصمیم گرفتند با یهود خیبر در قلعه‌ها و پناه‌گاه‌های شان در خود خیبر بجنگند. بناءً لشکرش گردآورده و به شکل پنهانی به مسیرشان ادامه دادند و با یک هزاروسه صد جنگجو از مسلمانان از مدینه بیرون شدند. پرچم رایه را به علی رضی الله عنه دادند، از مسیرهای به سوی خیبر می‌رفتند که حرکت شان را هم‌چنان در پنهانی نگه می‌داشت. یهود از لشکر مسلمانان کدام آگاهی حاصل ننمودند تا این‌که مسلمانان در شبانگاه در ساحات شان منزل زدند. این در حالی‌بود که الله سبحانه وتعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم را وعده داده بود که آنان را نصرت داده و ایشان را فاتحین و غانمین به مدینه باز می‌گرداند. علی رضی الله عنه در این جنگ از خود آثار خوبی به جای گذاشته بود که هرگز فراموش شدنی نیست. مسلمانان تحت فرماندۀ علی رضی الله عنه برای جنگیدن و مرگ در این راه آماده شده و به قلعه‌های خیبر حمله‌ور شدند و بر کسانی‌که ‌در آن قلعه‌ها بودند، غالب آمدند تا این‌که یهودیان تسلیم شده و از رسول الله صلی الله علیه وسلم طلب عفو نمودند. رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از این‌که بر اموال شان مستولی گشتند، طلب شان را پذیرفتند. به این ترتیب توافق در بین ‌آن‌ها و رسول الله صلی الله علیه وسم بر این‌که زمین‌های شان در دست خودشان باقی مانده و نصف محصولات شان را به رسول الله داده و نصف دیگر از آن‌ها باشد، توافق صورت گرفت.

یهود فدک:

زمانی‌که یهود فدک، قریه‌ یهودی‌نشین در همسایه‌گی خیبر شنیدند که بر سر خیبر چه آمده است، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم فرستاده و تمایل خود را به مصالحه بر نصف محصولات زمین‌های شان اعلان نمودند و رسول الله صلی الله علیه وسلم پیشنهادشان را پذیرفته و با آن‌ها توافق نمود.

یهود وادی القری:

مردم وادی القری از یهودیانی بودند که بر اسلام و مسلمین دسیسه می‌نمودند. بنابر این، رسول الله صلی الله علیه وسلم به سمت آن‌ها رفته، آن‌ها را تحت محاصره قرار داد. آن‌ها را به اسلام فراخواند، به آن‌ها اعلام داشت که اگر مسلمان شوند، اموال‌شان را در اختیار داشته و خون‌های شان حفظ مانده و حساب شان با الله سبحانه وتعالی می‌باشد؛ اما آن‌ها اباء ورزیده و بر قتال با رسول الله صلی الله علیه وسلم اصرار ورزیدند. بین دو طرف درگیری‌های صورت گرفت. هر بار رسول الله صلی الله علیه وسلم اسلام را برای شان پیش‌کش می‌نمود، آن‌ها اباء می‌ورزیدند؛ چیزی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم را واداشت که محاصرۀ شان را شدیدتر نمایند؛ طوری‌که به زور شهرشان را فتح نموده و به مدت چهار روز در آن باقی ماندند. در خلال این ایام غنائم را بین اصحاب خود تقسیم نموده و مزارع شهر را به دست یهود به طور مناصفه قرار دادند.

یهود تیماء:

همین‌که اخبار پیروزی‌های اسلامی به یهود تیماء رسید، با رسول الله صلی الله علیه وسلم بر پرداخت جزیه مصالحه نموده و در شهر خود اقامت گزیدند. به این ترتیب پس از سرنگونی خیبر و مناطق مجاور آن، آخرین تجمع یهودی که در مواجه با اسلام نقش بازی می‌نمودند، تصفیه شده و موانع از بین رفت، دسایس علیه اسلام پایان یافت، قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی یهودی حجاز به طور کامل از بین رفته و اسلام در جزیرة العرب تنها دین برتر باقی ماند.

دشمنی یهود با اسلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم و امتش تا روز قیامت ادامه خواهد داشت:  

الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱليَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشرَكُواْ [مائده: 82]

ترجمه: به طورقطع سرسخت‌ترین مردم را در دشمنی با مؤمنان، یهود و مشرکان را می‌یابی.

و در جای دیگر می‌فرماید:

﴿وَإِذ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبعَثَنَّ عَلَيهِم إِلَىٰ يَومِ ٱلقِيَٰمَةِ مَن يَسُومُهُم سُوٓءَ ٱلعَذَابِۗ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ ٱلعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ [اعراف: 167]

ترجمه: و زمانی‌‌که پروردگارت اعلام کرد؛ تا روز قیامت کسی را بر یهودیان می‌گمارد که پیوسته عذاب سختی به آن‌ها بچشاند، به راستی پروردگارت زود مجازات می‌کند و بی‌گمان او آمرزنده‌ی مهرورز است.

از زمانی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم با دین اسلام مبعوث گردیده، تا کنون یهود برای این دین و پیامبرش مکر و کید می‌نماید. پس از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم، همان‌طورکه تاریخ بیان‌گر آنست، یهود پشت بسیاری از فتنه‌های بوده است که مسلمانان دچار آن شدند. برخی از آن‌ها لباس اسلام را پوشیدند تا اسلام را بنام مسلمان بدنام سازند؛ چنان‌چه در دوران امیرالمومنین عثمان رضی الله عنه به رهبری ابن سبأ چنین کرده و همواره مسلمانان را علیه عثمان رضی الله عنه می‌شوراندند که ایشان شایستۀ خلافت نیست.

اگر به تاریخ اسلام برگردیم، می‌بینیم که در هر فته‌ای که برای مسلمانان پیش آمده است، یهود در آن نقش داشته است؛ هرچند واقعه در ابتداء ساخته و پرداخته آن‌ها نبوده باشد، می‌بینید که آن‌ها حتی پس از مدتی آتش فته را شعله‌ورتر می‌نمایند. هیچ کس شک ندارد که یهودیان تمام تلاش خود را برای نفوذ، ایجاد تفرقه در میان مسلمانان و فاسدسازی عقیده و اخلاق مسلمانان انجام می‌دهند. محققان در تحقیقات خود تأکید دارند که این یهودیان بودند که بذر فرقه‌های ضاله را در میان مسلمانان کاشتند. همین‌که فرقه‌های ضالۀ قادیانیه و بهائیت ظهور کردند، یهودیان از آن‌ها حمایت کرده و آن‌ها را زیر پر و بال خود گرفتند. این یهودیان بودند که با انگلیس ملعون تبانی کرده و توسط یهودیان "دونما" که تظاهر به اسلام می‌کردند و اما در واقع بر دین خود بودند و خلافت عثمانی را سرنگون نمودند و سپس حاکمیت سکولاریزم کافر و دشمن اسلام را بر مسلمانان تحمیل نمودند. بزرگترین فاجعه‌ای که مسلمانان دچار آن شدند. به تعقیب آن سرزمین فلسطین از مردم آن غصب شد. در عملیاتی‌که از فجیع‌ترین عملیات تجاوز جهانی علیه اسلام و مسلمانان می‌باشد، برای ایجاد وطنی به یهودیان، همراهی با اشغال، آوارگی، کشتار، شکنجه، آزار و اذیت و... انگلیس، امریکا، روسیه، ایتالیا و سایر دولت‌های کفری. این دولت غصب شده را تأیید نموده و به آن مشروعیت بین المللی بخشیدند. با اسلحه و پول آن را حمایت نمودند و بدین ترتیب این حقیقت قرآنی متجلی گشت که یهودیان و مسیحیان اولیاء و متحدان یکدیگر هستند؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱليَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَولِيَآءَ بَعضُهُم أَولِيَآءُ بَعضٖۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُم فَإِنَّهُۥ مِنهُمۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهدِي ٱلقَومَ ٱلظَّٰلِمِينَ [مائده: 51]

ترجمه: ای مؤمنان! یهود و نصاری را به دوستی نگیرید! آن‌ها دوستان یکدیگرند. هرکس از شما با آن‌ها دوستی نماید، از جمله آن‌هاست! بی‌گمان الله گروهی ستمکار را هدایت نمی‌کند.

در حالی‌که آن‌ها هم‌چنان در این اتحاد نفرت‌انگیز علیه اسلام و مسلمین هستند، ما موقف‌های حقیرانه و بی‌شرمانه حکام غرب را در حمایت از تجاوزاتی‌که اخیراً اسرائیل علیه مسلمانان غزه، بدون هیچ احساس انسانی، به راه انداخته است، شاهد هستیم؛ موقف‌هایی‌که باعث شده که ملت‌های شان، آن‌ها و یهودیان را مورد حمله قرار دهند... بلی، عملیات "طوفان الاقصی" نشان داد که برای از بین بردن دولت یهود نیازی به تلاش زیادی نیست و ضعیف‌ترین رژیم از رژیم‌های اطراف آن می‌تواند به این مهم دست یابد. اما حکام این رژیم‌ها چنین چیزی را نمی‌خواهند؛ چون آن‌ها ساخته و پرداخته حکام غرب هستند. غربیان هیچ حاکمی را به قدرت نمی‌رسانند؛ مگر پس از این‌که برای حمایت از این رژیم، آماده‌گی به پیروی از نقشه‌های غرب علیه امت -این‌که بر اساس کفر بر امت حکومت کند- از وحدت‌شان به هر قیمتی که شده جلوگیری کند، از او پیمان محکمی را بگیرند. از این رو است، ما شاهد بودیم که این حکام با شعار مبارزه با "تروریزم" علیه غرب در جنگ علیه اسلام شرکت ورزیده و علیه امت خود در عراق، افغانستان و سوریه وارد پیمان آن‌ها شدند. ما دیدیم که موقف آن‌ها در ارتباط به "طوفان الاقصی" در قبال یهودیان چه بوده است... بلی، حاکمی از این حکام از ترکیه و ایران  گرفته تا سعودی از این امر مستثنی نیست...

اما این حکام با وجود ارتش‌ها و دستگاه‌های امنیتی مجهز خود از خشم مردم تحت حاکمیت خود حساب می‌برند و فرماندهانی در رأس این ارتش‌ها و دستگاهای امنیتی قرار می‌دهند که به همان لعن و نفرین این حکام، چون مانند بزدلی، خیانت، دوری از دین و ظلم به مردم خود... مبتلا می‌باشند.

 اما این لشکرها مملو از افسران شریف و پرهزگار هستند که از این واقعیت رنج می‌برند، همانطور که در مورد همنوعان و مردم خود رنج می‌برند، متعهد به اسلام بوده، از این واقعیت راضی نیستند و بسان مردم خود از این حکام ناراضی اند. بر این مخلصین واجب است که این حکام را از ادامه کار نادرست‌شان باز دارند. این مخلصین  وظیفه دارند که  تغییراتی در خود ایجاد نموده، حاکمیت الله سبحانه وتعالی را  اقامه و با کفار جهاد نمایند؛ نه این‌که از این حکام و از منافع کفار در سرزمین‌های خود حمایت کنند. این افراد چنین قدرتی را در اختیار دارند و فرمان شرعیت برای آنان اینست که انصارالله قرار گیرند؛ همان‌طور که سعد بن معاذ نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم انصار الله قرار گرفت؛ چون تغییر حکام مستلزم افراد قدرتمندی است که در دین خود به الله سبحانه وتعالی صادق و مخلص باشند؛ کسانی‌که دست حکام ظالم و ستمگر و حامیان‌شان را بگیرند؛ زیرا امت من‌حیث امت چنین توانائی را ندارد؛ چون امت مسلح نیست؛ اما اگر صاحبان قدرت قیام کنند، امت با تمام قوا با آن‌ها خواهد بود و از تغییر آن‌ها خوشحال خواهند شد! خوشحالی بیشتر از خوشحالی از جنگیدن با یهودیان نیست. زیرا این حکام همان کسانی هستند که از یهودیان و از موجودیت آن‌ها محافظت و پاسداری می‌کنند و هرکسی را که سد راه وجود آن‌ها شده و یا موجودیت آن‌ها را به تهدید مواجه سازد، مورد تعقیب قرار می‌دهند...

از این جهت ما شاهدیم که امت چگونه با موجودیت حوادثی‌که در غزه در جریان است، بیش از هر زمان دیگری مسئولیت تغییر حکام را به ارتش‌ها گوش زد می‌نماید. بلی، این تکلیف واجبی و شرعی است که الله سبحانه وتعالی ارتش‌ها را در مورد آن محاسبه خواهد کرد! بلی، ارتش‌ها باید اهل قوت و نیرویی برای اسلام و حاکمیت بر اساس اسلام باشند و این‌که باید از وظیفه حمایت از حکام و محافظت از منافع غرب که در پی  وجود این ارتش‌هار قرار دارد، دست برداشته و به حفاظت از سرزمین‌های اسلامی و ادای فریضه جهاد از جمله جهاد با یهود بپردازند تا شاید الله سبحانه وتعالی این بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم را که می‌فرماید:

«تقاتلكم يهود فتقتلونهم»

ترجمه: یهود با شما می‌جنگند و شما آن‌ها را می‌کشید.

 با دستان این ارتش‌ها محقق سازد و شاید لشکریان دولت خلافت راشده‌ای شوند که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارتش را داده و چنین می‌فرمایند:

«ثم تكون خلافة راشدة على منهاج النبوة»

ترجمه: پس خلافت راشده بر منهج نبوت خواهد بود.

تاریخ یهود کنونی با زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم، در زمانی‌که  قرآن نازل می‌شد و رسول الله در مورد یهود زمان ما سخن می‌گفتند، هیچ تفاوتی نکرده است. مخصوصاً این‌که قرآن و سنت در مورد نزاع و درگیری که امروز با یهودیان داریم، صحبت نموده و از پایان آن‌ها خبر داده است. بلی، قرآن و سنت خبر دادند که یهود در طول حیات‌شان پراکنده خواهند زیست و سرانجام آن‌ها در فلسطین گردهم خواهند آمد؛ همانطور که امروز چنین اتفاق افتیده و به زودی یهود ریشه‌کن خواهد شد. آن‌چه که قبلاً در مورد تاریخ یهودیان با مسلمانان یادآوری کردیم، می‌بینیم که به واقعیت امروزی شان بسیار شباهت دارد؛ یهودیانی‌که اشتیاق بیش از حد به زندگی را در دل خود جای داده اند. لذا همانطور که در قرآن کریم ذکر شده که یهودیان نمی‌توانند خود نیرویی داشته باشند که از آن‌ها پاسداری و محافظت کند، پس ناچار باید "رسمانی از مردم" داشته باشند. بنابر این، تمام سلاح‌هایی‌که به آن‌ها داده می‌شود، از آن‌ها محافظت کرده نمی‌تواند و به آن‌ها اطمینان خاطر هم داده نمی‌تواند و مگر این‌که دولت‌های کفری اروپای غربی به رهبری آمریکا در کنار آن‌ها باشند که این همان "رسمانی از مردم" است که الله سبحانه وتعالی در کتابش از آن یاد کرده و به بقای‌شان کمک می‌کند. این مردم با مسلمانان نمی‌جنگند؛ مگر در روستاهای مستحکم (شهرک‌ها) یا پشت دیوارها؛ کاری‌که اکنون انجام می‌دهند. آن‌چه در "عملیان طوفان الاقصی" اتفاق افتداد، روشن‌ترین تصویر از حقیقت آن‌چه است که در قرآن و سنت آمده است. علاوه بر آن، یادآور اینست که به نابودی و انقراض "اسرائیل" فاصله‌ای بسیاری کمی باقی مانده است. این فقط دیدگاه ما نیست؛ بلکه این دیدگاه خود یهودیان در مور سرنوشت‌شان است. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعلَمُونَ [یوسف: 21]

ترجمه: و الله بر کارش چیره و تواناست؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.

برگرفته از شماره 448 و 449 مجله الوعی

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

غیبت و بهتان

(ترجمه)

از مطلب بن عبدالله بن حنطب المخزومی روایت است:

«أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: مَا الْغِيبَةُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: "أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْمَرْءِ مَا يَكْرَهُ أَنْ يَسْمَعَ"، قَالَ: ي"َا رَسُولَ اللَّهِ، وَإِنْ كَانَ حَقًّا؟" قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: "إِذَا قُلْتَ بَاطِلًا فَذَلِكَ الْبُهْتَانُ». (موطای مالك، 1812)

ترجمه: مردی از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسید: غیبت چیست؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: این‌که درباره شخص چیزی بگویی که دوست ندارد بشنود. مرد گفت: ای رسول الله! حتی اگر سخنم حق (راست) باشد؟ پاسخ دادند: اگر باطل (دروغ) بگویی که بهتان (تهمت) است.

یکی از موضوعاتی‌که به شدت باعث بروز فتنه در میان مردم می‌شود، غیبت و یاد کردن شخص به چیزی است که سخن گفتن درباره آن را دوست ندارد و او را ناراحت و رنجیده‌خاطر می‌کند. غیبت کردن آتش کینه و فتنه را در میان مردم برافروخته، روابط اجتماعی را مختل می‌کند و جامعه را به فساد می‌کشاند. از این‌رو شریعت اسلام ما را از غیبت بازداشته و به دوری از آن تشویق می‌کند.

بنابر این، هر سخنی‌که مردم را به سوی فتنه و تفرقه سوق دهد، حرام است و از غیبت کردن هیچ چیز خوبی حاصل نمی‌شود. لذا بر ماست که از آن دوری کنیم تا از گناه و زیان آن در امان بمانیم.

قاعدۀ اساسی، پایبندی به شریعت و اموری است که در جامعه صلح و آشتی ایجاد کرده و مردم را از جدایی و تفرقه دور می‌کند تا جامعه اسلامی یک‌دست شود و مردم از برادران خود محافظت نموده، معایب‌شان را بپوشانند، ویژگی‌های ناپسندشان را در نزد خود حفظ کنند و از برادران خود تنها به چیزی یاد کنند که آنان را خوشنود می‌کند!

از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که ما را از غیبت کردن و بهتان زدن و از کسانی‌که این عمل را انجام می‌دهد، دور نگهدارد! و از الله می‌خواهیم که زندگی ما را طوری بگرداند که خودش رو رسولش صلی الله علیه وسلم دوست دارند! هم‌چنان از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که معایب ما را بپوشاند و ما و گروه‌مان را حفظ نماید! آمین یا رب العالمین.

مترجم: الیاس سادات

ادامه مطلب...

یاداشت مصر علیه یهودیان به نفع کیست؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

ضیاء رشوان، رئیس  ادارۀ کل اطلاع‌رسانی مصر اعلام کرد که مصر «یاداشتی را پیرامون اقدامات اسرائیلی در سرزمین‌های فلسطینی به دیوان بین‌المللی دادگستری ارائه کرده است.» وی گفت که مصر در «نظر مشورتی درخواست‌شده توسط مجمع عمومی سازمان ملل از دیوان بین‌المللی دادگستری درباره سیاست‌ها و اقدامات اسرائیلی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین از سال 1967م اشتراک خواهد کرد.»

کوه جنبید و موش زائید! بلاخره مصر وارد عمل شد و یادداشتی را به دیوان بین‌المللی دادگستری ارائه کرد که گویی این دیوان دادگستری می‌تواند برای یهود تصمیم لازم‌الاجراء را صادر کند! اگر تصامیم این دادگاه می‌توانست که یهود را مقید و یا مانع شود؛ رژیم مصر این یادداشت را تقدیم دادگاه نمی‌کرد. رژیم مصر به عنوان یک رژیم؛ نه تنها حامی رژیم یهود است؛ بلکه شریک جرم در جنایاتش علیه اهل ما در سرزمین مبارکه فلسطین می‌باشد. مصر کسی است که غزه را با دیوارهای بلند، مرزها و مناطق حائل محاصره و دخول کمک‌ها در آن را به تأخیر می‌اندازد و کسی است که در ویرانی شاهرگ حیاتی مردم غزه، یعنی تونل‌های آن شتافت و راه ورود کالاها را بر مردم غزه نابود ساخت. هیچ منفذ و راه‌خروجی برای غزه جز از طریق مصر و رژیم یهود باقی نمانده است، پس وقتی برادران‌شان آنان را محاصره کنند، دشمنان‌شان با آنان چه خواهند کرد؟!

بدون شک در کسی‌که میان ما و اهل ما در سرزمین مبارکه مرزی بگذارد و دیواری بلند بنا کند، هیچ خیری وجود نداشته و از وی هیچ امیدی نمی‌رود. رژیم مصر پاسبان رژیم یهود و دشمن امت است. قبلاً یکی از ارکان ارتش وی به صراحت بیان داشت که هدف شان تأمین امنیت رژیم یهود است. بلی، همین‌هاستند که میان امت و ارتش‌های آن حائل شده و مانع ریشه‌کن نمودن یهود گردیده اند.

از اقدام مصر مبنی بر تقدیم این یادداشت اکنون دو چیز دانسته می‌شود:

اول) این امریکاست که برای فشارآوردن بالای رژیم یهود برای پذیرش راه‌حل دو دولت و ختم جنگ و قبول آتش‌بس موقت قبل از رمضان چراغ سبز نشان داده است. نظام حاکم در مصر صاحب‌تصمیم نبوده و به ارادۀ خود حرکت کرده نتوانسته؛ بلکه ارادۀ وی در گرو ارادۀ سرورش، امریکاست؛ امریکایی که هراسان از آنست که مبادا با دخول رمضان حالت خشم و غضب ناشی از این جنگ به حالت انفجار برسد و گلیم این نظام‌های دست‌نشاندۀ وی را برچیند و شاید سبب روی کار آمدن قدرتی شود که امریکا توان اجیر گرفتن و نفوذ بالای شان را نداشته باشد.

دوم: دیوان بین‌المللی دادگستری نهاد خیالی بوده که هیچ ارزشی نداشته و نظام‌های حاکم توسط آن با مردم خود بازی کرده و برای شان چنین وهم ایجاد می‌کنند که مطابق به قوانین بین‌الملل ادای مکلفیت می‌کنند؛ قوانینی‌که یهود هیچ‌گاه بدان‌ها ارج نگذاشته و نمی‌گذارد و جز ضعیفان بدان‌ها متوسل نشده و به هیچ وجه عدالت در حق شان رعایت نمی‌گردد. بنابر این، دیوان بین‌الملل و تمام نهادهای دولتی ابزاری بیش در دست غرب کافر برای مجازات مردم مستضعف در هنگام بیرون شدن از چارچوب قوانین‌اش نیستند؛ گذشته از این‌که تصامیم آن‌ها مشورتی بوده و لازم الإجراء نیست.

رژیم مصر خوب می‌داند که در این اقدامش هیچ خیری نهفته نیست؛ بلکه در صدد آنست که خشم و غضب مردم مصر و ارتش آن را در برابر این جنایت‌های یهودیان فروکش کند؛ به ویژه قهر و غضب فرزندان خشمگین ما در ارتش کنانه و شاید این رژیم برای آنان به دروغ بگوید که ما به مکلفیت خود مطابق به قانون بین‌الملل اداء کردیم؛ اگر این رژیم در سعی و تلاش خود صادق می‌بود، مرزهای خود را با سرزمین مبارکه کنار زده و ارتش کنانه را برای نصرت‌شان حرکت می‌داد. تمام راه‌حل‌ها و اقدامات غیر از این بیهوده و بی‌ارزش بوده و علیه یهودیانی‌که به این نهادها و تصامیم شان ارزشی قائل نیستند و می‌دانند که آن‌ها پروژۀ استعماری و پایگاهی پیشرفته برای غرب می‌باشند، تأثیری ندارد. غرب و در رأس آن امریکا، از رژیم یهود حمایت خواهد کرد، در این جنگ وی را تنها نخواهد گذاشت و سازمان‌ ملل را از صدور تصامیمی علیه یهود بازخواهد داشت.

ناگفته نماند که خود تصامیم دادگاه صرفًا تصامیم مشورتی است که الزامی برای سازمان ملل برای عملی کردن اقداماتی علیه این رژیم غاصب ببار نمی‌آورد؛ حتی اگر الزام‌آور باشد، وتوی امریکا و غرب آمادۀ حمایت از پروژۀ استعماری شان هستند. با آن‌که یهودیان علیه دیدگاه انحلال و حل قضیه فلسطین با امریکا به مخالفت پرداختند؛ اما خوب می‌دانند که امریکا در آنجا نیازمندشان است. لذا هر آنچه که بخواهند انجام می‌دهند و می‌دانند که هرچه بکنند غرب پشت شان را خالی نکرده و همواره حمایت شان می‌کند. پس این خون‌های جاری، خون‌های مسلمانان بوده که در نظر غرب هیچ ارزشی نداشته و تنها چیزی‌که غرب از آن می‌ترسد، برانگیخته شدن احساسات امت با نزدیک شدن رمضان و در خود رمضان است که شاید منجر به انفجاری شود که غرب تصورش را هم کرده نتواند.

رفتن به این سازمان‌ها و نهادهای دولتی استعماری و به داوری طلبیدن شان؛ اعتراف ضمنی به تصامیمی است که از سوی آن‌ها صادر می‌شود؛ یعنی اعتراف و به رسمیت‌شناسی این رژیم مسخ و دادن حق موجودیت به عنوان یک دولت بر سرزمین فلسطین و برعکس آن و مهار کردن ارتش‌ها در چارچوب سازمان بین‌الملل است تا از سیاست‌هایی‌که این رژیم مسخ ایجاد کرده و تاکنون از آن حمایت می‌کند بیرون نشوند. چیز خطرناک‌تر اینست که این نهادها برای ادغام این رژیم و استواری آن در منطقه و پذیرفتن آن به عنوان یک واقعیت که پذیرش و تعامل با آن ضروری است کار و فعالیت کرده و این چیزی است که تمام امت مسلمه که مخالف عادی‌سازی روابط هستند، آن را نپذیرفته و هرقدر که حکام سازش و خیانت کنند، از موقف خود نزول نخواهند کرد. بنابراین، قضیه فلسطین قضیۀ تمام امت و مرکز بیداری آن باقی مانده و با مواقف مستحکم خود دشمن را از دوست جدا می‌سازد.

فلسطین هرگز توسط این سازمان‌هایی‌که غرب آن‌ها را اساساً برای حائل شدن میان امت و آزادی وی از تحت تبعیت‌اش ایجاد کرده آزاد و اهل ما در سرزمین مبارکه یاری نخواهند شد. اگر مسئله متفاوت و یا معکوس می‌بود، غرب منتظر تصامیم هیچ دادگاه و یا سازمانی نمی‌ماند و بدون کدام تراخی و انتظار کسب اجازه از این سازمان‌ها ارتش‌های خود را فوراً حرکت می‌داد و تمام تصامیمی که مانع حرکت و نقشۀ وی می‌شد، نادیده می‌گرفت؛ حتی اگر آن جنگ مبنای دروغین و ساختگی می‌داشت و این همان چیزی است که امریکا در عراق و افغانستان انجام داد و در هر جایی‌که امنیت ملی خود را به خطر ببیند، ممکن است بلافاصله و بدون انتظار تصامیم از این سازمان‌ها، این کار را تکرار کند.

قضیه فلسطین مرتبط به تمام امت بوده و قضیۀ محوری برایش بشمار می‌رود. اهل ما در سرزمین مبارکه فقط با تحریک ارتش‌ها نصرت داده خواهند شد، هرقدر که مردم فلسطین مقاومت کرده و جهاد کنند و هرقدر که پناهنده شوند و هرقدر که این سازمان‌ها به داوری طلبیده شوند -سازمان‌هایی‌که توان صدور تصمیمی را که برای غرب مضر تمام شود و یا منافع و سیادت آن را در سرزمین‌های ما به خطر مواجه سازد، نداشته و فقط تصامیم این سازمان‌ها را دولت‌های پیرو و مزدور مانند نظام‌های حاکم در سرزمین‌های ما ملزم می‌شمارند- بازهم مشکل حل نشده و کار به جایی نمی‌رسد.

هدف رژیم مصر در پشت این یادداشت، تحمیل انزوا بر رژیم یهود، چنان‌که اهل رسانه و سخنگویان آن ادعا می‌کنند، نیست؛ زیرا این رژیم و حکام عرب اولین کسانی هستند که مانع این انزوا شده و رژیم یهود را با تمام اسباب زندگی کمک می‌کنند. پل زمینی که از بحرین تا امارات امتداد داشته و از سرزمین حرمین شریف عبور و اردن را پشت سر گذاشته و در حالی وارد رژیم یهود می‌شود که برای شان با خود خوراک و آذوقه و لوازم تقویه‌کننده حمل می‌کند، یک مثال زنده است. کشتی‌هایی‌که از دامیتا، شمال مصر بسوی رژیم دشمن و غاصب حرکت کرده و در رفت و برگشت خود حامل کالاها و آذوقه هستند، مثال دیگری است. این علاوه بر قرارداد گاز با رژیم یهود به عنوان حمایت اقتصادی از سوی نظامی است که ادعای فقر می‌کند و در ثروت مصر تفریط نموده و دارائی مردم را جمع می‌کند. دروغ‌گویی این رژیم رسوا را نیز نباید فراموش کرد که هر نوع تعصب با توافق‌نامه صلح با رژیم یهود مسخ را نپذیرفته و بر تثبیت و احترام به وی تأکید کرده و هماهنگی امنیتی با رژیم یهود را تاکنون متوقف نکرده است.

هدف حقیقی رژیم مصر از این یادداشت، سفیدنمایی نزد ارتش و مردمش می‌باشد و می‌خواهد تا آنان را با بوق‌های مطبوعاتی‌اش به توهم انداخته و چنین وانمود کند که این یک عمل مؤثر بوده و برای رژیم یهود دردناک است؛ به دلیل این‌که شاید کدام حرکتی از داخل ارتش غضبناک برای دریافت بخشش مردمی پیش‌قدم شود و سبب انفجار اوضاع شود که منافع غرب را تهدید کرده و برای مصر زمینه این را مساعد کند که از تبعیت غرب آزاد شود و در نهایت، وجود رژیم یهود را تهدید کند. بنابر این، این یادداشت در حقیقت، علاقه‌مندی به رژیم یهود و دفاع از آن می‌باشد.

اکنون تحرک واقعی و لازم و تحرکی است که نتیجه‌ خواهد داد: قبل از همه، ارتش‌ها برای ریشه‌کن نمودن این حکام اضرار و نظام‌های شان که میان آنان و میان آزادسازی فلسطین و نصرت مردم آن حائل شده اند، حرکت کنند و دولت خلافت راشده بر منهج نبوت را که احکام اسلام را تطبیق و آن را توسط دعوت و جهاد به عنوان پیام هدایت و نور به جهان حمل می‌کند، تأسیس کنند؛ دولتی‌که از نخستین روزش به متحد ساختن سرزمین‌های اسلامی و وحدت بخشیدن ارتش‌هایش اعلام کرده و برای آزادسازی کامل سرزمین فلسطین و نصرت مردم آن نفیرعام اعلام کرده و تمام این ارتش‌ها را بدون تأخیر به سمت آن فرماندهی می‌کند و در آن هنگام، ساعاتی نخواهد گذشت که تمام سرزمین مبارکه و مقدساتش را بازپس می‌گیریم! بعد از آن‌که این رژیم به چنگال اسلام گیرافتاد، غرب از حمایت آن دست خواهد کشید؛ به دلیل اینکه در آن هنگام خواهد دانست که وی را توانایی رویارویی با امت و دولتش و توان رویارویی با ارتش‌های عقاب آن در کار نیست. این تنها راه‌حل مثمر بوده و هیچ راهی غیر از این در کار نیست.

پروردگارا! برای ما انصاری آماده ساز که به ریشه‌کن نمودن این نظام‌ها و برگشتاندن نیروی امت و برگشتاندن دوبارۀ دولت آن، دولت خلافت راشده بر منهج نبوت با یکدیگر بیعت کنند.‏

‏‏‏﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ[انفال: 74]

ترجمه: بی‌گمان كسانی‌كه ايمان آورده‌اند، مهاجرت كرده‌اند، در راه الله جهاد نموده‌اند و هم‌چنين كسانی‌كه پناه داده‌اند و ياری كرده‌اند (هردو گروه) آنان مؤمنان حق و با ايمانند (و شايستۀ واژۀ مهاجر و انصارند و تار و پود جاودانۀ پرچم اسلامند و) برای آنان آمرزش (گناهان از سوی الله منان) و روزی شايسته (در بهشت جاويدان) است.‏

برگرفته از شمار 484 جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد سعید فضل

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

هدف از روزه تقوا و رأس تقوا هم تحکیم اسلام است

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

الله سبحانه وتعالی روزه ماه رمضان را بر مسلمانان فرض گردانیده و هدف نهایی آن را تقوا قرار داده است. تقوا یعنی امتثال به اوامر الهی و اجتناب از نواهی‌اش می‌باشد. وقتی مسلمانی احسان را در روزه خود مراعات کند، متقی خواهد شد؛ چنانکه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يَٰأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّیَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ [بقره: 183]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید! بر شما روزه واجب شده است؛ همانگونه بر کسانی‌که پیش از شما بوده اند، واجب بود تا باشد که متقی شوید.

مفسرین درباره تقوا اقوال زیادی گفته و نگاشته اند؛ اما من در این مقاله به اقوال حضرت علی کرم الله وجهه در مورد تقوا می‌پردازم: «تقوا یعنی ترس از الله جلیل، عمل به تنزیل، قناعت به قلیل و آماده‌گی به روز رحیل می‌باشد.» من درینجا، روی این جمله تمرکز می‌کنم: «و عمل به تنزیل.»

تنزیل یعنی کتاب الله و سنت نبی‌اش ﷺ؛ اگر مروری به واقعیت امت در صدر اسلام و قرون اولیه داشته باشیم، خواهیم دید که امت به تنزیل عمل می‌کرد؛ یعنی اسلام را در تمام امور زندگی‌اش؛ عبادی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکمیت بخشیده بود.

رمضان نزد مسلمانان گذشته ماه تقویه ارتباط‌شان به الله و التزام‌شان به تقوا سدی برای انحرافات اخلاقی بود که ممکن از یک مسلمان در طول روزهای سال بروز کند؛ بنابر این، سعی می‌کردند تا در رمضان تقوای کامل و همه‌جانبه را کسب کنند. اما واقعیت مسلمانان بعد از آن‌که دولت خلافت نابود گردید، احکام اسلام برچیده شد و حال مسلمانان متغییر گشت؛ اسلام نزد مسلمانان منحصر به احکام تعبدی گردیده و در امور زنده‌گی شان از احکام سیاسی، اقتصادی و دیگر نظام‌های اسلامی خبری نیست. حکم بماأنزل الله رخت بسته و به جایش حاکمیت جدائی دین از دنیا -که کافر استعمارگر با خود آورده- جایگزین شده است. دست اسلام را از صحنه سیاسی کوتاه کرده و حکام سرزمین‌های اسلامی برای راضی نگهداشتن اربابان امریکایی، انگلیسی و امثالهم تلاش می‌نمایند؛ حتی اگر به قیمت غضب الهی هم تمام شود. خواهشات و هوای نفس استعمارگر حکم قوانین را به خود گرفته و او کسی است که نظام‌های دولتی و سیاسی را حد و مرز بخشیده؛ بلکه حاکم واقعی بوده و حکام دیگر، عروسک‌های بیش نیستند که استعمارگر هرگونه بخواهد آنان را می‌رقصاند. اکثریت مردم این حقیقت را می‌دانند؛ اما هم‌چنان دست زیرالاشه گذاشته و هیچ کاری نمی‌کنند؛ این درحالی‌ست که کتاب الله متعال در میان‌شان موجود بوده و این قول الله سبحانه وتعالی را هم در آن می‌خوانند:

﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ أَعْمَىٰ﴾ [طه: 124]

ترجمه: و هرکس از یاد من روی گرداند، بی­گمان برای او زندگی (سخت و) تنگی خواهد بود و ما او را در قیامت نابینا محشور می­کنیم.

بلی، امروزه ما مسلمانان در تنگنا و سختی بسر می‌بریم؛ زیرا منهج الله و شریعت وی را رها نموده و به قوانین کفری متمسک شده، جهاد فی سبیل الله را -که تنها راه رساندن اسلام به کفار و اظهار دین بر سایر ادیان و ملت‌هاست- ترک نموده‌ایم و از دولت و خلیفه‌ای که اسلام را در داخل تطبیق و رسالتِ هدایت و نور را برای جهانیان در خارج حمل کند، محرومیم؛ با وجودی‌که این حدیث رسول الله ﷺ را هم می‌خوانیم:

وَالجِهَادُ مَاضٍ مُنذُ بَعَثَنِی اللهُ إلیَ أن یُقاتِلُ آخِرُ أمتِی الدَجَّالَ، لَا یُبطِلُهُ جَورُ جَائِرٍ، وَ لَا عَدلُ عَادلٍ... الدیلمی عن أنس.

ترجمه: جهاد همیشه باقی است، از زمانی‌که الله مرا به پیامبری مبعوث کرد تا آن‌که آخرین امتِ من با دجال می‌جنگند، ظلم ظالمی و عدالت عادلی آن را(جهاد را) از بین برده نمی‌تواند.

اما چگونه با کسی جهاد کنیم که ضلالت‌ها و گمراهی‌های آن را پذیرفته و حاکم خود گرفته ایم؟! به قول دیگر؛ خفته خفته را کی کند بیدار؟!

در بخش‌ اقتصاد، اقتصاد مان را احکام اسلام جهت‌دهی و تنظیم نمی‌کند؛ بلکه نظام سرمایه‌داری و بانک‌های سودی مثل صندوق بین‌المللی پول و دیگر بانک‌های بین‌المللی آن را رهبری و جهت‌دهی می‌کند. در عرصه اجتماعی(رابطه  مرد با زن و احکام خانواده) هم غرب کافر استعمارگر می‌خواهد تا مسلمانان احکام توافق‌نامه سیداو را جایگزین احکام اسلام کنند؛ احکامی‌که بین مرد و زن به سوی مساوات کامل دعوت کرده و می‌خواهد قیمومیت مرد و احکام ازدواج و طلاق و امثالهم را لغو نماید. در نهایت غرب قصد دارد اسلام را -که مسیر زندگی امت را هموار می‌سازد- از صحنه زندگی ناپدید سازد. بلی، از صحنه زندگی امتی‌که الله برایش بزرگ‌ترین و با شرف‌ترین وظیفه را داده است؛ وظیفه‌ای که میراث انبیاء را به پیش ببرند؛ الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ[آل عمران: 110]

ترجمه: شما (ای مؤمنان) بهترین امتی هستید که به سود مردم آفریده شده اید (مادامی‌که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به الله ایمان دارید!

ماه رمضان فرصتی‌ست برای بازنگری در حساب‌ها و بررسی و مراجعه به مواضع مان و هم‌چنان، فرصتی‌ست برای بازگشت به کتاب پروردگار و سنت پیامبرمان تا آن را در واقعیت زندگی خود بسان اصحاب بزرگوار پیامبر صلی الله علیه وسلم و تابعین آن تطبیق کنیم. پس چگونه بازگردیم؟ و چگونه اسلام را تطبیق کنیم تا به تقوا نایل شده و در حالی با رمضان وداع گوییم که این هدف بزرگ تحقق یافته باشد؟

کسی‌که در احکام اسلام نظر بیندازد، درخواهدیافت که احکام فردی مثل نماز، زکات و حج و امثالهم وجود داشته که مردم با آن‌ها کدام مشکلی ندارند و اکثریت مسلمانان، روزه می‌گیرند، نماز می‌خوانند، حج می‌کنند و زکات می‌دهند؛ اما احکام دیگری نیز وجود دارد که تطبیق آن در توان افراد نیست، مثل قطع دست دزد و تازیانه زدن زناکار مجرد -که افراد و مردم آن را تطبیق کرده نتوانسته و هرج و مرج بوجود می‌آید- بنابر این باید مرجعی وجود داشته باشد که چنین احکامی را تطبیق کند و رسول اللهﷺ که فرستاده الله بود، هم‌چنان حاکم و رهبر مردم نیز بود که امور مسلمانان را تنظیم و احکام اسلام را بالای شان تطبیق می‌کرد. سپس رسول الله ﷺ بعد از خود کسی را به عنوان خلیفه خود برگزید که به امور مردم و تطبیق احکام اسلام رسیدگی کند، در عوض شان حاکمیت را به پیش ببرد و وی نماینده امت در تطبیق اسلام می‌باشد. این همان چیزی است که امت امروزه از آن محروم است. بلی، خلیفه‌ای که احکامی را تطبیق می‌کند که افراد توانایی تطبیق آن را نداشته و وی در تطبیق این احکام از تمام امت نمایندگی می‌کند. در موجودیت چنین کسی با چنین شرایطی ما می‌توانیم به تنزیل کاملاً عمل کنیم و برای مان تقوا حاصل شود.

پس وظیفه امروزی امت برای کسب رضایت پروردگارش اینست که احکام الله را در تمام عرصه‌های زندگی خود تطبیق و در یک بخش منحصر نکند و این زمانی عملی خواهد شد که با یک خلیفه بیعت شود.

این وظیفه و مکلفیت ماست که دوباره دولت خلافت را روی کار آوریم؛ دولتی‌که کافر استعمارگر آن را نابود کرد و احکام کفری دیموکراسی، لیبرالیزم و امثالهم جایگزینش شد. پس بر همه ما لازم است تا با حاملان دعوت و فعالیت کنندگان تأسیس دولت خلافت بر منهج نبوت کار کنیم!

از الله سبحانه و تعالی می‌طلبیم که رمضان امسال نگذرد؛ مگر این‌که او سبحانه وتعالی ما را با خلافت راشده بر منهج نبوت کرامت بخشد! همانا او ولی این کار بوده و بر آن قادر است.

نویسنده: ابراهیم عثمان (أبوخلیل)

سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان

مترجم: محمد مزمل

 

ادامه مطلب...

صفات لازمه و جدای‌ناپذیر یهود به گواهی الله سبحانه وتعالی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

دشمن‌ترین و پر تلاش‌ترین مردم برای صدمه زدن به اسلام و مسلمانان: الله سبحانه و تعالی چنین می‌فرماید:

﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱليَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشرَكُواْ﴾ [مائدة: 82]

ترجمه: (ای پیامبر) خواهی یافت که دشمن‌ترین مردم برای مؤمنان، یهودیان و مشرکانند.

ابن کثیر در تفسیر این آیه چنین می‌گوید: «این تنها به دلیل اینست که کفر یهود از روی لجاجت، ناسپاسی، بهتان زدن به حق، حقیر نگاه کردن به مردم و کوچک شمردن صاحبان علم است. به همین علت است که یهودیان بسیاری از پیامبران را به قتل رساندند، حتی چندین مرتبه هم به جان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نیز سوء قصد نموده، ایشان را سحر کردند و امثال خود را از مشرکان علیه ایشان تحریک کردند، تا روز قیامت لعنت‌های پی درپی الله سبحانه وتعالی بر آنان باد». تفسیر سعدی نیز در تفسیر این آیه چنین می‌گوید: «بیشترین دشمنی و بیشتر تلاش یهود برای صدمه زدن به اسلام و مسلمانان، به دلیل شدت بغض شان نسبت به اسلام و مسلمانان از روی حسد، عناد و کفر است.»

ملتزم بودن به اوامر الله سبحانه وتعالی به زبان و مخالفت در عمل:  الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَإِذ أَخَذنَا مِيثَٰقَكُم وَرَفَعنَا فَوقَكُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَينَٰكُم بِقُوَّةٖ وَٱسمَعُواْۖ قَالُواْ سَمِعنَا وَعَصَينَا وَأُشرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلعِجۡلَ بِكُفرِهِمۚ قُل بِئسَمَا يَأمُرُكُم بِهِۦ إِيمَٰنُكُم إِن كُنتُم مُّؤمِنِين﴾ [بقره: 93]

ترجمه: (به یاد آورید) آن‌گاه را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سرتان نگاه داشتیم(بدین هنگام به شما گفتیم) آن‌چه را (از اوامر و نواهی مان) به شما دادیم، محکم بگیرید و با قدرت هرچه بیشتر بشنوید (بدان عمل کنید). (در این هنگام اعلان آمادگی کردند) گفتند شنیدیم، ولی (به زبان عمل گفتند) نافرمانی کردیم (زیرا) دل‌های شان بر اثر کفر با (پرستش) گوساله آبیاری شده بود، بگو: ایمان‌تان شما را به انجام بدترین چیز دستور می‌دهد، اگر شما مؤمن هستید.

در تفسیر سعدی در خصوص این آیه چنین آمده است: ﴿وَإِذ أَخَذنَا مِيثَٰقَكُم وَرَفَعنَا فَوقَكُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَينَٰكُم بِقُوَّةٖ وَٱسمَعُواْ؛ (به یاد آورید) آن گاه را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سرتان نگاه داشتیم(بدین هنگام به شما گفتیم) آن‌چه را (از اوامر و نواهی مان) به شما دادیم محکم بگیرید و با قدرت هرچه بیشتر بشنوید (بدان عمل کنید).﴾یعنی: شنیدن قبول، اطاعت و استجابت. ﴿قَالُواْ سَمِعنَا وَعَصَينَا؛ (در این هنگام اعلان آمادگی کردند) گفتند شنیدیم، ولی (به زبان عمل گفتند) نافرمانی کردیم.﴾ یعنی: این حالت و صفت آنان قرار گرفته بود. ﴿وَأُشرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلعِجلَ؛  (زیرا) دل‌های شان بر اثر کفر با (پرستش) گوساله آبیاری شده بود.﴾ یعنی: بسبب کفر شان ﴿قُل بِئسَمَا يَأمُرُكُم بِهِۦ إِيمَٰنُكُم إِن كُنتُم مُّؤمِنِينَ؛ بگو: ایمان‌تان شما را به انجام بدترین چیز دستور می‌دهد اگر شما مؤمن هستید.﴾ یعنی: شما ادعای ایمان دارید و دین حق را می ستایید؛ در حالی‌که شما پیامبران الله را کشتید و آن‌گاه که پیامبر الله موسی از نظر شما غایب شد، گوساله را به جای الله به خدایی گرفتید، اوامر و نواهی الله را نپذیرفتید، مگر بعد از آن‌که شما را تهديد نموده و كوه را بر سر شما برافراشت؛ اما بازهم شما به زبان به اوامر الله اعلان پايبندی نموده و در عمل با آن مخالفت كرديد؛ پس اين چه ايمانى است كه شما ادعا داريد و اين دين چه دینِ است؟ اگر به ادعای شما این ایمان است؛ پس بد ایمانی است که صاحب خود را به طغیان و کفر به پیامبران الله سبحانه وتعالی نافرمانی بیش از حد فرا می‌خواند؛ در حالی‌‌که همه می‎دانند ایمان واقعی صاحب خود را به هر کار خیری امر کرده و از هر کار شری منع می‌کند. بلی، بدين ترتيب دروغ های‌‌شان واضح و تناقض‌گوئی‌های‌شان آشكار شده است.

خویشتن را بر الله بلند شمردن، ادعای ثروت‌مندی بیشتر از الله و فقیر دانستن الله و به قتل رساندن پیامبران: الله سبحانه وتعالی در این خصوص چنین می‌فراید:

﴿لَّقَد سَمِعَ ٱللَّهُ قَولَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِيرٞ وَنَحنُ أَغنِيَآءُ سَنَكتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتلَهُمُ ٱلأَنبِيَآءَ بِغَيرِ حَقّٖ﴾ [آل‌عمران: 181]

ترجمه: بی‌گمان الله سخن کسانی‌ را شنید که گفتند: الله فقیر است و ما بی‌نیازیم! آنچه را گفتند خواهیم نوشت و به قتل رساندن پیامبران را به ناحق.

ابن کثیر در تفسیر این آیه چنین می‌فرماید: «محمد بن اسحاق می‌گوید: محمد بن ابی محمد، از عکرمه، برایم روایت کرده است که ابن عباس رضی الله عنه چنین فرموده است: ابوبکر رضی الله عنه وارد بیت المدارس شد، دید که در آن‌جا یهودیان زیادی در اطراف مردی بنام فنحاص گرد آمده اند. فنحاص از علماء و احبار یهود بود، همراه وی حبر بود که به آن أشیع می‌گفتند. ابوبکر رضی الله عنه خطاب به فنحاص گفت: وای بر تو از الله بترس و اسلام بیاور! قسم به الله که خوب می‌دانید که محمد رسول الله  بوده و با حق از جانب الله به سوی شما آمده است. شما خود می‌بنید که حقانیت رسالت رسول الله در تورات و انجیل نوشته است. فنحاص در پاسخ گفت: قسم به الله ای ابوبکر که ما به الله هیچ نیازی نداریم و این‌که الله نسبت به ما به مراتب فقیرتر است؛ آن‌گونه که الله در برابر ما تضرع می‌کند، ما در برابر الله تضرع نمی‌کنیم؛ چون ما نسبت به الله به مراتب بی‌نیازتر و ثروت‌مندتریم؛ اگر الله از ما ثروت‌مندتر می‌بود، همان‌گونه که صاحب(دوست) شما (محمد) گمان می‌برد؛ پس هرگز از ما مطالبه قرض نمی‌نمود. الله شما را از گرفتن ربا (سود) منع نموده؛ اما به ما ربا (سود) می‌دهد. اگر الله ثروت‌مند می‌بود، برای ما ربا (سود) نمی‌داد. همین‌که چنین گفت، ابوبکر رضی الله عنه خشم‌گین شده، سیلی محکمی به روی فنحاص زد و گفت قسم به کسی‌که جانم در دست اوست؛ اگر پیمانی میان ما و شما نمی‌بود، گردنت را می‌زدم! ای دشمن الله! اگر راست می‌گویید؛ هرچه می‌توانید ما را تکذیب کنید؛ سپس فنحاص نزد رسول الله رفت و گفت ببین که صاحب (دوست) تو با من چه کرد. رسول الله صلی الله علیه وسلم به ابوبکر فرمود: «چه چیزی تورا وادار به این کار نمود؟» ابوبکر گفت یا رسول الله! این دشمن الله سخن بسیار بزرگ و خطیری  می‌گوید. ادعا می‌کند که الله فقیر و آنان ثروت‌مند اند؛ همین‌که چنین گفت من به خاطر الله از چیزی‌که گفت، خشم‌گین شده و به روی وی زدم. فنحاص انکار کرد و گفت؛ من چنین چیزی نگفتم. سپس الله سبحانه وتعالی در خصوص آن‌چه فنحاص گفته بود و برای رد فنحاص و تصدیق ابوبکر این آیه را نازل فرمود: ﴿لَّقَد سَمِعَ ٱللَّهُ قَولَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِيرٞ وَنَحنُ أَغنِيَآءُ...الآيه). (رواه ابن أبی حاتم)؛ اما این فرموده الله سبحانه وتعالی: ﴿سَنَكتُبُ مَا قَالُواْ؛  آنچه را گفتند خواهیم نوشت﴾ تهديد و وعيدی است برای یهود و از همین جهت است که به تعقیب آن الله سبحانه وتعالی می‌فرماید: ﴿وَقَتلَهُمُ ٱلأَنبِيَآءَ بِغَيرِ حَقّٖ؛ و به قتل رساندن پیامبران را به ناحق﴾ یعنی: این چیزی است که آن‌ها در مورد الله سبحانه وتعالی می‌گویند و این تعامل‌شان با پیامبران است و به زودی الله سبحانه وتعالی آنان را با این کارشان بدترین جزا می‌دهد.

نقض عهد و پیمان، سنگ‌دلی، دروغ‌گویی، خیانت و عدم وفاء به عهد: تاریخ گواه این اوصاف یهود است؛ چنان‌چه آنان چندین مرتبه قصد جان رسول الله صلی الله علیه وسلم را نمودند و بدین ترتیب عهد و پیمان خویش با رسول الله را شکستاندند و الله سبحانه وتعالی نیز چنین می‌فرماید:

﴿فَبِمَا نَقضِهِم مِّيثَٰقَهُم لَعَنَّٰهُم وَجَعَلنَا قُلُوبَهُم قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنهُم إِلَّا قَلِيلٗا مِّنهُمۖ فَٱعفُ عَنهُم وَٱصفَحۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلمُحسِنِينَ﴾ [مائده: 13]

ترجمه: پس به سبب پیمان‎‌شکنی شان آنان را از رحمت خویش دورداشتیم و دل‌های شان را سخت نمودیم آنان کلمات (الله) را از مواضع آن‌ها تحریف و بخش فراوانی از آن‎چه (در تورات) بدیشان تذکر داده شده بود، فراموش کردند و تو پیوسته خیانت (تازه) از آنان می‌بینی؛ مگر عده‌کمی از ایشان، پس از آنان در گذر و روی بر تاب که الله احسان کنند گان را دوست می‌دارد.

ابن کثیر در تفسیر این آیه چنین می‌گوید: ﴿فَبِمَا نَقضِهِم مِّيثَٰقَهُم لَعَنَّٰهُم؛ پس به سبب پیمان‎‌شکنی شان آنان را از رحمت خویش دو رداشتیم﴾ یعنی به سبب این‌که آنان پیمانی‌ را که ما از آن‌ها گرفتیم، شکستاندند، آن‌ها را مورد لعنت خویش قرار دادیم؛ یعنی آنان را از حق دور ساخته و آنان را طرد هدایت نمودیم. ﴿وَجَعَلنَا قُلُوبَهُم قَٰسِيَةٗ؛ و دل‌های شان را سخت نمودیم﴾ یعنی قلوب یهود به سبب غلظت و قسوت، پند و موعظه را نمی‌پذیرد. ﴿يُحَرِّفُونَ ٱلكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ؛ آنان کلمات (الله) را از مواضع آن‌ها تحریف می‌کنند﴾ یعنی درک‌شان فاسد شده، در آیات الله تصرف سوء می‌کنند، کتاب الله را به چیزی غیر از آن‌چه الله نازل فرموده تأویل می‌کنند، کتاب الله را به هدفی غیر از مقصد اش حمل می‌کنند و (العیاذ بالله من ذالک) چیزی‌هایی را علیه کتاب الله می‌گویند که به زبان آورده نمی‌شود. ﴿وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ؛ و بخش فراوانی از آن‎چه (در تورات) بدیشان تذکر داده شده بود فراموش کردند﴾ یعنی: به خاطر بی میلی به آن، عمل بر اساس آن را ترک کردند. حسن می‌گوید: «آن‌ها سرای دین خود را ترک نموده و از وظایفی‌‌که الله سبحانه وتعالی آن‌ها را بدان مأمور ساخته بود، دست کشیدند؛ وظایفی‌که بدون آن‌ها هیچ عملی پذیرفتنی نیست.» دیگران می‌گویند: «عمل‌شان را ترک کرده به حال بدی افتادند، بدون دل‌های سالم، فطرت درست و اعمال صالح.» ﴿وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنهُم؛ و تو پیوسته خیانت (تازه) از آنان می‌بینی﴾ یعنی مکر و خیانت آن‌ها نسبت به تو و یارانت را. مجاهد و دیگران می‌گویند: «یعنی: آنان به این علت به نابودی پیامبر صلی الله علیه وسلم تمایل دارند. ﴿فَٱعفُ عَنهُم وَٱصفَح؛ پس از آنان در گذر و روی برتاب﴾ این خود نصرت و پیروزی است، همان‌طور که برخی از سلف می‌گویند؛ این آیه می‌گوید: با کسى‌که الله را در مورد تو نافرمانى می‌کند، بیشتر از این آسان‌گیری می‌کنید که در مورد آن از الله اطاعت مى‌کنید. به این ترتیب، جمع و تلفیقی از حق برای آن‌ها پدیدار می‌شود تا شاید الله سبحانه وتعالی آن‌ها را هدایت کند. از این روست که الله سحبانه وتعای چنین می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلمُحسِنِينَ؛ که الله احسان کنند گان را دوست می‌دارد﴾ یعنی به سبب دوستی الله نسبت محسنین می‌بایست به کسانی‌که به تو بدی می‌کنند، عفو و احسان کرد.

برگرفته شده از شماره 448/449 مجله الوعی

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

رازهای نهفته در عقب دیوار مصر وغزه؟!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

مصر بسیاری از سیم‌های خاردار را بر حصار مرزی‌اش برای جلوگیری از عبور اهل غزه از مرز بنا کرد؛ این درحالی است که عساکر رژیم یهود نوار غزه را محاصره نموده اند و تصاویر آن را سازمان سیناء برای حقوق بشر -که یک سازمان حقوقی مستقل است- تحت عنوان محکم نمودن حصار سمنتی فاصل میان مصر و نوار غزه با سیم‌های خاردار نشر نمود. ساخت و تقویت این دیوار سمنتی در حالی صورت گرفته که خیمه‌های پناهندگان فلسطینی به حاشيۀ مرزی واقع شده و انتشار یافته است. (منبع: القدس العربی)

بدون شک، نظام مصر با رژیم یهود و جنایاتش به حق مردم مسلمان و برادران و خواهران ما در سرزمین مبارک فلسطین شریک است. این حقیقت از جایی معلوم می‌شود که نظام مصر اهل غزه را در تحت محاصره قرار داده و حتی اجازۀ ورود زخمیان و مریضان را در داخل مصر بدون پرداخت رشوت‌های هنگفت نمی‌دهد. از وارد نمودن کمک‌ها و مواد کمکی جلوگیری می‌کند و بهانه رژیم یهود را می‌آورد؛ رژیمی‌که بار ملامتی را در محکمه/دادگاه بین‌المللی برگردن نظام مصر انداخته و ادعاء می‌کند که نظام مصر تنها مسئول معبر رفح است. بلی همان"بایدن" از موضوع پرده برداشته و می‌گوید؛ «رئیس جمهور مصر در ابتداء نمی‌خواست معبر رفح را به خاطر کمک‌ها به نوار غزه باز نماید؛ اما من بودم که همرایش صحبت نموده و آن را برای فتح معبر رفح قانع ساختم.» اما نظام مصر بر همان بوق و کرنایش اصرار کرده و ادعاء می‌کند که از همان روز اول اقدام به باز نمودن معبر رفح نموده و"بایدن" را متهم به یاوه‌سرائی و الزایمر کرده است.

حقیقتی را که واقعیت عینی نشان می‌دهد، این اظهارات رئیس جمهور مصر نمی‌تواند آن را نفی کند؛ مثلاً جزیره سینا به بهانۀ مبارزه در برابر تروریزم خیالی منطقۀ دور افتاده از مصر و غزه که از جانب نظام مصر محاصره است؛ حتی این محاصره قبل از این حوادث خون‌باری است که حالا غزه در آن دست و پنجه نرم می‌کند. همین نظام است که قبل از دیوارهای مادی دیوارهای فکری ساخته تا نوار غزه را از جهان جدا سازد. همین نظام است که تونل‌های غزه را ویران کرد؛ تونل‌هایی‌که شاهرگ غزه بوده و تمام آنچه از نوار غزه داخل و خارج می‌گردید. علاوه بر آن، عبور از سیناء از کنار نوار غزه یک مسئلۀ کاملاً پر خطر بوده و عبور از این ساحه بدون اجازۀ نظام مصر مواجه به بمباردمان می‌باشد؛ به این بهانه که نظام مصر عهده‌دار جلوگیری از تروریزم شده و هیچ مسئولیتی در برابر خون آن ندارد.

لذا نظام مصر که به ساخت دیوار سمنتی جدید و یا با تقویت دیوار مرزی اقدام نموده، این مسئله ثابت می‌سازد که نظام مصر جزء جامعۀ بین‌المللی است که حامی و شریک جنگ رژیم یهود و شریک جنایاتش بوده و موئید ویران کردن سرزمین مبارک فلسطین و مردم و برادر و خواهران ما در این سرزمین می‌باشد.

بدون تردید، از این عمل‌کرد نظام مصر تعجب نمی‌کنیم. این موقف به نظامی‌که برادران و خواهران ما را در سرزمین مبارک فلسطین سرکوب می‌کند و رژیم یهود را با انواع روش‌ها حمایت می‌نماید، یک امر طبیعی است. حتی نظام مصر با این ادعایش -که وساطت می‌کند- برای منافع، محافظت استقرار و استحکام رژیم یهود در برابر مردم و مسلمانانی‌که به خاطر اسارت و حوادث اهل غزه خشم‌گین هستند، تلاش می‌کند.

نقطه قابل تعجب موقف مخلصینِ اردوی کنانه هستند که تعدادشان زیاد اند و این فجایع در پیش گوش وچشم‌شان صورت می‌گیرد؛ اما آن‌ها مانند مردگان کر هستند؛ انگار آنچه در سرزمین مقدس فلسطین به وقوع می‌پیوندد، به مقدسات امت ارتباط ندارد و گویا در این سرزمین مسری و سفرگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم نیست! انگار آن سرزمین، اولین قبلۀ مسلمانان و سومین مکان شریف بعد از حرمین شریفین نیست! انگار جوی‌های خونی‌که روان هست، خون‌های پاک مسلمانان نمی‌باشد؛ درحالی‌که حرمت و ارزش این خون‌ها از حرمت خانۀ کعبه در نزد الله سبحانه وتعالی بزرگ‌تر است!

ای ارتش کنانه! بدون شک، تنها موجودیت مرز فاصل میان مصر و فلسطین یک گناه و جرم بزرگ بر گردن شماست؛ چی رسد به این‌که این مرز با بنای جدیدی محکم‌تر گردد؟! چگونه خواهد بود وقتی ساکنین مرزی این مناطق را ترک نمایند تا رقابت نظام مصر و یهود با مجاهدین آسان گردد؛ طوری‌که سیناء همین‌گونه شد؟! قسم به الله، این یک جنایت بسیار بزرگ است که شما مرتکب شده و در نزد الله سبحانه وتعالی از آن حساب خواهید داد! به دلیل سکوتی‌که شما در برابر اعمار کننده‌گان این مرز از خود نشان داده اید و دست شان‌را نگرفته و از واجب حقیقی خود باز نشسته اید؛ واجبی‌که الله سبحانه وتعالی بالای شما لازم نموده -که همانا آزاد ساختن فلسطین و از بین بردن رژیم یهود و هرکسی‌که آن را حمایت می‌کند می‌باشد و هم‌چنان از بین بردن هرکسی‌که شما را از برکندن یهود مانع شده و شما را از نصرت و یاری برادران و خواهران ما در سرزمین فلسطین مانع می‌شوند- وقتی‌که مسلمانان فلسطین و غزه بالای شما شب و روز فریاد می‌زنند، غیرت و شجاعت شما را تحریک می‌کنند؛ اما شما سکوت هستید، آیا نمی‌دانید که شما با این عمل‌کردتان لشکری از لشکریان فرعون می‌شوید، که به عذاب الله سبحانه وتعالی هلاک شدند؟ آیا شما نمی‌دانید که به این کار خود از اعوان و همکاران فرعون به حساب می‌روید که بر بطلان و راه باطل‌شان در نزد الله سبحانه وتعالی محاسبه می‌شوند؟! آیا جایگاه خود را در بر ابر این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم نمی‌دانید؟!

«من اعان ظالما بباطل لیدحض بباطله حقا فقد برئ من ذمة الله و ذمة رسوله»

ترجمه: کسی‌که ظالمی را در راه باطل کمک کرد تا حق شخص دیگری را تلف کند، یقیناً الله (سبحانه وتعالی) و رسولش از آن بیزار است.

منصفانه بگوئید؛ کدام باطل از  موجودیت رژیم یهود و غصب شدن سرزمین فلسطین و مباح دانستن ریختن خون مسلمانان بی‌گناه بزرگ‌تر است؟! قسم به الله که حکام و رتبه و منصب‌هایی‌که بر شما می‌دهند و دغدغه ایجاد می‌کنند، برای شما نفع نمی‌رساند؛ بلکه آن‌ها در نزد الله سبحانه وتعالی قبل از اين‌كه شما از آنان اعلان بيزاری کنید، آنان از شما اعلان برائت و بیزاری می‌نمایند؛ پس شما در همین دنیا در برائت پیشی گیرید و ذمه خود را در نزد الله سبحانه وتعالی با انقلاب و سرنگونی این حکام و با ریشه‌کن نمودن‌شان و نصرت برادران و خواهران‌تان در سرزمین مبارک فلسطین برائت بجوئید؛ نصرت واقعی‌که الله سبحانه وتعالی از شما دیده و از شما راضی شود تا با این نصرت خیریت خود را در حقیقت باز گردانید و واقعاً سپر این امت و حمایت‌گران این امت باشید!

ای لشکریان کنانه! ای بهترین ارتش! این خیریتی‌که به آن نام‌گذاری شده اید، این یک افتخار نه؛ بلکه امانتی از جانب اسلام و رسول الله صلی الله علیه وسلم است که باید شما سپری برای امت و حمایت‌گر مقدسات آن باشید؛ اگر شما این کار را انجام ندهید و حرمت‌های امت دریده و مقدسات امت زیر پا گردد، بدانید که هیچ خیریت و شرف و  هیچ افتخاری برای شما نخواهد بود! لذا کاری را از خود نشان داده و بجا بگذارید که الله سبحانه وتعالی آن را دوست دارد و با بلند کردن پرچم رسول الله صلی الله علیه وسلم و نصرت مستضعفین نشان دهید که شما شایستۀ این خیریت هستید تا با این نصرت شما سرزمین‌هایی‌که توسط رژیم یهود غصب شده و حرمت‌هایی‌که شکسته، آزاد گردد!

ای لشکریان کنانه! بدانید که مسئولیت شرعی شما برطرف کردن هرآن‌چیزی است که شما را از ادای واجبات و مکلفیت‌های شرعی تان باز می‌دارد. این مسئأله بر گرفته از این قاعدۀ فهقی است: «مالا یتم الواجب الا به فهو واجب؛ هرآنچه که واجب بدون آن انجام نمی‌شود، خود همان شی واجب است.» لذا نظامی‌که به شما شرم و بی‌آبروئی می‌آورد و با دشمنان الله سبحانه وتعالی و دشمن شما شریک و آن را حمایت می‌کند، آن را از بین ببرید و دولتی را برپا کنید که لشکریان را برای نصرت حق و اهلش به راه اندازد که همانا خلافت راشده بر منهج نبوت است.

ای لشکریان کنانه! حالا وقت آنست که خشم و قهر شما تحریک شده و باید این خشم و قهر شما مطابق به دستورات الله سبحانه وتعالی نشانۀ بر پائی حق باشد و ریشۀ جنایت‌کاران را بسوزاند.

نویسنده: استاد سعید فضل

برگرفته از شماره 482 جریدۀ الرأیه

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

کسی که نگران خاتمۀ خود باشد، شتاب می‌کند!

(ترجمه)

ابو هریره رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«مَنْ خَافَ أَدْلَجَ، وَمَنْ أَدْلَجَ بَلَغَ الْمَنْزِلَ، أَلاَ إِنَّ سِلْعَةَ اللَّهِ غَالِيَةٌ، أَلاَ إِنَّ سِلْعَةَ اللَّهِ الْجَنَّةُ» (رواه ترمذی)

ترجمه: هرکس ترس و نگرانی داشته باشد، ابتدای شب حرکتش را آغاز می‌کند و کسی‌که ابتدای شب حرکت کند، به مقصد می‌رسد. آگاه باشید که کالای الله ارزنده و گران‌بهاست؛ آگاه باشید که کالای الله بهشت است.

(من خاف) به این معنی است: کسی‌که نگران است راه را گم کند و راهزنان اموالش را غارت کنند. و (أدلج) این معنی را افاده می‌کند که در ابتدای شب با کمال انرژی و شتابان حرکت می‌کند تا راه را می‌پیماید و از شر راهزنان نیز در امان می‌ماند، و (الدلجة) یعنی پیمودن راه در ابتدای شب یا در انتهای آن؛ زیرا انسان در اول و آخر شب بسیار قوت و انرژی به راه رفتن دارد.

این حدیث توضیح می‌دهد که  انسان مسلمان در یک مسیر دشوار و پر نشیب و فراز قرار دارد؛ راهی‌که با خطرها و گناهان احاطه شده است. بنابراین، همانطور که وقتی یک شخص از مسیر سفر خود ترس دارد، تلاش می‌کند که در مناسب‌ترین اوقات روز و شب مسیرش را طی کند تا به مقصد برسد. انسان مسلمان باید با تلاش و شکیبایی راه خود را بپیماید تا به هدف اصلی خود (جنت الفردوس) برسد.

آگاه باشید که بهشت برین نعمت ارزنده و گران‌بهای الله سبحانه وتعالی است؛ پس کسی‌که می‌خواهد شتاب کند و این نعمت بزرگ (بهشت) را از آن خود نماید، باید برای تغییر واقعیت دردناک مسلمان سعی و کوشش نماید و کسی‌که می‌خواهد شتاب کند و این نعمت بزرگ (بهشت) را از آن خود نماید، باید خالصانه و با تمام قدرت در راه اقامه دولت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت کار و پیکار کند؛ زیرا خلافت وعده پروردگار و بشارت رسول مقبولش صلی الله علیه وسلم است و یگانه راه درست برای تغییر واقعیت کنونی مسمانان همین است و بس!

الها! خلافت راشده بر منهج پیامبر صلی‌الله علیه وسلم را زودتر بیاور که توسط آن آشفتگی مسلمانان برطرف می‌شود و مصیبت‌ها را از آنان دفع می‌نماید! پروردگارا! به نور وجه کریم خود زمین را منور گردان! اللهم آمین آمین!

مترجم: حسن سلحشور

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه