پنجشنبه, ۰۳ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

چگونگی برخورد با ترک کننده‌گان حزب و دلایل به تأخیر افتادن نصرت

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

از این‌که پرسشم به نوعی حساسیت‌برانگیز است، پیشاپیش معذرت خواهی می‌کنم، به ویژه بخش دوم پرسش؛ اما واقعیت اینست که مدتی‌ست این پرسش در ذهنم خطور می‌کند. اگر پاسخی وجود داشت، خیر است و اگر هم وجود نداشت، بازهم خیر خواهد بود؛ زیرا بنده این را پذیرفته‌ام که شما شرایط مناسب برای پاسخ دادن به چنین پرسشی را نسبت به من بهتر می‌دانید. پرسش دو بخش دارد:

بخش اول: بیشتر از 60 سال است که حزب در شرایط سخت و طاقت‌فرسایی فعالیت می‌کند، شرایطی‌که به ندرت می‌توان جریان دیگری را پیدا نمود که در آن به فعالیت‌اش ادامه داده باشد؛ اما ممکن است تمام اعضای حزب نتوانند این امانت را در چنین شرایط دشواری به دوش کشند و سر انجام حزب را ترک کنند. پرسش اینست که بهتر نیست به جای موقف‌گیری‌های "ناملایم" در برابر آنان، شرایط آنان در نظر گرفته شده و عذرشان در نظر گرفته شود؟ بخش دوم: آیا به درازا کشیدن زمان دعوت بیانگر این نیست که در طلب نصرت احسان مراعات نگردیده؟

در اخیر لازم به یادآوری می‌دانم که قلبم مملو از محبت به حزب بوده و می‌دانم که فکره و طریقۀ آن برحق است و الله شاهد است که هدف من از این پرسش چیزی بجز خیر نیست و هرگز قصد مزاحمت و سنگ‌اندازی ندارم.

پاسخ

بلی، بخش دوم پرسش حساسیت‌برانگیز است و شاید جای مناسب برای پاسخ دادن به این پرسش، منشور "پاسخ به پرسش" نبوده؛ بلکه بهتر بود، حضوراً پاسخ داده می‌شد؛ اما الله سبحانه وتعالی حکام ظالم را محو و نابود کند که پیوسته و در هرکجا در کمین کلمۀ حق و پیروان آن نشسته و از باطل و پیروان آن حمایت می‌کنند.

به هر صورت؛ همواره در طول تاریخ این سیرت دعوت‌گران برحق الهی، اعم از انبیاء و صالحین، بوده که توسط حکام ظالم و مزدور مورد پیگرد و آزار و شکنجه قرار می‌گرفتند، اما آن‌چه که مسلم است، این است که عاقبت از آن پرهیزگاران است.

در گذشته نیز چنین پرسش‌هایی، بعضاً کنایه‌آمیز و بعضاً به صراحت، متوجه ما گردیده، اما از جانب انسان‌هایی‌که دل‌های شان مملو از کینه و نفرت با اسلام و مسلمانان بوده و انگیزۀ شان شناخت حق نه، بلکه شبهه‌افگنی و خوش‌خدمتی به انسان‌های شیطان‌صفت بوده تا در عوض آن به چیزی از مال ناچیز دنیا دست پیدا کنند. به همین دلیل بوده که ما نخواستیم به پرسش‌های آنان پاسخ دهیم، زیرا آنان در پی شناخت حق نبودند تا پاسخ ما به آنان کمک کند، بلکه هدف آنان فتنه‌افگنی بوده، در حالی‌که نمی‌دانند خودشان در دل فتنه به سر می‌برند. بناءً ما هیچ توجهی به پرسش‌های آنان نشان نداده‌ایم.

اما در پرسش شما نشانه‌هایی از صداقت و رعایت آداب سخن و پرسش به نظر می‌خورد، بناءً سعی می‌کنم به خواست الله متعال در حد لازم به آن پاسخ دهم، به ویژه بخش دوم پرسش را که به دلیل مناسب نبودن جای پاسخ، به جزئیات نخواهم پرداخت.

1- پاسخ بخش اول پرسش:

نخست باید گفت که عبارت "موقف‌گیری‌های ناملایم" که در پرسش به کار رفته، کاملاً روشن نیست و ممکن است هدف شما مواردی باشد که در آن با برخی از کسانی‌که حزب را ترک می‌کنند، عطوفت ننموده و به دلیل اعمال بدشان به آنان توجه نمی‌کنیم. اگر این برداشت من درست باشد، پس بدانید که واقعیت از این قرار است:

ما این را به خوبی می‌دانیم که بعضی از جوانان حزب به دلیل شرایط خاصی‌که دارند، توان حمل بار سنگین دعوت را ندارند، به ویژه در زمان حاضر، که دعوت با فشارها و دشواری‌های زیادی مواجه می‌باشد، ممکن است حب دنیا و زینت آن در نزد بعضی‌ها نسبت به رضایت الله و حب آخرت غالب آمده و نتوانند در برابر سختی‌های دعوت مقاومت نمایند. اگر از چنین کسانی بپرسی که چرا دعوت را ترک نمودی، با صداقت خواهد گفت که او در شرایطی قرار دارد که نمی‌تواند در حمل دعوت سهیم شود، اما تلاش خواهد نمود تا بر این شرایط غلبه نموده و مجدداً برگردد. ما واقعیت چنین کسانی را به خوبی درک می‌کنیم و روابط نیک خویش را با آنان حفظ نموده و از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم آنان را به بهترین حالت ممکن قرار دهد تا بتوانند مجدداً در حمل دعوت سهم بگیرند و گناه بازنشستن از حمل دعوت را با اعمال نیک خویش جبران نمایند.

اما آنانی‌که "با ایشان عطوفت نکرده و به دلیل اعمال بدشان به آنان توجه نمی‌کنیم"، موقفی‌که شما در پرسش از آن "موقف ناملایم" یاد نمودید، آنان کسانی استند که از مسیر درست منحرف شده و دعوت را ترک می‌کنند. چنین کسانی به جای این‌که استغفار نموده و به جانب الله سبحانه وتعالی توبه کنند، تا شاید گناه بازنشستن از دعوت و انحراف‌شان با اعمال و گفتار نیک جبران شود، تمام تلاش‌شان این است که بازنشستن از دعوت و انحراف خویش را با تهمت بستن و افتراء علیه حزب و رهبری و مسئولین آن، توجیه و تأویل نمایند. آنان با بی‌باکی تمام دروغ می‌گویند، در حالی‌که دروغ در شریعت الله سبحانه وتعالی گناهی است بس بزرگ، چنان‌چه مسلم در صحیح خویش چنین روایت می‌کند: عمش از برادر خویش و او از عبدالله روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«...وَإِيَّاكُمْ وَالْكَذِبَ فَإِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ وَإِنَّ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ وَمَا يَزَالُ الرَّجُلُ يَكْذِبُ وَيَتَحَرَّى الْكَذِبَ حَتَّى يُكْتَبَ عِنْدَ اللَّهِ كَذَّابًا»

ترجمه: از دروغ گفتن بپرهیزید، زیرا دروغ به جانب فجور سوق داده و فجور به جانب آتش جهنم و هرگاه کسی پیوسته دروغ بگوید و به دروغ گفتن عادت کند، سر انجام در نزد الله(سبحانه وتعالی) دروغگو نوشته خواهد شد.»

اما آنان کسانی استند که با وجود این‌که از این حدیث معلومات دارند، بازهم تهمت بسته و دروغ می‌گویند، آنان به این نیز اکتفاء نکرده، دست به منتشر نمودن این تهمت‌های دروغین می‌زنند. چنین کسانی استند که با آنان عطوفت نکرده و به دلیل اعمال بدی که انجام می‌دهند، به آنان توجه نمی‌کنیم. اما آنانی‌که با صداقت اعتراف می‌کنند که به دلیل شرایط خاصی‌که دارند، توان حمل بار سنگین دعوت را ندارند، ما واقعیت چنین کسانی را به خوبی می‌دانیم و خطاب ما با آنان در قالب سخنان نیک بوده و اگر بتوانیم به آنان کمک می‌کنیم تا آن شرایط سخت را پشت سر گذاشته و به دعوت برگردند. اینک به نمونه‌ای از این چنین افراد اشاره می‌کنم که بنده خود شاهد آن بوده‌ام:

زمانی‌که در یکی از سرزمین‌ها مسئول بودم، از جانب امیر دوم حزب رحمه الله به من دستور آمد تا با یکی از کسانی‌که حزب را ترک کرده بود، ملاقات نموده و برای برگشت‌اش زمینه‌سازی نمایم، زیرا وی قبلاً از نظر درایت و فهم، از جملۀ بهترین دعوت‌گران به شمار می‌رفت. نزدش رفته و از وی پرسیدم که چرا مجدداً به حزب برنمی‌گردی؟ گفت: «ای ابوالحسن! واقعیت اینست که من به اندازۀ کافی توان حمل این بار سنگین را ندارم، چنان‌چه بازداشت شدم و نتوانستم بیشتر از چند روز تحمل نمایم و از عضویت حزب انکار کردم. زمانی‌که از زندان بیرون آمدم، پی‌بردم که من ناتوان‌تر از آنم که این بار سنگین را به دوش کشم.» هرچند من موفق نشدم او را قناعت دهم تا مجدداً به حزب برگردد، اما او پیوسته حزب را تأیید نموده و به هیچ‌وجه با حزب اظهار عداوت نمی‌نمود.

بناءً چنین کسانی را که با صداقت اعتراف می‌کنند، احترام نموده و برای‌شان دعای خیر می‌کنیم، اما کسی‌که ضعف خویش را با تهمت بستن به دیگران توجیه می‌کند و ادعا دارد که به دلیل فلان مشکلی‌که فلان مسئول دارد، حزب را ترک می‌کند، تهمت‌های بی‌شماری را به او بسته و گمان می‌کند که کار درست را انجام می‌دهد و به جای این‌که استغفار نموده و به جانب الله سبحانه وتعالی برگردد، می‌بینی که بدون ترس از الله جبار و منتقم، شروع به عداوت و اتهام بستن به حزب و رهبری آن می‌کند. چنین کسانی‌که حزب را ترک می‌کنند، به هیچ‌وجه مستحق این نیستند که برای‌شان عذری جستجو شود؛ بلکه آنان همان کسانی استند که ما به هیچ‌وجه با آنان عطوفت نکرده و به دلیل اعمال بدی‌که انجام می‌دهند، به آنان توجه نمی‌کنیم.

2- بخش دوم پرسش:

پیش از آن‌که به بخش دوم پرسش جواب دهم، می‌خواهم برخی معلومات در مورد چگونگی طلب نصرت توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم را ارائه نمایم:

أم المؤمنین خدیجة رضی الله عنها، که بهترین غمخوار و پشتیبان رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، در سال دهم بعثت درگذشت. ابوطالب کاکای رسول الله صلی الله علیه وسلم، که او نیز حامی رسول الله در برابر قریش بود، در همین سال در گذشت و به این ترتیب سال دهم بعثت، سال حزن و اندوه نام گرفت.

سپس الله سبحانه وتعالی رسولش صلی الله علیه وسلم را با دو امر بزرگ مورد اکرام قرار داد: یکی اسراء و معراج و دیگری، اجازۀ طلب نصرت. به این ترتیب رسول الله صلی الله علیه وسلم بیش از ده بار از بنی ثقیف، بنی عامر، بنی شیبان، بنی حنیفه وغیره طلب نصرت نمود؛ اما هیچ یک از این قبایل به او نصرت ندادند؛ بلکه برخی از این قبایل حتی با برخورد زشت او صلی الله علیه وسلم را رد نموده و حتی خونش را جاری نمودند. بعدها رسول الله صلی الله علیه وسلم، حضرت مصعب را به مدینۀ منوره فرستاد و الله سبحانه وتعالی برایش گشایش داد و جمعی از متنفذین و قدرتمندان انصار به او پاسخ مثبت دادند و در جریان موسم حج به مکه آمده و با رسول الله علیه السلام بیعت نصرت بستند، که همانا بیعت عقبۀ دوم بود. سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم به مدینۀ منوره هجرت نمود و به این ترتیب دولت تأسیس گردید.

اینک پرسش اینست که آیا رسول الله صلی علیه وسلم در طلب نصرت احسان را رعایت نمی‌کرد و به همین دلیل قبایل عرب به او نصرت نداد؟ و یا این‌که حضرت مصعب در طلب نصرت احسان را بیشتر از رسول الله صلی الله علیه وسلم رعایت نمود؟ پاسخ قطعاً منفی است؛ بلکه واقعیت اینست که هر کاری زمان مشخصی در نزد الله سبحانه وتعالی دارد:

﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا

ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى الله(سبحانه وتعالی) براى هرچيزى اندازه‏اى مقرر كرده است.

برادر گرامی! ما نیز به رسول الله صلی الله علیه وسلم اقتداء می‌کنیم، در طلب نصرت جد و جهد می‌کنیم و در حد توان خویش سعی می‌کنیم با اتقان و احسان طلب نصرت نمائیم، در همه چیز به الله سبحانه وتعالی توکل می کنیم و جهت حصول اطمینان از انجام تمام امور به هدف کسب رضایت الله متعال، با دقت تمام پیگیر امور می‌باشیم. اما این راه را در حالی ادامه می‌دهیم که در دل‌ها و عقل‌های مان دوچیز وجود دارد:

اول: به هر اندازه‌ای که در کار برای برپائی خلافت احسان رعایت گردد، بازهم آن‌که فیصلۀ نهائی در خصوص زمان و مکان برپائی خلافت را خواهد نمود، همانا الله توانا و عزیز است و بس.

دوم: سنت الهی این است که خلافت به هیچ‌وجه توسط انسان‌های تنبل و بیکاره برپا نخواهد شد و نیز سنت الهی این نیست که ملائکه را بفرستد تا به نیابت از ما برای برپائی خلافت کار کنند؛ بلکه خلافت با بازوان مؤمنین فعال، جدی و با پشت کار برپاخواهد گردید؛ آنانی‌که اگر الله سبحانه وتعالی نصرت را به پیش انداخت، شکر گذار می‌باشند و اگر به تأخیر انداخت، صبر نموده و هرگز از رحمت او تعالی مأیوس نمی شوند و به هیچ‌وجه از سعی و تلاش در راستای برپائی حاکمیت الله سبحانه وتعالی دست بر نداشته و تا فرارسیدن امر او تعالی هم‌چنان راه شان را ادامه می‌دهند.

خلاصه این که:

1- به تأخیر افتادن نصرت الهی در برپائی خلافت الزاماً به معنی این نیست که در طلب نصرت احسان صورت نگرفته، زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم بیشتر از ده بار طلب نصرت نمود؛ اما کسی به او نصرت نداد و این در حالی بود که وی صلی الله علیه وسلم احسان را بهتر از هرکس دیگری رعایت می‌نمود، اما از حضرت مصعب در طلب نصرت استجابت صورت گرفت؛ در حالی‌که او به هیچ‌وجه مانند رسول الله صلی الله علیه وسلم احسان را مراعات نکرده بود. واقعیت این است که هرکاری زمان تعیین شده‌ای دارد.

2- ما به خواست الله متعال اوضاع را به وجه‌احسن زیر نظر داریم و به بهترین صورت ممکن پیگیر امور هستیم. کار را در حالی ادامه می‌دهیم که دل‌های مان سرشار از اطمینان به این است که الله سبحانه وتعالی با ما مانند برادران ایمانی پیش از ما تعامل خواهد نمود.

﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

ترجمه: و به ياد آوريد هنگامى را كه شما در زمين گروهى اندك و مستضعف بوديد، مى‌ترسيديد که مردم شما را بربايند؛ پس الله(سبحانه وتعالی) به شما پناه داد و شما را به يارى خود نيرومند گردانيد و از چيزهاى پاك به شما روزى داد باشد كه سپاسگزارى كنيد.

پس نه تنها "به ما پناه خواهد داد"؛ بلکه "با نصرت خویش ما را مورد تأیید قرار خواهد داد" و در عین حال، "از طیبات به ما رزق خواهد داد". در هر حال حمد و ثنا از آن رب العالمین است. در خاتمه به برادری‌که این پرسش را مطرح نموده است، سلام تقدیم نموده و برایش دعای خیر می‌نمایم.

11 شوال 1439هـ.ق

24 جون 2018م

ادامه مطلب...

تلویزیون الواقیه: برنامه "حلقة علی الهواء مع احمد القصص"

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر افتخار دارد که برای تعقیب کنندگان و بازدید کنندگان صفحات انترنتی این دفتر مطبوعاتی برنامۀ جدید ویدیوئی را از برنامه‌های تلویزیون الواقیه تحت عنوان "حلقة علی الهواء مع احمد القصص" به نشر می‌رساند که استاد محترم احمد القصص در این برنامه کتاب "نظام اسلام" را تدریس می‌نماید؛ با ما باشید...
-حلقه 38 از کتاب نظام اسلام-
حکم وطن پرستی (و ملیت گرایی) در اسلام
تقدیم: استاد توانا احمد القصص
حزب التحریر-ولایه لبنان

دوشنبه، 12 رمضان مبارک 1439هـ.ق /28 می 2018م

ادامه مطلب...

ولایه تونس: تجمع زیر نام "سرچشمه گرفتن از قانون... سر تعظیم فرو بردن کامل به دشمن و جنگ با الله متعال و با رسول الله صلی الله علیه وسلم"

حزب التحریر-ولایه تونس در مقابل مسجد اللخمی -واقع در صفاقس تونس- تجمعی را زیر نام "سرچشمه گرفتن از قانون... سر تعظیم فرو بردن کامل به دشمن و جنگ با الله متعال و با رسول الله صلی الله علیه وسلم" برپا نمود.

جمعه، 22 شوال 1439هـ.ق / 06 جولای 2018م

ادامه مطلب...

در مورد از میان رفتن علم و ظهور جهل و فتنه‌ها

از عبد الله بن عمرو بن العاص رضی الله عنهما روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إنَّ اللَّه لا يَقْبِضُ الْعِلْمَ اِنْتِزَاعاً يَنْتَزِعُهُ مِنَ النَّاسِ، وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ العُلَمَاءِ حَتَّى إِذَا لمْ يُبْقِ عَالِمًا، اِتَّخَذَ النَّاسُ رُؤوساً جُهَّالاً فَسَئِلُوْا، فأفْتَوْا بغَيْرِ عِلْمٍ، فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا»

(متفقٌ عليه)

ترجمه: یقيناً الله(سبحانه وتعالی) علم را از سینۀ بندگان خود محو نمی‌کند، بلکه علم را با گرفتن و ميراندن علماء از بین می‌برد، و وقتی‌که علماء از بین رفتند، مردم جاهلان را رهبر خود قرار می‌دهند و مسایل را از آنان می‌پرسند و آنان از روی جهالت و بدون علم، فتوی می‌دهند، که هم خود گمراه می‌شوند و هم ديگران را به گمراهی می‌کشانند.

دوستان عزیز! همیشه کسانی هستند که به نام علماء یاد می‌شوند، مردم سخنان‌شان را تصدیق می‌کنند و آنان با فتواهای بدون علم مردم را گمراه می‏کنند. امید است که الله سبحانه وتعالی در آیندۀ نزدیک این‌ها را هلاک نماید، طوری‌که در گذشته فتوی دهندگان به غیرعلم را هلاک نمود. از مطالعه اخبار و رویدادها فهمیده می‌شود که گویا زمان فتواهای جدید رسیده، طوری‌که تعدادی از علمای درباری مطابق خواست حکام ظالم فتوا‌های پلید و گمراه کننده‌ای را صادر می‌کنند، که عده‌ای از آن فتواها در سال ۲۰۱۴م ظاهر شد:

۱- فتوای شیخ یاسر العجلونی: این شیخ در قسمتی از ویدیواش در شبکۀ انترنتی(یوتیوب) زنان سوریه را به منزلۀ کنیز قرارداده و گفت: «راه‌حل برای مشکل بی‌سرپناهی خانواده‌های سوریه این است که این زنان مهاجر سوریه از عدم تأمین نفقه و نداشتن سرپرست و محافظت و امنیت، ایشان رنج می‌برند، برای آنان جایز است که به عقد نکاح دیگران به قسم ملک یمین(کنیز) در آورده شوند، یعنی این زنان در ملک یمین مردان بیایند و مردان سید یا بادار آنان قرار گیرند.»

۲- فتوای مفتی سابقه مصر، که در سخنرانی جمعه‌اش پیرامون آداب معاشرت اسلامی از طریق یک کلیپ ویدیوئی، که در شبکه اجتماعی منتشر شد، صحبت می‏کرد، از مردان خواست که در مورد زنان‌شان صبر و تساهل داشته باشند، و این چنین گفت: «آداب معاشرت اسلامی از شما می‌خواهد که قبل از آمدن نزد خانم‌های‌تان با آنان همراه تیلفون تماس بگیرید. تماس بگیر ای برادر! فرض کنیم اگر کسی همراه او باشد... بگذارید او را که برود.»

۳- فتوای شیخ صالح فوزان است، که پیرامون سوال از مشروعیت بوسیدن سر والدین که در شبکه‌های انترنتی پخش شده، چنین پاسخ گفته است: «این(بوسه کردن سر والدین) جواز ندارد؛ چون به قسم محبت است، و لیکن این‌کار احسان دنیوی را به والدین منع نمی‌کند، و مظاهر محبت؛ مانند بوسه کردن سر وغیره، این جواز ندارد. بلی.»

و مثل این‌ها، فتواهای زیادی وجود دارند؛ مانند این‌که در فتوایی به اباحت خون مسلمانان داده شد؛ چون آنان(مسلمانان) تطبیق حکم الله سبحانه وتعالی را می‌خواستند.

ای مسلمانان! این نمونه‌های ساده‌ای از علمائی اند که در حدیث وارد شده، پس آیا این‌ها رؤس جهال نیستند که خود را عالم، مفکر و مؤلف کتاب‌ها می‌دانند؛ اما از تفرقه و این‌همه مشکلات امت بی‌خبراند؟ یا این‌که فکر می‌کنند این حکام موجوده به قرآن و سنت حکم می‌کنند و در مقابل دشمنان امت اسلامی در یک صف واحد ایستاده اند؟

در حقیقت کفار استعمارگر از این عملکرد ما بهره‌برداری می‌کنند، بالای مسلمین حکامی را مقرر کرده اند و با قوت مادی لازم آنان را کمک می‌کنند تا محافظ این حالت باشند، و این حکام مزدور، رؤسای جهال و بی‌خرد را تعیین می‌کنند تا با قوت معنوی(فتواهای گمراه کننده) در بقای‌شان کمک کرده باشند.

پس آیا وقت آن نرسیده که آنان(علمای جاهل) از جهالت‌شان دست بردارند، در صف امت اسلامی و داعیون به اقامۀ خلافت اسلامی به منهج نبوت برای تحقق وعدۀ الله سبحانه وتعالی و بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم استاده شوند؟ یا این‌که با این گمراهی بمیرند؟! قبل از به پایان رسیدن این فرصت‌ها، هدایت الله سبحانه وتعالی را برای این علماء خواهانیم.

 

ادامه مطلب...

یک نظام چطور می‌تواند ادعای موفق بودن را کند؛ در حالی‌که بیشتر از دو میلیون کودک زیر سلطه‌اش در خانواده‌های پرخطر زندگی می‌کنند‌

(ترجمه)

خبر:

کمیسیونر حقوق کودکان در سوم جولای سال روان، گزارشی را در مورد کودکان انگلیسی منتشر نمود که نشان می‌دهد 2.1 میلیون کودک، یعنی از هر شش کودک یک کودک در این کشور در خانواده‌هایی بزرگ می‌شوند که در معرض جدی آزار و اذیت قرار دارند، 825هزار کودک در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که سابقۀ خشونت خانگی دارند، 470هزار کودک با والدینی زندگی می‌کنند که به مصرف موادمخدر و مواد الکولی اعتیاد دارند، 100هزار تن آن‌ها در خانواده‌های زندگی می‌کنند که آغشته به "سه زهر" اند که عبارت از مشکلات سلامت روان، خشونت خانگی و مصرف الکول و مواد مخدر و 470هزار کودک دیگر در زیر خط فقر زندگی می‌کنند. این گزارش هم‌چنان نشان می‌دهد که 1.6 میلیون کودک در معرض خطرات خانگی قرار داشته و بدون کمک و رسیدگی مقامات دولتی برای مقابله با این شرایط غم‌انگیز به حال خود رها شده اند.

طبق اطلاعات منتشر شده در جنوری سال روان توسط وزارت تعلیم و تربیه انگلیس، در سال‌های 2016  و 2017م به تعداد 646.120 کودک به دلیل بدرفتاری و بی‌توجهی خانواده‌های شان به دفتر خدمات اجتماعی انگلیس و ویلز مراجعه نموده اند، که در هر 49 ثانیه با یک کودک بدرفتاری و بی‌توجهی صورت می‌گیرد. آنه لانگفیلد، کمیسیونر کودکان انگلیس، وضعیت دشوار کودکان را چنین توصیف نمود: «وضعیت امروزی کودکان تبدیل به بزرگترین چالش عدالت اجتماعی عصر کنونی شده است و ما جامعه‌ای را ایجاد نمودیم که  با آیندۀ صدها هزار کودک بازی صورت می‌گیرد.»

تبصره:

بحث‌های سیاسی و رسانه‌ای در ارتباط به این وضعیت غم‌انگیز کودکان تصمیم گرفت تا بر فقدان بودیجۀ مناسب دولتی برای خدمات کودکانی‌که در چنین شرایط وخیم به سر می‌برند، تأکید کند. هزینه‌های این خدمات در شش سال گذشته تقریباً یک میلیون پوند کاهش یافته است، که منجر شده تا نهادهای خیریه هشدار دهند که مقامات محلی این کشور "با دست بسته" خدمات ناچیزی را برای این کودکان ستم‌دیده پیشکش می‌کنند. در حالی‌که عملکرد دولت در ارتباط به این قضیه تأثیر مستقیم بالای کارکرد کمیته‌های محلی به منظور رساندن کمک‌ها به این کودکان رنج‌کشیده می‌گذارد؛ زیرا که خود دولت متهم به بی‌توجهی و عدم فراهم کردن زندگی مرفع برای طبقه نوجوان است. هم‌چنان دولت علت اصلی این فاجعه انسانی را نیز پنهان نگه می‌دارد. در حالی‌که تمرکز بالای جنبه‌های اقتصادی، عامل اصلی این وضعیت دشوار نبوده و تنها بخش اقتصادی این مشکل را حل می‌کند، بلکه علت اصلی این وضعیت دشوار و تباهی جامعه حاکم بودن ارزش‌ها، شیوه‌های زندگی و قوانین دولت‌های لیبرال سیکولر سرمایه‌داری می‌باشد.

این جای تعجب نیست، بخاطری‌که اگر یک دولت ترویج کنندۀ آزادی‌های لیبرال باشد، که عبارت از تأمین آزادی‌های فرد به منظور لذت بردن از زندگی و با شعار زهرآگین سعادت، یعنی استفادۀ اعظمی از امکانات و خوشی‌های زندگی می‌باشد، پس  تعجب آور نیست که باعث به وجود آمدن نسل بیمارگونه و معتاد به موادمخدر و الکول شود که حتی از اطفال خویش مواظبت کرده نتوانند. اگر یک دولت به دنبال تأمین خواهشات، هوس‌ها و برابری جنسیتی افراد باشد، آن‌هم از طریق تظاهر کردن زنان منحیث شی در جامعه، پس تعجب نکنید که با موج از خشونت‌های خانگی مواجه شود. اگر یک دولت به وسیلۀ نظامی رهبری شود که قوانین آن نظام از عقل محدود، ناقص و قابل تغییر بشر نشأت کرده باشد، پس جای تعجب نیست که با کوهی از مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، که باعث درد و رنج افراد هم‌چنان کودکان شده، مواجه شود و برای نجات این افراد از این بدبختی‌ها هیچ راه‌حلی نیز نداشته باشد.

متأسفانه، در خانه‌ها و خانواده‌های امت مسلمه نیز کودکان همانند مشکلات جوامع غربی، با ترس و وحشت، سوء استفادۀ جنسی و جسمی، عدم توجه و غم و اندوه دسته پنجه نرم می‌کنند. این بخاطر پذیرش ما همان ارزش‌ها و نظام‌های فاسد و مضر لیبرال، سیکولر و سرمایه‌داری می‌باشد که با خیال‌پردازی‌های دروغین از طرف دولت‌های غربی، مؤسسات و سازمان‌های شان به بهای هنگفتی به ما فروخته می‌شود؛ در حالی‌که تأثیرات فاسد آن بر جوامع را پنهان می‌کنند. منحیث مسلمان، باید آیات قرآن کریم را که الله سبحانه وتعالی در سورۀ تین می‌فرماید، بیاد بیاوریم:

﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ  ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ﴾

[تین: 6-4]

ترجمه: همانا ما انسان را در بهترین قوام و نظام آفریدیم؛ سپس او را به پایین‌ترین مرحله باز گرداندیم؛ مگر کسانی‌که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند که برای آن‌ها پاداشی قطع‌ناشدنی و همیشگی است.

یقیناً زمان آن فرارسیده تا چشمان خویش را باز نموده و درک نمائیم که حفاظت از جوامع و سرزمین‌های اسلامی از این مسیر، که به طرف بدبختی اجتماعی روان است، نیازمند آن است تا نظام و ارزش‌های غربی را نپذیرفته و به طرف احکام، ارزش‌ها و نظام والای اسلامی بازگردیم تا به زندگی مان نظم بخشیده و خانواده‌ها و سرزمین‌های مان را رهبری و حفاظت کند. در واقع، تنها روش زندگی اسلامی است که افکارمان را به وسیلۀ تقوی، یعنی درک ارتباط با الله سبحانه وتعالی شکل داده و باعث شده تا روش زندگی و عقاید غربی را رد نمائیم؛ اعمال مان را نیز با اطاعت کردن از الله سبحانه وتعالی شکل داده و باعث شده تا در تمام بخش‌های زندگی خویش، منجمله پرورش و رفتار با فرزندان مان، مسئولیت‌پذیر باشیم و تقوی پیشه نمایم؛ چنان‌چه از ذره ذره اعمال خویش در آخرت مستحق ثواب یا عذاب می‌شویم. تنها نظام اسلام به وسیلۀ برپا کردن خلافت اسلامی برمنهج نبوت قابل تطبیق است، قسمی‌که تمام قوانین آن از جانب خالق جهان؛ کسی‌که بر تمام امور و مشکلات انسان‌ها آگاه است، می‌باشد. از اینرو زمان آن فرارسیده تا برای نجات جامعه از این همه بدبختی و مصیبت، خلافت اسلامی را با ایجاد هماهنگی در بین جامعه برپا کنیم.

به همین دلیل است که حتی غیرمسلمانان نیز ماهیت تمدن خلافت اسلامی را می‌ستایند. طور مثال ویلز نویسندۀ معروف انگلیسی در کتاب خویش تحت عنوان "چکیده‌ای از تاریخ" نگاشته است: «اسلام چنان جامعه‌ای عاری از گسترش هرنوع ظلم و ستم را ساخته بود که کسی تا حال نظیرش را در جهان تجربه نکرده است.»"این مطمئناً همان چیزیست که منحیث مسلمان آرزوی آن را برای فرزندان، خانواده‌ها و جوامع خویش داریم؛ اما این زندگی با عزت تنها با برگشت کامل اسلام از طریق تأسیس نظام الهی یعنی خلافت اسلامی در سرزمین‌های مان امکان پذیر است.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

راه‌حل واقعی از بین بردن نظام و برپای دولت اسلامی می‌باشد

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به تاریخ 14جون 2018م، وزرای جدید دولت مصر در برابر رئیس جمهور عبدالفتاح السیسی سوگند یاد نمودند تا دولت جدید را در حدی برسانند که از آن انتظار می‌رود، طوری‌که بتواند به گونۀ مناسب آن برنامۀ اصلاحی اقتصادی را تکمیل، با افزایش قیمت‌ها اقتصاد مصر را به شکوفایی برسانند. دولت جدید در عین‌حال تغییراتی در وزارت دفاع و داخله نیز آورده است.

تغییر شخصیت‌هایی‌که خود تطبیق کنندۀ نظام می‌باشند، هرگز منجر به هیچ‌گونه اصلاحات اقتصادی نخواهد شد. تا زمانی‌که نظام کنونی مصر حاکم باشد، این کشور از هیچ یک از بحران‌های در حال رشد، نجات نخواهد یافت؛ زیرا منشأ تمام مصیبت‌ها و معضلات مصر در ذات خود نظام می‌باشد، اگر این نظام‌های کنونی نمی‌بود، اکنون مصر و امت اسلامی در برابر این طوفان‌ها قرار نداشتند. هر راه‌حلی در قالب این نظام‌ها، خود بحران‌ساز است. علی‌الرغم آن تغییر شخصیت‌ها و ابزار تنفیذ کنندۀ سیاست نظام، پلان‌ها و برنامه‌های آن، به نوعی از آن محافظت کرده و فرصت فریب دادن مردم را برای نظام مهیاء می‌سازد.

چیزی‌که مردم مصر از آن رنج می‌برد، نتایج طبیعی تطبیق تصامیم و دستورات بانک جهانی در ارتباط به کمک‌ها و قرضه‌هایی می‌باشد که به حکومت مصر داده شده، دستوراتی‌که حکومت مصر حق مخالفت در برابر آن را نداشته و تنها مردان مخلص می‌توانند جرئت ایستاده‌گی در برابر آن را داشته باشند و مردانی‌که قلادۀ مزدوری غرب کافر را بر گردن خود نداشته باشند. اما ما چنین مردانی را نخواهیم داشت، مگر این‌که نظام‌های کنونی را از بنیاد و اساس ریشه‌کن نموده و به نفوذ غرب در سرزمین‌های مان و به تمام اشکال غلامی برای آن خاتمه دهیم و در بدل آن اسلام کامل و شامل را در قالب دولت خلافت راشده برمنهج نبوت، تطبیق نماییم. این تنها راه‌نجات حقیقی برای طوفان‌ها و بحران‌های سرازیر شده بر مصر است و این تنها راه اصلاحات اقتصادی به شکل حقیقی و ملموس آن می‌باشد. در آن‌صورت است که به‌گونۀ درست آن حاجات مردم برآورده شده و اشباع درست غرایز‌شان ممکن می‌شود. اسلام راه غلبه برمشکلات‌را نشان داده و هر راه‌حلی را که مطرح می‌کند، نتیجۀ پژوهش عقلی عاجز و ناقص بشری نیست؛ بلکه از وحی منزۀ الله سبحانه وتعالی بر رسولش صلی الله علیه وسلم منشأ می‌گیرد.

ای مردم مصر کنانه! برنامۀ اصلاح اقتصادی‌ای که نظام برای شما ارائه می‌دارد، برای شما کدام سودی نداشته و هرگز باعث رشد شما نخواهد شد؛ زیرا علی‌الرغم پیامد‌های ناگوار و فقر، افزایش قیمت‌های‌که برای شما به بار می‌آورد، عملی شدن این برنامه، پیروی از تصامیم بانک جهانی می‌باشد. در حقیقت برای حکومت جدید وضعیت شما هیچ اهمیت نداشته و برای حل مشکلات و رعایت امور شما هیچ کاری نخواهد کرد. برعکس وظیفۀ این دولت تأمین منافع غرب در سرزمین شما بوده و هم‌چنان به غارت‌بردن دارائی‌ها، معادن و ذخایر شما ادامه خواهد داد. این دولت، شما را در بازار برده‌فروشی بدون قیمت عرضه خواهد کرد. نظام و مسئولین آن نگهبانان وفاداری برای غرب می‌باشند که بردوش آنان سوار و برای ما این اجازه را نمی‌دهند که حقوق از دست‌رفتۀ خویش را مطالبه نمائیم.

ای مردم مصر کنانه! شک نکنید که هدف از تغییر‌دادن چهره‌ها در حکومت، چیزی جز فریب دادن شما و وعده دادن آرزوهای دروغین به شما نیست؛ آرزوهایی‌که هربار گمان می‌کنید توسط چهره‌های جدید بر آورده خواهد شد، درحالی‌که سیاست‌های این چهره‌های جدید، در میزان فقر و تنگدستی شما می‌افزاید و بس. چنان‌چه دیدیم، بهای مواد سوخت به‌صورت عموم افزایش یافت و هزینه‌های حمل و نقل نیز در پیوند به آن افزایش یافت که طبیعتاً این روند باعث گسترش مستمر بهای سایر کالاها نیز می‌گردد. بر علاوۀ این موارد، مشکل بند "النهضة" و ممنوعیت کاشت برنج که قوت روزانۀ مردم مصر به شمار می‌رود و اعلان آغاز واردات برنج از بیرون نیز وجود دارد.

این‌ها و سایر بحران‌های دیگری‌که از آغاز تطبیق نظام سرمایه‌داری، که جز فقر و بی‌چاره‌گی برای مردم مصر چیزی را به ارمغان نیاورده است، نمونه‌های از مشکلات و بلاهایی است که نظام حاکم به بار آورده؛ در حالی‌که مصر این توانائی را دارد که گندم مورد نیاز خودرا تولید و حتی صادر نماید و در صدر کشورهای وارد کنندۀ گندم قرار بگیرد. به‌جای این‌که صنایع سنگین‌را راه‌اندازی نموده و از طریق آن به تولید سلاح و سایر تجهیزات و وسایل حمل و نقل نظامی بپردازد، کارخانه‌های نظامی مصر به ساخت وسایل خانگی مشغول بوده و سلاح ما را دشمن مکار ما وارد می‌کند. بنابر این، مشکل اصلی ما تطبیق شدن خود نظام حاکم است، نه افرادی‌که آن را تطبیق می‌کنند. اگرچه این افراد مزدور و گوش به فرمان غرب اند؛ پس برکناری و محاسبۀ آن‌ها به دلیل جنایت و خیانتی‌که در حق امت مرتکب می‌شوند، لازم و ضروری است. اما برکناری و محاسبۀ آن‌ها در زیر چتر این نظامی‌که از خائنین حمایت و از عملکردهای شان پشتبانی می‌کند، امکان ندارد، بلکه این کار نیاز به یک انقلابی دارد که بتواند نظام را از بنیه و اساسش ریشه‌کن نماید و انقلابی باشد که آن را اهل کنانه راه‌اندازی و اردویش از آن حمایت کند. انقلابی‌که سرنوشت مردم مصررا رقم زده و توان حل مشکلات مردم را داشته و زندگی آبرومندانه‌ای را برای آنان ضمانت کند.

بدون شک نظامی‌که مبتنی بر منفعت‌گرائی، دروغ و نفاق باشد، هرگز توان تضمین چنین زندگی را نداشته و تنها نظامی چنین توانی را دارد که اساس آن را وحی نازل شده از جانب الله سبحانه وتعالی بر رسول‌اش صلی الله علیه وسلم تشکیل داده است. نظامی‌که برادران شما در حزب التحریر شب و روز شما را به تأسیس آن فرامی‌خواند و آن نظام خلافت راشده برمنهج نبوت است، نظامی‌که شما خود در جستجوی آن بوده و آرزوی تأسیس آن را دارید، نظامی‌که تنها وسیلۀ نجات شما از آن‌چه که از فقر و بیچاره‌گی گریبان‌گیر شما شده، می‌باشد. نظامی‌که تاریخ از سر خواهد نوشت و مرزهایی را که صلۀ رحم امت را قطع، دستش را از شانه و سرش را از گردن بریده، از بین برده و و نظام واقعی امت را بار دیگر یک پارچه نموده و به مثابۀ یک جسد واحد قرار می‌دهد، دارائی‌هایش را یکجا جمع و بر اساس عدالت الهی و فرمانش بر همه‌گان توزیع و به فقر و بی‌چاره‌گی خاتمه می‌دهد.

ای وزیران جدید! به سرنوشت وزیران قبل از خود نگریسته و منتظر حالت آن‌ها باشید. آن‌ها ابزار و بدوش‌کشان بار سیاست دشمن بودند که ایشان را سوار می‌شدند و بار می‌کردند و زمانی‌که استفادۀ خود را دادند، در زباله‌دانی انداخته شدند. بلی، این همان سرنوشت خیانت به امت و مزدوری به دشمنان آن می‌باشد؛ سرنوشتی هرکسی‌که خود را به غرب کافر می‌فروشد. شما خود مشاهده نمودید که چه اتفاقی برای قذافی و صدام افتاد؟ متوجه باشید که آن‌چه بر آن‌ها آمد، بر شما نیز خواهد آمد. از کار درین نظام‌ها بیزاری جسته و از تطبیق آن بالای مردمی‌که به دین خود و احکام آن عشق می‌ورزند، دست بردارید.

شما ای مردم و اردوی مصر! هیچ چارۀ ندارید، جز این‌که به‌تطبیق دین خود و شریعت پروردگار خویش دست زنید و تنها راه رضایت پروردگار شما اینست که زندگی اسلامی خویش را به تأسیس خلافت اسلامی برمنهج نبوت از سر بگیرید و حاملین دعوت به‌سوی آن را در آغوش گرفته و به ‌نصرت‌شان بشتابید؛ به نصرت کسانی‌که توان رهبری سریع شما را به‌سوی زندگی کاملاً مرفۀ اسلامی به‌خوبی دارد و از آنجایی‌که از هوشیاری سیاسی بر خوردار است، قدرت ایستادگی در برابر غرب و شکست دادن آن در میدان مبارزات فکری را نیز به‌خوبی دارا می‌باشد. آن‌ها می‌تواند توانائی‌های شمارا در راستای پیشرفت مصر و امت جهت دهد، پس در آن‌صورت چنان خواهد شد که افتخار پیروزی اسلام و افکار آن از آن‌شما خواهد شد. ان‌شاء الله زمان علیه غرب طوری خواهد چرخید که پس از آن توان تجدید قوایش را هرگز نخواهد داشت؛ زیرا ظلم و بیداد آنان فراتر از انسان‌ها رفته و حتی دامن سنگ‌ها و درختان را نیز گرفته است.

شما مردم مصر! خیر دنیا و آخرت در جلوی چشمان شماست، آن را قبل از این‌که کسانی دیگری از شما پیشی گرفته و جایگزین شما گردد، بردارید. شما سزاوار بزرگی و اهل جوانمردی می‌باشید. از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که دینش را به وسیلۀ شما نصرت داده و مصر را به وسیلۀ شما نیز منور سازد. دیری نخواهد گذشت که به حقانیت آن‌چه گفتیم، پی خواهید برد و ما نیز کارمان را به الله سبحانه وتعالی می‌سپاریم. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾

[انفال: 24]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله(سبحانه وتعالی) و پیامبر را اجابت کنید؛ هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد و بدانید الله(سبحانه وتعالی) میان انسان و قلب او حایل می‌شود، و همۀ شما(در قیامت) نزد او(تعالی) گردآوری می‌شوید!

نویسنده: استاذ عبدالله عبدالرحمن

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه