پنجشنبه, ۰۳ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ولایه سوریه: برای یاری درعا "به مخلصین تقدیم می‌نماییم؛ کشتی تان را قبل از غرق شدن نجات دهید!"

سخنان برادر ما عبد الله ابو محمد برای یاری درعا زیر نام "به مخلصین تقدیم می‌نماییم؛ کشتی تان را قبل از غرق شدن نجات دهید!".

چهارشنبه، 27 شوال 1439هـ.ق / 11 جولای 2018م

ادامه مطلب...

تلویزیون الواقیه: برنامه "حلقة علی الهواء مع احمد القصص"

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر افتخار دارد که برای تعقیب کنندگان و بازدید کنندگان صفحات انترنتی این دفتر مطبوعاتی برنامۀ جدید ویدیوئی را از برنامه‌های تلویزیون الواقیه تحت عنوان "حلقة علی الهواء مع احمد القصص" به نشر می‌رساند که استاد محترم احمد القصص در این برنامه کتاب "نظام اسلام" را تدریس می‌نماید؛ با ما باشید...

-حلقه 35 از کتاب نظام اسلام-
حمل دعوت اسلامی و رسیدن به هدف!
تقدیم: استاد توانا احمد القصص
حزب التحریر-ولایه لبنان

دوشنبه، 15 رجب 1439هـ.ق /02 اپریل 2018م

ادامه مطلب...

ردیابی فکر مستنیر در هدف حزب‌التحریر

  • نشر شده در سیاسی

مقدمه

قبل از آنکه به اصل موضوع یعنی ردیابی فکر مستنیر در هدف حزب‌التحریر بپردازیم، لازم است در مورد فرایند تفکر و فکر مستنیر اندکی صحبت شود. زیرا بدون درک دقیق از فرایند تفکر و شناخت صحیح از فکر مستنیر اهمیت اصل موضوع به وضاحت تبیین نمی‌گردد.

فرایند فکر عبارت است از: درک حسی واقعیت موجود، انتقال واقعیت درک شده به مغز و قضاوت مغز در مورد آن مبتنی بر معلومات قبلی. اما قضاوت مغز یا همان حکمی که مغز در مورد واقعیت صادر می‌کند؛ ممکن است به صورت فکر سطحی، فکر عمیق یا فکر مستنیر بروز نماید. هرگاه در فرایند تفکر، تنها به ادراک و ارتباط محض و مجرد اکتفاء شود، نتیجۀ آن تولید فکر سطحی است. در این صورت دلایل کافی برای اثبات قضاوت یا حکم وجود ندارد. لهذا حکم و قضاوت مذکور، قناعت بخش نبوده و مشکلی را حل کرده نمی‌تواند. در صورتی‌که ادراک و ارتباط بار بار تکرار شود، یعنی از جنبه‌های مختلف به واقعیت نگریسته شود و ارتباط به گونه‌ها و شیوه‌های مختلف برقرار شود، نتیجۀ آن تولید فکر عمیق خواهد بود. اما فکر مستنیر، فکری است که بر همه جوانب واقعیت احاطۀ کامل داشته و آن را با معلومات دقیق ارتباط می‌دهد و تمام جزئیات مربوط به موضوع فکر را رعایت می‌کند. این ارتباط، درک و ربط مجرد نبوده بلکه با تلاش و زحمت زیاد در خصوص درک واقعیت و ارتباط آن با معلومات قبلی دقیق و صحیح حاصل می‌شود. هرچند فرایند فکر عمیق و مستنیر یکی است، اما فکر مستنیر، فکر صائب است و خطا نمی‌کند؛ درحالی‌که فکر عمیق گاهی به صواب می‌رسد و در برخی موارد خطا می‌کند. بنابر این می‌توان گفت: هر فکر عمیقی که نتیجۀ آن حتماً و به صورت تضمین شده درست باشد، فکر مستنیر است.

از این‌که در مورد فرایند تفکر و نتایج آن یعنی فکر سطحی، عمیق و مستنیر بحث‌های زیادی شده است، بیشتر به آن نمی پردازیم. زیرا اصل بحث ما در این مقاله فرایند تفکر و نتایج آن نیست، بلکه موضوع اصلی همانا ردیابی فکر مستنیر در هدف حزب‌التحریر می‌باشد.

بررسی هدف حزب‌التحریر

همان‌گونه که در سطور بالا گفته شد، فکر مستنیر فکر صائب بوده و به حق می‌رسد. به عبارت دیگر فکر مستنیر خطا نمی‌کند و نتایج آن(قضاوت‌های ناشی از فکر مستنیر) تضمین شده است. با رعایت این موارد، اگر تفکیر مستنیر برای هدف گذاری استخدام شده باشد، بدون تردید نتیجۀ آن هدفی است بدون نقض، کاملاً دقیق و منطبق با حق و ثواب. زیرا هدف مکور از جوانب گوناگون مورد غور و دقت قرار گرفته و از جهت‌های مختلف بررسی شده است. هیچ جهتی از جهات آن هدف و هیچ جانبی از جوانب مختلف آن از دایرۀ تفکیر بیرون نمانده است. از این جهت نتیجۀ حاصلۀ فکر مستنیر(یا هدفی ناشی از فکر مستنیر) خواهد بود. اما در صورتی‌که جنبه‌ای یا جوانبی از واقعیت از دایرۀ تفکیر بیرون مانده باشد، نتیجۀ آن فکر مستنیر نبوده و به این ترتیب ممکن است به نتیجۀ درست نایل گردد و یا هم منتج به نتیجۀ نادرست و خطا بشود. به عبارت دیگر هرگاه تفکیر، مستنیر نباشد نتیجۀ آن تضمین شده نیست. به همین دلیل هدفی که ناشی از فکر مستنیر نباشد، هدف تضمین شده نیست. طوری‌که از عنوان این بحث پیدا است، ما در پی تبیین فکر مستنیر در هدف حزب‌التحریر هستیم، و در لابلای مباحث این نوشته به سراغ تفکیر مستنیر در هدف حزب خواهیم رفت. طوری‌که بر همگان واضح است، حزب‌التحریر تنها گروهی است که برای تأسیس خلافت اسلامی ایجاد شده و ده‌ها سال است که برای تحقق این هدف مبارزه می‌نماید. همچنان واضح است که گروه‌های دیگری نیز در میان مسلمانان وجود دارند که برخی از احکام دیگر؛ مثل: اخلاق، نماز، حجاب زنان و... و یا هم مبارزۀ مسلحانه و به قدرت رسیدن از طریق سیاست‌های کاپیتالیستی را هدف خویش قرار داده‌اند. حال باید دید که کدام یک از این اهداف(بشمول هدف حزب‌التحریر) نتیجۀ فکر مستنیر است؟

برای تبیین مطلب، هدف حزب را از دیدگاه شناخت واقعیت‌‌‌های مرتبط به آن و نصوص متعلق به دولت اسلامی مورد بررسی قرار می‌دهیم. طوری‌که در عرصۀ شناخت واقعیت، به شناخت دقیق از انسان، جامعه و دولت پرداخته می‌شود و سپس نتیجۀ حاصله با معیار و محک نصوص سنجیده خواهد شد تا معلوم گردد که با اسلام سازگاری دارد یا خیر؟

  1. 1)   بررسی هدف حزب‌التحریر از دید واقعیت

طوری‌که قبلاً بیان شد براي فهم دقیق هدف حزب از دید واقعیت باید انسان، جامعه و دولت را شناخت. زیرا بدون شناخت آن‌ها نمی‌توان به نتیجۀ درست در این زمینه دست یافت. به این دلیل که از سرگیری زندگی اسلامی با تأسیس دولت خلافت، با یک تغییر شکلی ممکن و میسر نیست. بلکه تغییر اساسی جامعه را می‌طلبد[1]. طوری‌که در سطور زیر خواهیم دید، افکار و احساسات بر افراد تأثیر می‌گذارد و خود از نظام حاکم تأثیر پذیر است. با این حساب لازم است تا واقعیت هر کدام بصورت مختصر در حد چند سطر بیان شود:

انسان موجودی است که به صورت جمعی زندگی می‌کند و هیچ انسانی در طول تاریخ دیده نشده است به صورت انفرادی و با قطع رابطۀ مطلق با سایر انسان‌ها زندگی کند. زندگی جمعی باعث ایجاد افکار و احساسات جمعی می‌شود. این افکار و احساسات جمعی معیار و محک قضاوت‌های مردم در خصوص همدیگر است. از همین جهت است که انسان از افکار و احساسات جمعی متأثر می‌شود؛ زیرا بر مبنای آن مورد قضاوت قرار می‌گیرد. بنابر این تأثیر پذیری انسان از افکار و احساسات جمعی حاکم(یا همان فضای حاکم) بخشی از واقعیت انسان است که باید شناخته شود. اشتباه بسیاری از گروه‌های اسلامی و مسلمانان این است که بدون توجه به فضای حاکم به تغییر افراد می‌کوشند و یا سعی می‌نمایند مشکلات افراد را حل نمایند. درحالی‌که فرد بصورت اساسی و دایمی تغییر نمی‌کند مگر با تغییر فضای حاکم.

جامعه آن‌گونه که نزد بسیاری از مسلمانان به مجموعۀ افراد اطلاق می‌گردد، نیست. این فهم نادرست بسیاری را به این نتیجه رسانیده است که اصلاح فردی باعث اصلاح جامعه می‌گردد و به این ترتیب در پی اصلاح افراد به منظور اصلاح جامعه هستند. آن‌ها تأثیر پذیری افراد از فضای حاکم را درست درک نکرده‌اند. درحالی‌که واقعیت انسان مبیین تأثیر پذیری‌اش از فضای حاکم می‌باشد. این فضای حاکم عبارت از افکار و احساسات است. افکار و احساسات جمعی و حاکم گروه‌های انسانی و نه افکار و احساسات فردی. این افکار و احساسات توسط نظام‌های حاکم حمایت و مورد پاسبانی قرار می‌گیرند. بنابر این دولت‌ها هستند که افکار و احساسات خاصی را ایجاد می‌نمایند و از آن پاسبانی می‌کنند و هر فکر و احساساتی را که مورد نظر شان نباشد حمایت نمی‌کنند و به این ترتیب با استفاده از این شیوه(ایجاد و پاسبانی از یک نوع افکار و احساسات و عدم حمایت و پاسبانی از افکار  و احساسات دیگر) افراد جامعه را به سویی که خود می‌خواهند، جهت می‌دهند. بنابر این جوامع تنها متشکل از افراد نیستند، زیرا تغییر افراد به تنهایی منجر به تغییر جوامع نمی‌شود. لهذا شناخت دقیق از جامعه به این نتیجه نایل می‌گردد که جامعه، مجموعه‌ای از چند عنصر است. این عناصر عبارت از افراد، افکار، احساسات و نظام هستند.

با رعایت موارد فوق می‌توان گفت که: در تفکیر پیرامون هدف گذاری، هرگاه یکی از موارد فوق الذکر یعنی واقعیت انسان، جامعه و دولت درست بررسی نگردد یا حد اقل جنبه‌ای از جوانب آن از دایرۀ تفکیر بیرون بماند، نتیجۀ حاصل شده از آن تفکیر، مستنیر نخواهد بود. از همین‌جا است که می‌توان ادعا کرد که این نوع اهداف با فکر مستنیر تعیین نشده‌اند.

اگر دولتی نداشته باشیم و در فضایی که افکار  و مفاهیم غیر اسلامی حاکم است، تنها به احکام توجه کنیم، تجربه نشان داده است که در دراز مدت پابندی درست به آن احکام هم نداشته و منحرف می‌شویم. برای وضاحت بیشتر موضوع چند مثال را ذکر می‌کنم:

  1. اگر مسلمان‌هایی را در نظر بگیریم که تمام هم و غم آن‌ها در طول زندگی حجاب زنان است، خواهیم دید که برخی از آن‌ها تا جایی به این هدف پایبند هستند که به بن‌بست می­رسند. وقتی به بن‌بست رسیدند استدلال می‌کنند که در صورت مجبوریت رفع حجاب مشکل ندارد. از آن‌جایی‌که تنها ظاهر احکام را رعایت می‌کنند بسیار به سادگی منحرف می‌شوند. از همین جهت است که در نبود فضای اسلامی و تأثیر پذیری از مفاهیم و افکار غربی به این نتیجه می‌رسند که زنان حق دارند بروند کنار دریا و شنا کنند. سلب حق ساحل رفتن و شناکردن از زنان، ظلم به زنان تلقی می‌گردد. لهذا مفتی‌های متأثر از غرب پیدا می‌شوند که برای زنان بورکینی(لباس مخصوص شنا) پیشنهاد می‌دهند. این‌ها صرف پوشانیدن بدن را رعایت می‌کنند، اما شرط دوم حجاب را که عدم تبرج است در نظر نمی‌گیرند. همچنان اختلاط زنان و مردان اعم از مسلمان و کافر را در سواحل رعایت نمی‌کنند. دلیلش این است که ما فضای اسلامی نداریم و متأثر از فضای غرب و کفار می­شویم و در نتیجه به فتواهای عجیب و غریب می­رسیم.
  2. برخی گروه­ها سال­ها جنگ می­کنند و به آیات و احادیث جهاد استدلال می‌نمایند. در اثر این جنگ‌ها مردم بیگناه کشته می­شوند و زمانی‌که به نتیجۀ مطلوب نرسیدند و خسته شدند، نوع استدلال خود را تغییر داده و می‌گویند جهاد اصغر تمام شده و اکنون باید به جهاد اکبر(جهاد با نفس) پرداخت. برخی دیگر از آن‌ها تحت عنوان "صلح خیر است" به سازش با کفار راضی می‌شوند. بدین ترتیب دیده می‌شود که تنها اصطلاحات آن‌ها اسلامی است، محتوای نتیجه‌ای که بدان رسیده‌اند کاملاً خلاف اسلام می‌باشد.
  3. برخی از گروه‌ها و افراد به این باور اند که از طریق اصلاح فردی تغییرات کلی در جهان بیاورند. اصلاح فردی مورد نظر شان نیز در احکام عبادات و اخلاق محدود می‌شود و به این باور اند که از این طریق جامعۀ اسلامی بدون مرزهای استعماری را ایجاد می‌نمایند. اما در طول زمان به دلیل فکر اشتباه شان متوجه می‌شوند که هیچ تغییری از طریق اصلاح افراد در جوامع بشری رونما نمی‌گردد. لهذا بعد از چندی به تأئید مرزهای استعماری سایکس-پیکو پرداخته و آن را واقعیت مسلم و غیر قابل انکار می‌دانند.

این یک مشکل اساسی است که گروه‌ها و حرکت­ها یک حکم یا احکام مشخص را هدف خود قرار می‌دهند و در آن هم انحراف می‌کنند. دلیل اساسی این انحرافات در تعیین نادرست اهداف این گروه‌ها نهفته است. آن‌ها هنگام تعیین اهداف خویش مستنیر فکر نمی‌کنند و از همین جهت اهداف شان متغییر بوده و از ثبات و استحکام کافی برخوردار نیستند.

اما حزب‌التحریر با رعایت همین موارد، هدف خود را تأسیس دولت قرار داده و این هدف بر آمده از فکر مستنیر است. زیرا از بررسی دقیق واقعیت انسان را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم که انسان از فضاء متأثر می‌شود. به دلیل حاکم بودن فضای غیراسلامی، در بسیاری از عرصه‌های حیات بصورت غیراسلامی فکر می‌کنیم. بنابر این، فکر مستنیر حتماً به این نتیجه می‌رسد که تغییر اساسی در جوامع بشری زمانی محقق خواهد شد که از طریق اصلاح افراد، افکار، احساسات و نظام حاکم حاصل شود. این نتیجه از بررسی دقیق واقعیت انسان(این‌که انسان از فضاء تأثیر می‌پذیرد)، واقعیت جامعه(که متشکل از افراد، افکار، احساسات و نظام بوده و تغییر جامعه با تغییر این چهار عنصر میسر می‌گردد) و همچنان واقعیت دولت(که با استفاده از منابع و امکاناتش در ایجاد افکار و احساسات حاکم و جهت دادن افراد جامعه تأثیر اساسی دارد) بدست می‌آید. بدین ترتیب وقتی انسان درست شناخته شود، جامعه درست شناخته شود، نقش افکار و احساسات به صورت صحیح درک گردد و تأثیر دولت بر افکار و احساسات حاکم خوب هضم شود؛ دقیقاً به همین نتیجه می‌رسیم که باید دولتی تأسیس کرد تا تغییر واقعی حاصل شود. از این‌جاست که می‌توان به صراحت ادعا کرد که فکر مستنیر با تفکر پیرامون تمامی جوانب انسان، جامعه و دولت در مورد تغییر اساسی، در تعیین هدف حزب قابل مشاهده است.

  1. 2)   بررسی هدف حزب‌التحریر از دید نصوص

نه‌تنها هدف حزب‌التحریر بلکه هدف هر گروه اسلامی و هر فرد مسلمان کسب رضایت الله سبحانه و تعالی بوده و این امر ممکن نیست، مگر این‌که در سایۀ شریعت اسلامی زندگی نموده و اسلام عزیز بر همه جوانب زندگی آن‌ها حاکم باشد. اما در مورد این‌که چگونه اسلام بصورت همه جانبه اجراء شود، مسلمانان و گروه‌های اسلامی راه‌های مختلفی را در پیش گرفته و بالتبع اهداف گوناگونی را تعقیب می‌نمایند. از این‌رو دیده می‌شود که مسلمانان به صورت فردی و گروهی، برخی به عبادات مشغول اند، برخی به اخلاق. عده‌ای به حجاب زنان تأکید می‌کنند و عدۀ دیگر به جهاد و مبارزۀ مسلحانه. تعدادی به سیاست‌های کاپیتالیستی روی آورده و با آیات و احادیث عمل خویش را توجیه می‌کنند و تعدادی دیگر از سیاست در کل بیزار و گریزانند. اما رضایت الله سبحانه و تعالی زمانی محقق می‌شود که تمامی فرامین و دستوراتش اجراء شود، نه با التزام به یک بخش و ترک سایر بخش‌های آن. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

[بقره: 208]

ترجمه: اي كساني‌كه ايمان آورده‌ايد! به تمام اسلام در آئيد، و از گام‌هاي شیطان پيروي نكنيد؛ بي‌گمان شیطان دشمن آشكار شما است.

طبری به نقل از مجاهد می‌گوید: "ادخلوا في السلم كافة" به معنی "ادخلوا في الإسلام كافة"، "ادخلوا في الأعمال كافة" است. همچنان ابن کثیر به نقل از مجاهد گفته است: "ادخلوا في السلم كافة" به معنی "اعملوا بجميع الأعمال ووجوه البر" یعنی؛ "به تمامی اعمال و وجوه نیکوکاری عمل کنید" است. بنابر این پابندی به تمام اوامر و نواهی الله سبحان در آیت فوق خواسته شده است. البته نظریات دیگر نیز از مفسرین در این مورد وجود دارد. اما ابن کثیر بعد از نقل سایر نظریات تأکید نموده است که: "والصحيح الأول، وهو أنَّهم أمروا[كلهم] أن يعملوا بجميع شعب الإيمان وشرائع الإسلام، وهي كثيرة جدًا". یعنی: "صحیح همان نظر اول است و آن این‌که همه امر شدند تا به تمامی شعبه‌های ایمان و شرایع اسلام عمل کنند و آن‌ها جداً زیاد اند".

در نتیجه می‌توان گفت که عمل به برخی احکام و ترک برخی دیگر مورد پسند الله نیست و الله متعال بدان راضی نمی‌شود. پس کدام هدف می‌تواند منجر به پابندی به تمامی احکام، اوامر و نواهی الله سبحانه و تعالی گردد؟ در پاسخ به همین سؤال است که حزب‌التحریر با توجه به بررسی واقعیت انسان، جامعه و دولت و با درک صحیح از نصوص و تعالیم اسلام، "از سرگیری زندگی اسلامی با تأسیس دولت خلافت" را به عنوان هدف جمعی مطرح می‌کند. از جمله نصوصی که برای وجوب خلافت اسلامی بیان می‌شود، احادیث بیعت است که در این‌جا صرف به بیان یک حدیث اکتفاء می‌شود. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده‌اند:

«مَنْ خَلَعَ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ لَقِىَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لاَ حُجَّةَ لَهُ وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِى عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.»

[صحيح مسلم]

ترجمه: كسي‌كه از اطاعت(خلیفه) دست می‌کشد، در روز قیامت درحالی با الله مواجه می‌شود که هیچ دلیلی ندارد، و کسی‌که می‌میرد و بیعتی به گردن ندارد به مرگ جاهلیت مرده است.

همچنان با بررسی سنت عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در دوره‌های مکی و مدنی، دیده می‌شود که بسیاری از احکام در دورۀ مدنی واجب شده‌اند. مانند رجم زناکاران یا شلاق زدن آن‌ها، قطع ید سارق، منع رباخواری، قصاص و دیه و سایر احکام همه و همه در مدینه و در سایۀ دولت اسلامی نازل شده‌اند. به این معنا که دولت بستر اجرای این احکام می­باشد و اگر بستر مذکور وجود نداشته باشد، مسلمانان توانایی اجرای آن همه احکام را نخواهند داشت. تقریباً تمامی احکام شرعی به عنوان نظام اسلام در مدینه نازل شده‌اند، و برعکس هر آنچه در مکه نازل شده متعلق به حوزه‌های دیگری؛ چون: عقاید، افکار و اخلاق می‌باشند. این امر به خودی خود نشان دهندۀ ادعای فوق‌الذکر است که بدون دولت تطبیق و اجرای احکام میسر نیست. با در نظرداشت مطالب یاد شده باید به این نتیجه رسید که با نگاهی مستنیر به نصوص، درک می‌گردد که دولت اسلامی مهم‌ترین واجبات اسلامی است. حتی الله سبحان برای رسولش صلی الله علیه و آله وسلم تا زمانی‌که دولت تأسیس نکرده بود، احکام شرعی متعلق به حل مشاکل را نفرستاد. زیرا لازمۀ اجرای این احکام دولت است و بدون دولت امکان اجرایی شدن احکام یاد شده نمی‌باشد. از همین‌جا است که علمای بزرگ امت اسلامی خلافت را به عنوان "تاج الفروض" یا "ام الفرایض" نامیده‌اند.

همچنان تجربه‌های متعدد نشان داده است که اهدف دیگری؛ چون: جهاد و مبارزۀ مسلحانه، اقدام به امور خیریه و امور فرهنگی، دعوت به اخلاق و عبادات، تأکید بر حجاب زنان و امثال آن، با این وجود که احکام شرعی بوده و هر کدام در جای خودش مهم است؛ هدف همه جانبه‌ای ناشی از فکر مستنیر نیست. زیرا این نوع اهداف، واقعیت احکام شرعی که بدون دولت زمینه و بستر اجرایی ندارند، رعایت نشده است.

نتیجه‌گیری

در نتیجۀ این مبحث می‌توان گفت که هر گروهی که شناخت دقیق و همه جانبه از انسان، جامعه و دولت داشته باشد، تنها به همین نتیجه می‌رسد که حزب‌التحریر رسیده است. این‌جاست که ادعا می‌شود، هدف حزب‌التحریر پس از تفکر مستنیر تعیین گردیده است. زیرا از یک طرف واقعیت انسان، جامعه و دولت بررسی و مطالعه شده و از طرف دیگر نصوص به وجوب خلافت اسلامی تصریح می‌نماید. هرگاه یکی از این موارد رعایت نشود(یعنی نتایج بررسی واقعیت انسان، جامعه و دولت برخلاف نصوص باشد؛ یا از نصوص به نتایجی برسیم که واقعیت، برخلاف آن را نشان می‌دهد) فکر مستنیر در نتیجۀ حاصله وجود نخواهد داشت. درک مکانیزم تغییر جامعه امری است پیچیده که با فکر سطحی میسر نمی‌شود. لهذا برای رسیدن به این نوع نتیجه که هم صد درصد مطابق واقعیت باشد و هم در اسلام دلیل واقعی و محکم(نه دلایل ضعیف و بی‌بنیاد) داشته باشد، به فکر مستنیر نیاز است. این یگانه نتیجۀ صحیح و هدف درست می‌باشد که فکر مستنیر حتماً به آن می‌رسد. فکری که به این نتیجه نمی‌رسد حتماً مستنیر نیست؛ زیرا تمام جوانب را رعایت نکرده است. چونکه با رعایت تمام جوانب واقعیت و نصوص حتماً به این نتیجه می‌رسیم و نه دیگر نتایج.

طارق عبدالله

 


[1]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به مقاله(طریقۀ تأسیس دولت اسلامی و طریقۀ تغییر جامعه).

ادامه مطلب...

کتاب "فعالیت‌های یادبود سقوط خلافت" رونماییگردید

  • نشر شده در مرکزی

حزب التحریر در ماه رجب سال ۱۴۳۹هـ.ق مطابق به ۲۰۱۸م به مناسبت یادبود و از بین رفتن سقوط دردناک خلافت توسط جنایتکاران، فعالیت‌های مردمی را در تمامی سرزمین‌های‌ی‌که فعالیت دارد، به راه انداخت. در این کتاب به فعالیت‌ها و کارکردهای جهانی جوانان حزب التحریر؛ مردان و زنانی‌که شامل کنفرانس‌ها، سمینارها، گردهمایی‌ها، تظاهرات‌ها، راهپیمایی‌ها، میزهای گفت‌وگو در مقابل دانشگاه‌ها، کمپاین‌ها، دیدارهای گستردۀ مردم در خانه‌ها، فروشگاه‌ها و اماکن عامه، نشر و توزیع منشورات، اعلامیه‌های مطبوعاتی وغیره می‌گردد، در سرزمین مبارک(فلسطین)، سودان، یمن، پاکستان، ترکیه، بریتانیا، اردن، تونس، کینیا، بنگله‌دیش، مالیزیا، تانزانیا، هالند، امریکا، سوریه، اندونیزیا، لبنان وغیره به راه انداخته شده بود، پرداخته شده‌است.

در این کتاب می‌خوانید:

صحابی جلیل القدر رسوال الله صلی الله علیه وسلم، مصعب ابن عمیر رضی الله عنه به فضل و توفیق الله سبحانه وتعالی در مدت کوتاهی توانست که نور اسلام را در اذهان و قلب‌های اهل مدینه بگنجاند؛ طوری‌که هیچ خانه‌ای در مدینه نمانده بود که در آن از اسلام یاد نمی‌شد؛ بلکه اسلام را به تمام خانه‌های مدینه رسانده بود. مدینه خصوصاً بعد از بیعت عقبۀ دوم(بیعت جنگ، بیعت فداکاری و قربانی نفس، مال، اهل و فرزندان، قربانی مقام و جایگاه برای یاری رسول الله صلی الله علیه وسلم و بیعت حکومتداری) آماده برای قدوم و آمدن رسول الله صلی الله علیه وسلم و تسلیم حکومت به وی و برپایی اولین دولت اسلامی گردیده بود. بنابر این، اهل مدینه پیشتر از هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم به سوی آنان، مشتاق دیدار وی صلی الله علیه وسلم بودند و برای آمدن وی روزها نه؛ بلکه ساعات و لحظات شماری می‌کردند؛ فرد فرد و گروه گروه و یا به عبارۀ دیگر، جمعی و فردی مردان و زنان، بزرگ‌سالان و نوجوانان و اطفال، در تپه‌های مدینه منتظر رسیدن رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌نشستند و در آن‌جا می‌ماندند تا آن‌که آفتاب بلند شده و هوا بسیار گرم می‌شد و سایه‌ای که در آن می‌نشستند، نمی‌یافتند، به خانه‌های شان بر می‌گشتند و روزی بعدی دوباره به همانجا می‌رفتند و این کار تکرار می‌شد و به مدت چند روز این چنین ادامه یافت تا آن که رسول الله صلی الله علیه وسلم به مدینه رسید و نخستین دولت اسلامی را تأسیس نمود.

بلی، مسلمانان در مدینه چنین حالت را داشتند؛ قدرت‌مندان و نیرو مندان‌شان می‌گفتند تا چه زمانی رسول الله صلی الله علیه وسلم این چنین در کوه‌های مکه تحت تعقیب و پیگیری قرار می‌گیرد؟ لذا به سوی وی شتافتند و با وی بر نصرت و برپایی نخستین دولت اسلامی در سرزمین‌شان بیعت نموده، همه از آن حمات و پشتیبانی نمودند. بنابر این، هنگامی‌که آمدنِ رسول الله صلی الله علیه وسلم را شنیدند، پنج صد تن از مردان‌شان با سلاح‌های خویش رهسپار شده و به دیدار وی شتافتند، و نیز سائر مردان، زنان، بزرگ سالان و حتی اطفال با حرکت پرشور آمادۀ ایفای نقش‌شان در نصرت و یاری به اسلام شده و بی‌صبرانه به انتظار آمدن رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند، تا این‌که با دیدار وی سعادت‌مند و با اسلام عزت‌مند شوند و در سایۀ پرچم اسلام تحت سایۀ دولت اسلامی قرار گیرند؛ دولتی‌که به طور مستمر به اساس اسلام حکم نموده و خیر(اسلام) را با دعوت و جهاد به اطراف و اکناف جهان منتشر ساخت، تا این که غربِ کافر استعمارگر در ۲۸ رجب ۱۳۴۲هـ.ق مصادف با ۳ مارچ ۱۹۲۴م به زعامت بریتانیا و با کمک عرب‌ها و ترک‌های خائنی‌که در رأس شان مصطفی کمال خائن وجود داشت، دولت اسلامی را از بین برده و سقوط دادند.

در اخیر می‌گوییم: دولت اسلامی خواب و خیال نیست که در رؤیاها با آن شوخی و مزاح شود، بلکه حقیقت و واقعیت است؛ زیرا در طول سیزده قرن برگه‌های تاریخ مملو از یاد دولت اسلامی است. در گذشته چنین بود و ان شاء الله در آیندۀ نزدیک نیز این چنین خواهد شد؛ زیرا عوامل موجودیت آن قوی‌تر از آن است که مردم منکر و یا بر آن غلبه حاصل نمایند، بلکه واقعیت انکار ناپذیر است، اذهان و افکار مستنیر مملو از آن بوده و دولت اسلامی آرزوی امت اسلامی است که تشنۀ مجد و عظمت اسلام هستند.

دولت اسلامی رغبت و زادۀ هوای نفس نيست؛ بلکه فرضی است که الله سبحانه وتعالی بر مسلمانان آن را لازم گردانیده و به مسلمانان دستور داده است که آن را برپا نمایند، و اگر آن‌ها در قبال برپایی آن تقصیر نمایند، از عذاب خویش هشدار داده است. چگونه الله متعال از مسلمانان راضی شود؛ در حالی‌که مسلمانان عزت را از غیر الله متعال و غیر از مؤمنین می‌طلبند؟! و چگونه از عذاب ذاتِ قوی و عزیز نجات ‌یابند؛ در حالی‌که دولتی‌که ارتش مسلمانان را بسیج و از حدود و مرزهای سرزمین اسلامی پاسبانی و حدود الله متعال را جاری و به آنچه الله سبحانه وتعالی نازل کرده است، حکم می‌نماید، برپا نمی‌نمایند؟ بنابر این، بر تمامی مسلمانان لازم است که دولت اسلامی-دولت خلافت راشده بر منهج نبوت- را برپا نمایند، زیرا اسلام بدون دولت موجودیت مؤثر ندارد و به اصطلاح فقه سرزمین شان دارالاسلام پنداشته نمی‌شود، مگر زمانی‌که حکومتداری اسلامی تأسیس شود.

و  در اخیر باید گفت: برپایی خلافت فرض است، فرضی‌که با آن اسلام و مسلمانان عزت‌مند، کفر و کفار ذلیل می‌شوند و ما بر آنچه که امیر حزب التحریر، عالم برجسته عطاء ابن خلیل ابوالرشته حفظه الله در مورد خلافت گفته است، تأکید می‌نماییم: «...بلی، خلافت صنعت، سرمایه، عزت‌مندی و نیرومندی است. خلافت محافظ و پاسبان دین و دنیا است. خلافت اصل و فرع است. توسط خلافت احکام برپا می‌گردد، حدود جاری گردیده و فتوحات به حق صورت گرفته و سرها به حق بلند می‌گردد و تارخ خلافت بر این امر سخن می‌گوید: امپراتوری روم و نشان سلطنت آن کجاست؟ مدائن و پادشاهان شان کجاست؟ اگر دولت اسلامی، ارتش اسلام و عدالت اسلام نمی‌بود، چه کسی تکبیرگویان اسلام را به اطراف و اکناف جهان رسانده و اسلام را از یک اقیانوس به اقیانوس دیگر حمل می‌نمود؟ چون اگر خلافت می‌دانست که در عقب اقیانوس‌ها در شرق یا غرب جهان سرزمینی وجود دارد، دست به رساندن دعوت زده و به سوی الله بخشاینده و مهربان، عزیز و حکیم فرامی‌خواند...»

﴿سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

 

http://www.hizb-ut-tahrir.info/ar/index.php/resources/hizb-resources/53400.html

ادامه مطلب...

انتخابات ۲۴جون ترکیه و وعده‏های انتخاباتی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

با اعلان آغاز کمپاینِ انتخابات ریاست جمهوری ترکیه، همۀ کاندیدان وعده‏های مشابه را از قبیل: ایجاد ثبات اقتصادی، توزیع درآمدهای اقتصادی به صورت عادلانه، مبارزه قاطع با فقر و فساد، ترقی وغیره را بیان کردند. پیرامون این موضوع چند نکته را اشاره می کنیم:

1- همۀ انتخابات دموکراتیک مؤلد یک اصل بوده و خسارات سنگین مالی را در پی دارند. این بار به دلایل متفاوت، انتخابات ریاست جمهوری و اعضای پارلمان هم‏زمان برگزار و موجب مالیات سنگین برجامعه گردید. در انتخابات ۲۴جون سال ۲۰۱۸م بالای احزاب سیاسی مبلغ ۸۲۲ میلیون لیرۀ ترکیه معادل ۲۰۱ میلیون دالر امریکائی از دارائی دولت هزینه داشت، در حالی‌که این مبلغ، سالانه  مصرف اعضای پارلمان می‌گردید.

2- جلب سرمایه‏گذاری در بخش‌های مختلف: احزاب سیاسی برای کسب رأی مردم، وعده‏های غیرممکنی درمان اقتصاد ترکیه را دادند؛ اما پولی‌که برای کمپاین و تحقق این وعده‏ها هزینه می‌گردد، از مالیات مردمی مصرف گردید که بخش‏های اشباع بودجه، حاجات اساسی و کمالی مردم را تهدید و سطوح زندگی را ویران می‏سازد. از جمله اردوغان وعدۀ ساخت پارک جدید و ساخت یک ورزشگاه را در انقره با گنجایش ۵۵ هزار نفر داد. برعلاوه تأکید داشت که زمین مربوط به میدان هوائی استانبول را به ورزشگاه ملحق و درین راستا میلیارد‏ها پول را مصرف می‌کند. پس واضح است که آن‌ها در صورت پیروزی وعده‏های غیرضروری خویش را طریق اخذ مالیات(از جیب مردم) پوره می‏سازند و برای خاموشی مردم قوانینِ مالیات را تدوین و تعدیل می‌سازند و یا به بهانۀ سهولت پرداخت قروض از طریق مالیات را قسط‏وار می‌سازند، که این اسلوب آمار مالیه را بر مالیه‏دهندگان بیشتر نموده و مردم دیگر توان پرداخت قروض را نمی‌داشته باشند. برعلاوۀ ازدیاد حقوق متقاعدین، معاشات رجال‏دین و کمک‌های انسانی از جمله وعده‏های انتخاباتی کاندیدان به شمار می‌رفت.

3-  تحقق عدالت، عدم تبغیض، تطبیق دموکرسی و آزادی‏های آن به شکل درست، در صورت پیروزی نیز شامل شعارهای انتخاباتی کاندیدان بود. مقالۀ کوچک امکان گنجایش همه‏ای وعده‏های انتخاباتی احزاب را ندارد؛ اما هرکدام از "وعده‏ها" را از زوایۀ احکام شرعی قرار ذیل مورد برسی قرار می‌دهیم:

الف) نظام دموکرسی به هر شیوه‌ای‌که مورد تطبیق قرار گیرد، یک نظام کفری بوده و اشتراک در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری درست نیست. با آن‌هم در وعده‏های کاندیدان ریاست جمهوری و کاندیدان پارلمانی هیچ وعدۀ دیده نمی‏شد که بوی اسلام احساس گردد و هیچ‏ یک کاندیدان در سرزمینی‌که ۹۰ درصد مردم آن مسلمان اند، تطبیق اسلام را نخواسته‌اند. تمام وعده‏های انتخاباتی اعمال‏ مادی‏گرائی اند که در اسلام جایگاه ندارند. آن‌ها سعادت و امنیت اسلام را فراموش کرده مردم را به پذیرش دموکرسی‏ مودل انگلیسی و امریکائی و تطبیق فرامین کفری، دوستی کفار و دشمنی اسلام فراخواستند، نه بسوی اسلام و ترس الله سبحانه وتعالی و نجات از دوزخ.

ب)  اسلام هیچ‏گاهی نمی‌گذارد تا سرمایه و ملکیت  به خواست و هوای نفس مردم و حکام مصرف و برای تحقق آن از مردم مالیات اخذ گردد؛ اما زمانی‌که خزانۀ دولت از رفع حاجات اولیۀ انسانی عاجز آیند، اسلام اجازه می‏دهد که برای اشباع حاجات کمالی از سرمایه‏داران مالیه اخذ گردد. اخذ مالیات در اقتصاد اسلامی اصل و دائمی نمی‌باشد؛ بلکه هدفی است که فقط در حالات سخت بدان پناه برده می‌شود و در چنین وضعیتی از مال سرمایه‏داران به قدر نیاز اخذ می‏گردد. پس خلیفه هیچ‏گاهی به هدف ساخت پارک و دفاتر فرهنگی وغیره اموری‌که منوط به رفع حاجات اولی نباشد، از مردم مالیه اخذ نمی‏کند. برعکس تمام مصارفِ دولت‏های سرمایه‏داری از طریق مالیات مردم تأمین می‌گردد. بر علاوه اکثر عوائد از طریق مالیات به بهانه‏های متخصصین به رجال سیاسی و متنفذین می‏ریزد، صرف نظر از ضروری بودن و غیرضروری بودن آن و اسلام هرگونه مصارفی‌که از حاجات اولی نباشد، حرام قرار داده‌است.

ج‌) در قسمتِ وعده‏هایی‌که کاندیدان در حالت پیروزی تطبیق می‌نمایند، بر عکس در اسلام، خلیفه حق ندارد آنچه دلش خواست اجراء و آنچه دلش خواست ترک نماید. اسلام حدود صلاحیت‏های رئیس دولت را با تفصیل بیان کرده‌است. در اسلام مفهوم امتیازات متقاعدین و و مزد ویژه روحانیون وجود ندارد، هرگاه در بین امت فقیر یافت گردد، از مال زکات موجود در بیت‌المال بدان پرداخت می‌شود و هرگاه بخش مال زکات در بیت‌المال موجود نباشد، از اغنیاء قدر رفع حاجات اولیه، مالیه اخذ می‌گردد. قوانین اسلام پیرامون رفع حاجات اساسی افراد امت از قبیل خوردنی، پوشیدنی و مسکن موجود بوده و به بهانه‏های مخلتف، اسلام بارسنگین مالیات را بدوش سرمایه‏داران نمی‌اندازد.

د) برخلاف دموکراسی انتخاب رئیس دولت اسلامی هیچ‌گاهی مصارف گزاف را در پی ندارد؛ چون مالِ بیت‌المال از آن تمام امت بوده و مصرف آن در وجوهی مصارفی می‌گردد که شریعت اجازه داده‌باشد، هرگاه خلاف وجوه شرعی‌اش مصرف شود، مصرف کننده به جرم خیانت جزاء داده می‌شود. خلیفه تا زمانی در سمت وظیفۀ خلافت می‌باشد که یکی از شروط اهلیتِ خلافت مختل نگردد. و میعاد اجراءی وظیفه خلیفه قید زمان ندارد. خلیفه تا زمان مرگ و موجودیت شروط اهلیتِ خلافت وظیفۀ خلافت را به پیش می‌برد؛ هرگاه به اثر مرگ و فقدان شروط اهلیتِ خلافت وظیفۀ‌وی پایان یابد، بر امت واجب است که در خلال سه روز از بین کاندیدان یک نفر را به حیث خلیفه خود انتخاب نمایند. هم‏چنان مانند نظام سرمایه‏داری، انتخابات در اسلام دوره‌یی نبوده و امت اسلامی وقت گرانبهای خود را صرف دوره‏های انتخاباتی نمی‏کنند.

نویسنده: استاد محمد حنفی يغمور

ادامه مطلب...

آیا اردوغان در ترکیه آمادۀ اعلام خلافت است؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در میان خرابه‌های ذلت‌بار و تباهی‌ای‌که نزدیک است جهان اسلام را فرا گیرد، واقعاً که مسلمانان مشتاق خلافت اند. امروزه دیده‌گان مسلمانان منتظر روز تغییر است؛ روزی‌که در آن مسلمانان در ترکیه، کشورهای عربی و سایر سرزمین‌های اسلامی ابتکار عملی را که از دست داده اند، دوباره به‌دست آرند. از هرگونه تعلقی جز رب شان سبحانه وتعالی حذر کنند و هیچ نظامی جز نظام دین شان را، که اسلام بزرگ است، نپذیرند.

هم‌چنان، اسلام عرب را پس از آن‌که اوضاع داخلی خود را به احکام اسلام آراست، از ملتی حاشیه‌ای‌که در بین سایر ملل هیچ وزنی نداشت، به قله‌های رهبری رساند و در زمان بسیار کوتاهی نیرو و توان خویش را هسته‌گذاری نمود که هنوز هم دلیلی برای پژوهش متفکرین سیاسی است. اسلام به نبرد با کفار اطراف خویش پرداخت و آئین عظیم خویش را منتشر نمود. قبائل در جزیرة‌العرب به دین جدید روی آوردند. قبل از ختم دهۀ اول دولت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم بنیۀ اسلام مستحکم گردید و به نبرد با دولت‌های قدرت‌مند اطراف خویش پرداخت.

سؤال مهمی‌که مطرح می‌گردد و مسلمانان آن را به آسانی پاسخ می‌دهند، اینست که اگر مسلمانان امروز آماده شده و آن را تکرار کنند و دولت خلافت ثانی را تأسیس کنند، آیا می‌توانیم چنان باشیم که دولت نخست اسلام بود؟ و چنان‌چه مطمئناً پاسخ مسلمانان "آری" خواهد بود؛ پس لزوماً متفکرین کشورهای کفری نیز این موضوع را به‌خوبی می‌دانند و سیاسیون‌شان از بازگشت اسلام سخت در هراس اند. در هراس اند از این‌که این بازگشت به اسلام از کشورهای قدرت‌مندی؛ هم‌چو ترکیه که مردم‌اش به تاریخ عثمانی اُنس دارند و آرزوی بازگشت مجد اسلام را در دل ‌می‌پرورانند، صورت گیرد. خصوصاً این‌که زمانی استانبول مرکز دولت اسلامی و تمام امت بود.

از این نیز در هراس اند که بازگشت به اسلام از کشور قدرت‌مندی؛ چون پاکستان و مصر صورت گیرد که صاحب اردویی قوی بوده و به دریای مدیترانه و سرخ متصل است و در آن کانال سویس عبورگاه تجارت جهانی است و این هراس‌ها خوابگاه سیاسی کشورهای بزرگ، خصوصاً امریکا را ناهموار کرده است.

باید دانست که واقعیت هراس امریکا و اروپا از زلزلۀ خلافت این است که غرب حالت عصیان را در امت اسلامی می‌بیند؛ چون غرب در مسائل کوچک و بزرگ کشورهای اسلامی به سهولت تصمیم می‌گرفت و تمام چیز در قبضه‌اش بود؛ ولی با آغاز این قرن حالت جدیدی از عصیان در بین امت اسلامی رشد کرده است.

اولین ملاحظۀ بزرگ این حالت سال 2001م بود؛ زمانی‌که "جنبش طالبان" افغانستان جدا شدن از "القاعده" را که به حوادث 11 سپتامبر متهم شده بود، رد کرده و جنگ را ترجیح داد، علی‌الرغم این‌که نتوانست جلو اشغال افغانستان را بگیرد، باز هم تسلیم نشد و این آغاز عصیان بود. سپس در سال 2003م امریکا عراق را اشغال نمود. پس از آن‌که امریکا اعلام نمود اردوی عراق را شکست داده، خود را در مقابل مقاومت شدیدی یافت که از اردوی امریکا هراس نداشتند و آن را در لجن‌زار عراق غلطاندند و نزدیک بود شکست خورد. سپس در سال 2011م جنبش‌های بهار عربی قد علم نمودند که شعار براندازی نظام یعنی نظام‌های مزدور امریکا و اروپا را سر می‌دادند؛ نظام‌هائی‌که آن‌قدر متعفن و فرسوده شده بود که آن را در پرتگاه سقوط قرار داده بود و انتظار این جنبش‌ها در سازمان‌های اطلاعات امریکا و اروپا نمی‌رفت. این کشورها ناقوس خطر بزرگ را در جلو حالت عصیانی که می‌خواست منفجر شود، به صدا در آوردند.

انقلاب سوریه که در سال 2011م آغاز یافت، حالت ویژه‌ای داشت؛ زیرا ندای تأسیس خلافت راشده را در کنار براندازی نظام افزود و ندای خلافت‌خواهی بسیار گرم بود؛ به همین دلیل امریکا با تمام قوا به مقابله با آن پرداخت و در تلاشی برای سرکوب کردن آن از ایران، روسیه و سایرین کار گرفت و به نوعی تظاهر کرد که گویا علیه نظام سوریه و هم‌پیمانان آن عمل می‌کند و این سیاست امریکا برای احاطه کردن خطر لازم پنداشته می‌شد، در غیر آن‌صورت اوضاع بحرانی‌تر شده و هیاهوئی به‌پا می‌شد و رشتۀ کار از دست وی و پیروانش بیرون می‌شد. خلاصه باید گفت که انقلاب سوریه امریکا را در لرزۀ آستانۀ زلزلۀ خلافت برمنهج نبوت قرار داد و در میدان عمل دو مسئله ثابت شد.

 اول) این‌که ترکیه به‌منظور  سرکوب کردن انقلاب سوریه به شکل گسترده‌ای همراه امریکا همکاری نمود. فرصت بزرگ برای ترکیه این است: حزب حاکمی‌که به‌نام حزب اسلامی شناخته می‌شود و رئیس آن اردوغان از آن‌چه که به‌نام حرکات "اسلام معتدل" یاد می‌شود، از حمایت گستردۀ مردمی برخوردار است.

دوم) اعلام خلافت دروغین در شهر موصل. به اساس این دو مسئله در ترکیه نظریۀ جدیدی تحت نام "ترکیۀ عثمانی" نشأت کرد تا شاید راه نجاتی برای برطرف کردن حالت عصیان در جهان اسلام باشد. برای تأکید جدی نظریه امریکائی شبکۀ CNN عربی به‌تاریخ 12 جولای 2014م گفت: «در طول سال‌ها کارشناسان پیش‌بینی نمودند که برخی عوامل مربوط تاریخ بوده و برخی دیگر به تصمیم‌های مهم و جدیدی‌که اتخاذ گردیده مرتبط است و ممکن است آتش را شعله‌ورتر کند. متفکرین "شورای اتلانتیک" هشدار دادند که طرز تفکری‌که اساس آن تأسیس دولت خلافت بر مساحت وسیع می‌باشد، هرج و مرج را در منطقۀ عربی رهبری خواهد کرد.»

کارشناسان امریکائی در سال 2016م از آغاز دو نبرد بزرگ علیه امریکا، یکی در منطقه اسلامی و دیگری در چین، هشدار داده بودند. معنی‌اش اینست که امریکا برای حفظ نفوذ و جایگاه بین‌المللی‌اش با جدیت تمام به این فکر می‌کند که ممکن است مقدمات آمدن خلافت غیرمنتظره بوده و در مقابل دیده‌گانش زلزلۀ آمدن خلافت به‌وقوع پیوندد. به همین دلیل آماده‌گی آن‌را می‌گیرد.

به‌منظور این‌که بحث بهتر روشن شود، نیاز است تا واقعیت حکومت و وابستگی اردوغان و حقیقت جذب گروه‌هائی را که به‌نام "اسلام‌گرای معتدل" در استانبول و انقره شناخته می‌شوند، به بررسی بگیریم. سپس باز خواهیم گشت به جدیت دیدگاه امریکا به "ترکیۀ عثمانی" و تسهیلاتی‌که امریکا به ترکیۀ عثمانی فراهم می‌نماید؛ پس از آن رویکرد اثبات ارتباط‌اش با عثمانی‌ها که اردوغان مظهر آن قرار گرفته است و از تمام موارد فوق جدیت این فکر خطرناک را به ارزیابی خواهیم گرفت تا این‌که مسلمانان در پرتگاه بزرگ سیاسی سقوط نکنند.

واقعیت حکومت ترکیه

اما در مورد حکومت ترکیه باید گفت که حکومتی کاملاً سیکولر است. نظام سیکولری‌که مصطفی کمال بر شانه‌های خلافت هسته‌گذاری نمود تا اکنون در ترکیه حاکم است.

ظاهر حکومت چه ریاستی باشد چنان‌چه به خواست اردوغان در سال 2017م برای آن همه‌پرسی راه انداخته شد و یا هم پارلمانی باشد که رهبری آن را نخست وزیر بر عهده دارد، هردویش از مشتقات نظام سرمایه‌داری بوده که هیچ پیوندی با دین بزرگ ما نداشته و ارتباطی با اسلام ندارد و از نگاه شکل حکومتی یک نظام غیراسلامی است.

در قسمت سیاست داخلی هم سیاستی‌که تعقیب می‌شود، سیاست سرمایه‌داری است و نه اسلامی. قوانین امروزه‌اش وضعی بوده که از طرف پارلمان به تصویب می‌رسد و به استثنای برخی از احوال شخصی، سایر قوانین‌اش اسلامی نیست حتی مسئله‌ای ازدواج با بیش‌تر از دو زن، که اسلام آن‌را مباح دانسته است،‌ مطابق قوانین ترکیه حرام و ممنوع است و برای زن مسلمان اجازه داده است تا با یک کافر ازدواج کند. احکام قضائی‌اش وضعی بوده و جایگاهی در شریعت ندارد.

علی‌الرغم این‌که حزب حاکم عدالت و توسعه(حزب اردوغان) که به‌نام حزب اسلامی قلمداد می‌شود، نه تنها در عمل قوانین وضعی را تغییر نداده؛ بلکه هیچ‌گونه تلاشی برای تغییر آن نیز نکرده است. برخی از گروه‌هایی‌که به‌نام اسلامی شناخته می‌شوند، در بحث تطبیق احکام شریعت، طرح فکر "تدریج" را مطرح نموده اند و ساده‌ترین مفهوم "تدریج" حتی صرف نظر از دیدگاه شریعت در آن، به این معنی است: کشوری‌که دارای این‌گونه طرز تفکر است، یک بخش از اسلام را تطبیق نموده و بخش دیگر آن را معطل قرار می‌دهد و در هر سال بخش‌های از احکام اسلام را در تطبیق کردن اضافه می‌کند و این ساده‌ترین فهم از تدریج است. مگر اردوغان رئیس جمهور ترکیه و حزب اسلامی‌اش به استثنای یک بخش اندک از احوال شخصی ،که قبلاً گفتیم و اصلاً قبل از اردوغان نیز تطبیق می‌شد، هیچ‌گونه از احکام شرعی را تطبیق نمی‌کند.

علی‌الرغم اقتدار اردوغان از سال 2002م به فهرست تطبیق احکام شریعت در آن کشور چیزی افزون نشده است و رئیس جمهور اردوغان اصلاً فکر "تطبیق تدریجی اسلام" را مطرح ننموده و از آن سخن به‌زبان نیاورده است و در هیچ‌کدام از برنامه‌‌های انتخاباتی‌اش طرح تطبیق احکام شرعی را مطرح نکرده است. وی علناً سیکولر بوده و از سیکولر بودن خویش شرمنده هم نیست و حتی اخوان المسلمین مصر را نیز به سیکولریزم فراخوانده است. «رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه، مصری‌ها را بر تلاش برای تأسیس کشوری سیکولر تشویق نموده و تأکید داشت که دولت سیکولر به‌معنی دولت لائیک نیست. وی در خلال مصاحبه‌اش با تلویزیون مصری "Dream" به تصویب قانون اساسی‌ای با در نظر داشت اصول سیکولری فراخوانده و ترکیه را نمونه‌ای مناسب از دولتی سیکولر دانست و به این اشاره نمود که وی به‌رغم این‌که نخست وزیر یک دولت سیکولر است، باز هم یک مسلمان می‌باشد.» (منبع: خبرگزاری DWA آلمانی، 13 سپتمبر 2011م)

حتی اردوغان و حزب اش مصصم اند تا با احکام شرعی مبارزه کنند. «حزب حاکم ترکیه(عدالت و توسعه) تصمیم گرفته است تا دو نماینده را به شهر "ریزه" که در کنار دریای سرخ واقع است، به‌خاطر تحقیقات رسمی همراه عضو حزب حاکم و شهردار این شهر "خلیل باکرجی" گسیل دارد. موصوف در اظهارات‌اش که به رسانه‌ها پخش شده بود، خواهان اجازه‌ای تعدد زوجات شده بود؛ این در حالی است که تعدد زوجات در ترکیه خلاف قانون اساسی این کشور است.» (منبع: دوت مصر، 14 نومبر 2014م)

بر علاوۀ موارد فوق، دیدگاه ملی‌گرائی بخش جدائی ناپذیر از نظام حاکم ترکیه است. مسلمانان کُرد و عرب از جمله اقلیات در کشور ترکیه اند؛ ایشان در مناصب دولتی مورد تبعیض قرار گرفته و دولت هم عادت قوم‌گرائی خود را که در تناقض با اسلام قرار دارد، پنهان نمی‌کند. گویا حضرت محمد صلی الله علیه و سلم در این باره نفرمودند که:

«دَعُوهَا فَإِنَّهَا مُنْتِنَةٌ»

ترجمه: ترک‌اش کنید که بوی بد می‌دهد.

اسلام هرگونه نژادپرستی‌ای که باعث تفرقه بین امت واحد اسلامی گردد،‌ محکوم و مردود دانسته است. اما سیاست خارجی ترکیه مطلقاً بر اساسات اسلام استوار نمی‌باشد و در سیاست خارجی خود هیچ‌گونه فعالیتی را که منجر به دعوت اسلام شود، تعقیب نمی‌کند و اگر ساخت مسجدی در امریکا یا افتتاح مرکزی اسلامی در غرب یک‌عده را شگفت زده نموده است، باید گفت که این کار مخصوص ترکیه نبوده و تمام نظام‌های حاکم در جهان اسلام مثل دولت‌های خلیج و مصر، دست به چنین کار هائی می‌زنند. اقلیات مسلمان در خارج، مساجد خود را به حمایت و یا عدم حمایت کشورهای اسلامی می‌سازند.

ترکیه در سیاست خارجی خویش، مسلمانان را به‌خاطر مسلمان بودن‌شان یاری نمی‌رساند؛ چنان‌چه روابط دیپلوماتیک و همکاری‌های نظامی خویش را با دولت یهود به‌رغم جنایات همه‌روزه‌اش علیه اهل فلسطین، قائم می‌کند؛ این در حالی است که همیشه آواز حمایت از فلسطینی‌ها را سر میدهد. با آن هم حمایت‌اش از این کشور به تناسب حمایت از کشورهای اروپائی بسیار ناچیز است و همین حمایت ناچیز هم در ضمن استراتیژی غرب برای صلح با رژیم یهود صورت می‌گیرد.    

در سوریه بشار هزاران تن را به قتل رساند. امریکا و هم‌پیمانان اروپائی‌اش از راه دور مداخله کردند و روسیه نیز از مسافت‌های دور مداخله نمود؛ مگر مداخله‌ای ترکیه که بعد از سال‌ها صورت گرفت، به مصالح بشار مجرم تمام شد. ترکیه بر سر گروهائی‌که طرف‌دارش هستند، برای گفت‌وگو با بشار در انقره، آستانه و ژینو بالای‌شان فشار آورده و آن‌ها را از میدان نبرد با بشار، به میادین دیگر سوق می‌دهد؛ مثل نبرد با داعش در "سپر فرات" و نبرد با تنظیم‌های کُردی در "شاخۀ زیتون". تمام مداخلات ترکیه منجر به پیروزی بشار بر آن‌عده از انقلابیون مخلصی‌که باقیمانده اند، شده است.

در خلال بحران روهینگیا که جهان را گریاند، ترکیه به‌نام کمک به روهینگیا، اردوی وحشی میانمار را کمک نمود. در حمایت از مسلمانان روهینگیا، صدای بعضی از کشورهای اروپائی به مراتب بالاتر از صدای ترکیه شنیده شد.

به این ترتیب روشن می‌شود که ترکیه در شکل حکومت و سیاست داخلی و خارجی‌اش، کشوری سیکولر بوده و به‌رغم این‌که شریعت طرز فکر "تدریج" را مردود دانسته باز هم در ترکیه هیچ‌گونه رویکرد شرعی وجود ندارد تا ما در آن مراقب صعود فکر "تدریج" باشیم، و چون امور تا این حد واضح است؛ پس کسی‌که تلاش می‌کند تا دیگران را به اسلامی بودن ترکیه به رهبری اردوغان فریب دهد، در واقع خود را فریب داده است؛ زیرا این کشور همانند سائر کشورهای جهان اسلام بوده و حاملین دعوت اسلامی را دستگیر نموده و به زندان‌ها می‌اندازد. دولت ترکیه تحمل فراخواندن به تطبیق اسلام را ندارد و همانند عملکرد غرب، دعوت‌گران آن را به اتهام "تُند رو" و "تروریزم" به زندان می‌اندازد.

وابستگی اردوغان، رئیس جمهور ترکیه

اما دانستن وابستگی سیاست خارجی اردوغان نیاز به فکر عمیق ندارد؛ زیرا از یک طرف ترکیه‌ای قبل از اردوغان و با اردوغان، کشوری عضو "ناتو" است؛ یعنی کشوری‌که رسماً تحت قیادت مستقیم نظامی امریکا قرار دارد و یکی از بزرگ‌ترین پایگاه ناتو(انجرلیک) در این کشور قرار دارد و از همین پایگاه هواپیماهای امریکا برای سرکوب کردن مسلمانان در سوریه و عراق به پرواز در می‌آید. از طرفی دیگر ترکیه می‌گوید که کشوری اروپائی است و از سال‌ها به این سو با تن دادن به شرایط اتحادیۀ اروپا تلاش می‌کند تا به این اتحادیه ملحق گردد؛ علی‌الرغم آن‌که کشورهای اروپائی عضویت ترکیه را به‌خاطر این واقعیت‌که اکثریت جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل می‌دهند، بپذیرفته اند، مگر ترکیه به‌خاطر ملحق شدن به این اتحادیه اصرار می‌کند. به این ترتیب کشور ترکیه رویکرد و علایقی غربی دارد و رئیس جمهور اردوغان هیچ‌گونه تغییری به این روی‌کرد نیاورده است.

اما توسعۀ روابط‌اش با کشورهای اسلامی از ناحیۀ عکس‌العمل برای عدم پذیرش عضویت‌اش در اتحادیۀ اروپا بوده و از طرفی دیگر این روابط همراه نظام‌های وضعی در چارچوب نظام بشری موجود بوده و هیچ‌گونه تلاشی برای تغییر وضع موجود صورت نگرفته است. این موضوعی به‌قدری واضح است که نیاز به دلایلی زیاد ندارد.

اما سیاسیونی‌که سیاست‌های کشورها را به‌دقت تعقیب می‌کنند، به آسانی ارتباط ترکیه را با امریکا در خواهند یافت. امریکا بود که اردوغان و حزب‌اش را به‌منظور تسلط در ترکیه با ابزار سیاسی و تسهیلات مالی و غیره فراهم نمود و امریکا می‌خواهد تا جنرال‌های طرف‌دار اروپا در اردوی ترکیه را پاک‌سازی کند و این مهم در انقلاب نافرجام سال 2016م علی‌الرغم نمایش‌نامۀ ارتباط دادن این مسئله به "گولن" و نمایش‌نامۀ اتهام امریکا به‌دست داشتن بخشی از این تلاش نافرجام متحقق شد.

شاید حوادث سوریه واضح‌ترین و علنی‌ترین مثال بر روابط ترکیه و امریکا باشد. استخبارات ترکیه علناً در کنار استخبارات امریکا، افسران انشعابی اردوی سوریه را برای تشکیل مخالفین مسلح مثل "ستاد افسران" و "فرماندهی عالی نیروهای مسلح" برای منحرف کردن انقلاب سوریه و گروه‌های نظامی از مسیر سقوط نظام و تشکیل دولت اسلامی، مورد استقبال قرار داد و امریکا و ترکیه برابر و به شکلی علنی باهم کار کردند. هم‌چنان اجلاس‌های مخالفین سوریه که در استانبول و انقره برگذار می‌گردید، "فورد" سفیر امریکا در سوریه به آن اشراف داشت.

وقتی دولت ترامپ روی کار آمد و تصمیم گرفت تا از گفتگوها همراه روسیه در مورد سوریه عقب نشینی کند، ترکیه را به‌عنوان نائب خویش در گفتگوهای آستانه گماشت و رؤیای وی(آتش‌بس در سوریه، تعیین مناطق کاهش نزاع و فکر کشورهای تضمین کنندۀ آن) به حقیقت پیوست. ترکیه یکی از کشورهائی بود که آتش‌بس را تضمین کرد؛ مگر نظام بشار و روسیه آتش بس را عملی نکردند و ترکیه نتوانست کاری بکند و مانند امریکا که در شورای امنیت اظهار نگرانی می‌کند، ترکیه هم فقط اظهار نگرانی کرد و نظام مجرم سوریه، غوطۀ غربی، شیفونیه، غوطۀ شرقی و قبل از آن ادلب را به‌تصرف خود در آورد. تمام این اماکن در مناطق کاهش نزاعی بود که ترکیه آن‌را تضمین کرده بود. سیاست ترکیه در این مورد به کلی همانند سیاست امریکا بود که "بگذار نظام پیشروی کند" و به این ترتیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه مخلصانه به امریکا وفادار است و سیاست خارجی‌اش کاملاً با امریکا هماهنگ است.

جذب گروه‌های "اسلام میانه‌رو" به ترکیه

اما فعالیت‌های ترکیه به جذب گروه‌های اسلامی میانه‌رو به شکل گسترده‌ای آشکار است و مطابق سیاست غربی "تفرقه بینداز و حکومت کن" ترکیه کشور بزرگ "سُنی نشین" است و مطابق سیاست غربی، می‌تواند گروه‌های اسلامی سُنی را جذب کند؛ چنان‌چه برای ایران نیز این امکان است تا گروه‌های اسلامی شیعه را جذب کند و حزب حاکم ترکیه به‌نام "حزب اسلامی" شناخته می‌شود و این خود عملیات جلب و جذب را آسان نموده است. به همین خاطر در ترکیه گروه‌های عربی، که به‌نام "اسلام میانه‌رو" یاد می‌شود، رشد نموده اند.

استانبول قبلۀ اخوان المسلمین شده است؛ خصوصاً کسانی‌که از دست نظام "سیسی" پس از آن‌که علیه رئیس جمهور "مُرسی" در سال 2013م انقلاب کرد، به ترکیه گریختند به همین خاطر است که در ترکیه کنفرانس‌ها، بورسیه‌های تحصیلی و حمایت از احزاب اسلامی میانه‌رو دیده می‌شود. گویا اردوغان سیاست جدیدی را در پیش گرفته است، بعد از آن‌که پیشینیانش در حکومت‌داری پس از دوران سیاه مصطفی کمال چنین نبودند و به‌خاطر این حمایت و تسهیلات، در میان گروه‌های عربی، که به اسلامی میانه‌رو شناخته می‌شوند، محبوبیت مردمی زیادی کسب نموده است و اردوغان به "رهبر بزرگ اسلام" توصیف می‌شود و "راشد غنوشی" رئیس حزب نهضت تونس نیز وی را به همین وصف تعریف نمود؛ حتی "قرضاوی" وی را به "سلطان" توصیف نمود و ترکیه برای تعداد زیادی از رهبران حماس، که راه‌ها برای‌شان محدود شده پناهگاهی شده است؛ خصوصاً پس از آن‌که سعودی و مصر قطر را تحریم نمودند و قطر خواهان بیرون شدن‌شان شد.

با دقت در می‌یابیم، تمام کشورهائی‌که دارای نیروی منطقه‌ای اند، تلاش می‌کنند تا در اوضاع داخلی کشورهای ضعیف‌تر اطراف خویش تأثیرگذار باشند و این مأمول از طریق احزاب، مخالفین، گروه‌های مسلح در وضعیت حساس امکان پذیر است. وقتی تأثیر کشورهای بزرگ بر کشورهای کوچک زیاد باشد، تأثیر کشورهای کوچک نیز به‌حساب همین تأثیر کشورهای بزرگ، بر سطح احزاب و گروه‌ها در کشورهای مجاور بزرگ خواهد بود. ترکیه و از پس آن امریکا به شکل مخفی هم که شود، می‌خواهند تا این گروه‌‌ها را به طرف خویش بکشانند و ترکیه در مقابل سیاست‌های امریکا مانع نشده؛ بلکه امیدوار است تا بعضی از این احزاب ابزار سیاست‌های تعددی‌اش قرار گیرند؛ مثلاً از حمایت مالی،‌ سیاسی، فراهم کردن منابر رسانه‌ای، تقدیم تسهیلات مثل فراهم‌آوری پناهگاه و حفظ امنیت برای رهبرانی‌که از طرف کشورهای خود اخراج شده اند، به اهداف ذیل می‌رسد.

1- در فلسطین امریکا می‌خواهد در رقابت با تأثیر قطر، ترکیه بر جنبش "حماس" تأثیرگذار باشد تا این‌که نگذارند قطر و از پَس آن اروپا در مقابل پروژه‌های امریکا برای حل قضیۀ فلسطین مانع ایجاد کنند و ترکیه می‌تواند از طریق اغواء کردن حمایت مالی و تسهیلات مختلف به این هدف برسد.

2- ترکیه در سوریه با حمایت مالی و هم‌چنان به آن‌چه "میانه‌روی اسلامی" شهرت دارد، موفق شد تا تعداد زیادی از گروه‌های نظامی سوریه را که منتسب به جریان "اسلام میانه" اند، به گفتگوهای آتش‌بس، گفتگوهای آستانه بین روس و نظام بکشاند و تصور غلطی ایجاد کند که ترکیه آن را تضمین کرده و با آن‌هاست و بجای این‌که با نظام مجرم جنگیده و آن را سقوط دهد، هم‌چنان آن‌ها را به نبردهائی‌که از دیدگاه شرعی حرام است؛ مثل نبرد با کُردها کشاند و این یکی از اسرار حیات نظام سوریه است که امریکا از طریق ترکیه آن را فراهم نمود.

پس از انقلاب 2013م در مصر تعداد زیادی از رهبران اخوان المسلمین؛ چون حزب حاکم در ترکیه به اصطلاح اسلامی است، به‌ این کشور پناه بردند و این امر برای سیاست امریکا حیاتی بود؛ چون می‌خواست پس از انقلاب بر "مُرسی" تحرکات اخوان المسلمین را تحت نظر داشته باشد و مانع هرگونه خطر علیه نظام "سیسی" شود؛ زیرا وقتی تحرکات زیر نظر باشد، طرف مقابل می‌تواند در آن مداخله نموده و ناکام‌اش نماید. هم‌چنان امریکا نمی‌خواهد که قطر تنها کشور تأثیرگذار بر تحرکات اخوان المسلمین باشد.

اما کشورهای مغرب عربی، جنبش‌های "اسلام میانه‌رو" مانند حزب "نهضة" تونس و جنبش "عدالت مغرب" و غیره به موفقیت‌های بزرگ اردوغان شگفت زده شده و می‌خواهند این تجربه را در حکومت‌داری خویش تجربه کنند، روابط خویش را با ترکیه مستحکم نمودند و به این ترتیب ترکیه که در پَس آن امریکا قرار دارد، در ضمن ابزاری دیگر می‌خواهند در مغرب عربی تأثیرگذار بوده و برای ورود نفوذ امریکائی به‌جای نفوذ انگلیس و فرانسه تلاش کنند.

این بازی خطرناکی است که این جنبش‌های "اسلام میانه‌رو" خود را در میدان نبردها جهانی و منطقه‌ای بیابند که هیچ ارتباطی به دین و مبدئی شان نداشته باشد؛ همانند این‌که جنبش‌های "سیکولری" نفت آتشی شدند که به امت هیچ نفعی ندارد.

اصل این است که تغییر نظام سیکولر به نظامی سیکولر دیگر از دیدگاه شرعی تغییر محسوب نمی‌شود؛ مگر در نبردهای جهانی بسیار مهم است؛ خاصتاً این که امریکا می‌خواهد نظام‌های طرف‌دار انگلیس و فرانسه را به هر شکل ممکن چه به انتخابات و چه به اعمال مسلحانه خلع نماید.

ترکیه مخالفین "اسلام‌گرا" را از کشورهای زیاد دیگری جذب می‌کند؛ خاصتاً که هرازگاهی این را اعلام می‌نماید؛ چنان‌چه در اثنای نبرد موصل اعلام نمود که مرکز "اهل سنت" است و این در چارچوب طرح‌ تقسیم مذهبی امریکا در منطقه است.

جدیت طرح "ترکیۀ عثمانی" و تسهیلات امریکائی

پس از مصطفی کمال ترکیه کشوری سیکولریستی شده و هرگونه تعلق خود را با دولت عثمانی گسست. در همین چند سال پسین دیده شده که اردوغان این سیاست ترکیه را مخدوش نموده است و بعضاً دیده می‌شود که گویا وی تلاش می‌کند تا این سیاست را از بین ببرد. تلاش‌هائی این چنینی اردوغان با جریان‌های "راست کمالی" در ترکیه در تصادم قرار گرفته است و این جریان‌ها بالای آن حساب بزرگی را باز نموده اند. همین جریان‌ها از ظاهر با حجاب زن رئیس جمهور وقت "عبدالله گل" انتقاد کرده و به این نظر بودند که "بانوی نخست" ترکیه نباید با پوشش سرش، که ظاهر اسلامی است، سیکولریزم کشور را مخدوش کند؛ مگر در چند سال پسین اردوغان جرأت بیشتر به‌خود داده و بعضی از مظاهر دولت عثمانی را در ترکیه بیش از پیش بروز داده است. مثلاً لباس‌ گاردهای اردوغان به شکل احیای میراث عثمانی است و در همین مورد آژانس آناتولی به‌تاریخ 10 فبروری 2018م نقل کرد: «شنبه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه از عداوت یک‌عده نسبت به‌تاریخ سلطان عبدالحمید ثانی، که مملو از مؤفقیت‌ها بوده است،‌ انتقاد کرده و از تدریس تبعیض آمیز تاریخ هشدار داد.» به این‌که یک‌تعداد تلاش دارند تا آغاز تاریخ ترکیه از سال 1923م(تاریخ تأسیس جمهوری ترکیه) باشد، اشاره نموده گفت: «یک‌عده هستند که تمام تلاش خود را به‌خرج می‌دهند تا ما را از اساسات و ارزش‌های اصیل ما جدا سازند.» وی اضافه نموده گفت: «هم‌چنان بخشی‌که منتسب به "کمال قلیچ دار اوغلو" رهبر حزب جمهوری خواه خلق ترکیه اند، معیاری برای وفاداری به جمهوری ترکیه تعیین کردند و آن کینه‌توزی با اجداد است. از دید این اشخاص، جمهوری ترکیه تازه ظهور نموده و از سلجوقیان و عثمانیان، که به‌مدت شش قرن سکان‌دار نظام جهانی بودند، نماینده‌گی نمی‌کند.»

موارد فوق از داخل ترکیه حکایت داشت؛ اما تسهیلاتی را که امریکا به ترکیه برای ابراز وجهۀ "عثمانی" فراهم نموده می‌توان از موارد ذیل فهم نمود:

امریکا تسهیلات زیادی را به ترکیه برای ساخت پایگاه‌های نظامی در خارج به‌منظور بروز دادن ترکیه به‌عنوان کشور بزرگ فراهم نمود و این مسئله زمانی آغاز شد که ترکیه در سال 2014م نیروهای خود را برای آموزش "پیشمرگه" در اردوگاه "بَعشیقه" در عراق فرستاد. پس از تحریم‌های قطر، ترکیه اردوی خود را به پایگاه جدید ترکیه در قطر فرستاد و مسئلۀ قابل توجه این است که ترکیه اردوی خود را در سال 2017م وارد پایگاه "عدید" در قطر کردغ این پایگاه بزرگ امریکا بود و ورود اردوی ترکیه بدون توافق امریکا اصلاً امکان پذیر نبود.

واضح است که امریکا مطابق استراتیژی سال 2012م خویش برنامۀ انتقال یک سوم اردوی خود را به اطراف چین روی دست دارد و می‌خواهد که یک‌تعداد یا بخش‌هائی از پایگاه‌های نظامی خود؛ مثل پایگاه "عدید" در قطر را به بعضی از کشورهائی‌که بالای شان اعتماد دارد؛ مثل ترکیه، بسپارد و پایگاه نظامی ترکیه در سومالیا نیز شامل همین امر است.

کشورهای کوچک در خارج از قلمرو خویش کدام پایگاهی نظامی در اختیار ندارند و داشتن پایگاه نظامی در خارج از مظاهر عظمت است. از تعفن فکر سیاسی خواهد بود اگر تصور شود که ترکیه کشور بزرگ اس؛، زیرا ترکیه توان حل مشکلات نزدیک و حیاتی خود را ندارد. مثال آن این‌که امریکا کُردهای سوریه را به‌منظور تأمین مصالح خویش مسلح می‌کند و ترکیه توان جلوگیری از آن را ندارد و نیز توان مداخلۀ فعال در کشور همسایۀ خود(سوریه) را ندارد؛ چنان‌چه ایران، روسیه و کشورهای ائتلاف جهانی همراه امریکا این کار را نمودند. وقتی توان حل مشکلات نزدیک و حیاتی خود را نداشته باشد، پس ناتوان‌تر از آنست تا مصالح خویش را در قطر، کشورهای خلیج و سومالیا تأمین کند. پایگاه‌های نظامی این کشور را فقط می‌توان خدمت به امریکا تفسیر کرد.

اردوغان رئیس جمهور ترکیه در دیدارش از سودان به‌تاریخ 24 دسمبر 2017م از جزیرۀ "سواکن" سودان دیدن نموده و از پروژۀ احیای میراث عثمانی در آن سخن به‌میان آورد: «این جزیره مرکز پادگان دریائی عثمانیان در دریای سرخ بود.» اخباری حاکی از آنست که در ضمن توافقنامه "سواکن" لوازمی به شکل پنهان به پایگاه نظامی ترکیه تحویل داده شده است. "بشیر" رئیس جمهور سودان در دیدارش با اردوغان گفت: «من در شخص اردوغان بقایای دولت عثمانی را می‌بینم.» یعنی اردوغان بر اطراف کشورهای تابع امریکا مثل سودان می‌چرخد تا تصویر "عثمانی جدید" را در ترکیه بازسازی کند و این تسهیلات بزرگی است که بدون فراهم‌آوری مقدمات آن توسط امریکا، امکان پذیر نیست.

کسی‌که فکر می‌کند حکام عرب به تصمیم‌های خویش در استقبال پایگاه‌های نظامی ترکیه مستقل عمل می‌کنند، در خواب و خیال است؛ زیرا تمام‌شان سیاست‌های باداران خویش را تعقیب می‌کنند و "بشیر" نیز از سیاست امریکا تبعیت می‌کند. بناءً تسهیلات بشیر برای اردوغان در ضمن سیاست امریکا است که می‌خواهد وجه ترکیه را تعالی بخشد.

اردوغان در اثنای دیدار اش از "چاد" گفت: «روابط بین دوکشور به قرن شانزدهم بر می‌گردد؛ زمانی‌که دولت عثمانی نفوذ خود را در منطقه گسترش داده بود.» "ادریس دبی" رئیس جمهور چاد در مورد سخنان اردوغان گفت: «ترکیه کشور بزرگ بوده و تاریخ اصیل دارد، کشوری شناخته شده و در سطح جهان مشهور است. ترکیه کشوری مهم بوده و در طول تاریخ نقش مهمی را به‌نام بشریت و جامعۀ اسلامی بازی نموده است.» (منبع: خبرگزاری آناتولی،  دسمبر 2017م) این موضوع رویکرد جدید ترکیه را از طریق ابراز "ترکیۀ عثمانی" واضح می‌کند که در سال‌های آغاز حکومت اردوغان به‌چشم نمی‌خورد و در این اواخر دیده می‌شود.

در مورد مسئلۀ‌ متعلق به جدیت امریکا در فکر و طرح "ترکیۀ عثمانی" باید بگوئیم که ما به این درک رسیده‌ایم که نگرانی امریکا از زلزلۀ خلافت نگرانی‌ واقعی تلقی می‌شود و به‌خاطر رفع این نگرانی سیاست‌هائی را روی دست گرفته که مسئولان آن را عملی می‌کنند و این نگرانی‌ها افکاری نیست که تنها از مراکز پژوهش و بانک‌های فکری امریکا سر بر آورده باشد. امریکا از خلافت خودخواندۀ بغدادی در موصل زمانی استفاده کرد که ندای خلافت‌خواهی در سوریه همه جا را فرا گرفته بود و خلافت بغدادی، که مخلوطی از ریختن خون، استفاده از زنان اسیر و تخریب قبرستان‌ها بود، یک سراسیمه‌گی را ایجاد نمود و به این ترتیب تصویر منفی‌ای را از خلافت بزرگ ارائه نمود. این از یک‌طرف و از طرفی دیگر سیاست‌های امریکا و به‌شکل عموم از غرب به ارائۀ حکومت جنبش‌های "اسلام میانه‌رو" به ناکامی منجر شد و حکومت نا مقتدر"حزب نهضه" در تونس ناکام شد. هم‌چنان حکومت نیمه مقتدر در یمن ناکام شده و تجربۀ غزه نیز رضایت بخش نبود. تجربۀ اخوان در مصر نیز به ناکامی منجر شد و روی بارز این ناکامی متوجه امریکا بود. رساندن این گروه‌ها به حکومت، امریکا را قادر نساخت تا گروه‌هائی  راکه از آن بنام " اسلامی تندرو" یاد می‌کند، فرمانبردار خود کند و هدف هم از اجازه دادن به گروه‌های "میانه‌رو" به قدرت همین بود. به این ترتیب امریکا از فکر رساندن گروه‌های میانه‌رو به قدرت، عقب‌نشینی کرد.

از ناحیۀ سوم حالت عصیان در امت اسلامی به‌شکلی بزرگ شده که امریکا را از حوادث غیرمنتظره؛ مثل بهار عربی در هراس کرده است. امریکا دولتی بزرگ است و پروژه‌های مختلفی را مستقیم یا توسط اتباع خویش تجربه می‌کند تا این‌که مصالح جهانی خویش را در امنیت کامل ببیند. بنابر این، جستجوی طرح جدیدی برای راه‌حل به مشکل عصیان جهان اسلام و عدم چشم‌پوشی از تحولات غیرمنتظره، که با زلزلۀ بزرگ خلافت حقیقی برمنهج نبوت خواهد آمد، امری حتمی تلقی می‌شود.

محققاً امریکا از اعلام خلافت خودخواندۀ بغدادی در موصل استفادۀ زیاد نمود. بعید به نظر نخواهد رسید که امریکا مجدداً فکر خلافت جعلی را سازماندهی کند. امروزه شاخص‌های کافی برای اردوغان رئیس جمهور ترکیه دیده می‌شود که کشور ترکیه را در جایگاه قبل از نابودی خلافت عثمانی در سال 1923م قرار دهد و هم‌چنان با تسهیلاتی‌که امریکا برای ترکیه در سودان و سایر کشورهای تابع خویش فراهم نموده، این طرح امریکا در حال آماده‌سازی می‌باشد و رئیس جمهور اردوغان مقدمات امکانات تطبیق آن را جستجو می‌کند. آن‌چه به این امر اشاره می‌کند، این است که ترکیه با کشورهای اروپائی درگیر می‌شود و گویا از موقف دولت عثمانی صحبت می‌کند؛ زیرا اردوغان خلاف عادت آلمان و هالند را به "بقایای نازی‌ها" توصیف نموده و گویا به آن‌ها پشت کرده است.

خلاصه این‌که از حکمت دور خواهد بود که از تمام شاخص‌هائی‌که بیانگر طرح بسیار خطرناک امریکائی در ترکیه(خلافت جعلی) است، چشم‌پوشی کرد. این‌ کار به هدف این است که علیه هر دولت خلافت واقعی‌که اعلام آن جهان را خواهد لرزاند، بایستد و پروژه‌های خلافت ساختگی این چنینی مسلمانان را سراسیمه خواهد کرد؛ مخصوصاً اتباع کسانی‌که به جریان بنام "میانه‌رو" شناخته‌ می‌شوند و کسانی‌که رهبران‌شان برای ساخت اعتماد به اردوغان کار می‌کنند. یک‌تعداد اردوغان را به رغم این‌که روابط‌اش همراه دولت یهود پوشیده نیست، به "سلطان" توصیف می‌کنند.

تطبیق پروژه‌های این چنینی در چند ماه امکان پذیر نیست و نیاز به مقدمات زیاد داخلی همراه احزاب "کمالی" و مقدمات در خارج دارد. مگر امر مهم‌تری‌که از مخلصین، کسانی‌که سمت خویش را به‌سمت ریسمان پاک و صاف اسلام مطابق دلایل شرعی‌اش وحدت بخشیدند و کسانی‌که اعمال خود را فقط برای الله سبحانه وتعالی انجام می‌دهند، خواسته می‌شود، این است که گام‌های استوار را برای تأسیس دولت بزرگ اسلام خلافت راشدۀ دوم برمنهج نبوت بردارند؛ دولتی‌که دوستی‌اش با پروردگارش بوده و احکام آن، احکام دین متین‌اش خواهد بود. امریکا و غرب را لرزان نموده و به قطع فوری نفوذ و پایگاه‌های نظامی شان از سرزمین اسلامی می‌پردازد و همانند این‌که نجاست را از لباس دور می‌کنند، مزدوران غرب را از پیکر امت اسلامی خواهد زدود. به تطبیق احکام اسلام بزرگ پرداخته و مردم آمدن آن را بر هم‌دیگر تبریک خواهند گفت، برکت از زمین نازل شده و کار امت امروزی را راست خواهد نمود؛ چنان‌چه دیروز نیز راست نمود. نیرو و توان متفرق امت را جمع کرده و دشمن الله سبحانه وتعالی و دشمن خویش را به هراس خواهد افگند و رسیدن به آن دور نخواهد بود. برای تحقق هر امر ميعادی معین شده است و از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که میعاد این امر در روزهای آینده باشد و در آن روز مؤمنان به نصرت الله سبحانه وتعالی و عزت اسلام بزرگ، شادمان خواهند شد.

نویسنده: عصام شیخ غانم

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

رأی دادن در دموکراسی حرام است

  • نشر شده در پاکستان

دموکراسی به نماینده‌گان منتخب اجازهٔ تقنین می‌دهد، در حالی‌که حق قانون‌گذاری تنها منحصر به الله سبحانه‌و‌تعالی است!

(ترجمه)

هر روزی‌که می‌گذرد، مسلمانان پاکستان بیشتر از دموکراسی دست می‌کشند. آن‌ها کم‌کم می‌فهمند که دموکراسی نظام حکومتی اسلام نیست، بلکه نظام اسلام خلافت است. سران فاسد حکومت می‌دانند که مسلمانان پاکستان سخت به اسلام پایبند اند، بناءً برای ممانعت مسلمانان از دست کشیدن و ترک دموکراسی، آن‌ها پیوسته می‌کوشند تا چهرهٔ بدی را از اسلام نمایش داده و با صدور فتوی ادعا کنند که رأی دادن به یک نامزد متقی و مخلص، وظیفهٔ اسلامی ماست. هرچند، در واقعیت، رأی دادن در دموکراسی حرام است، چون دموکراسی به نماینده‌گان منتخب اجازهٔ تقنین می‌دهد، در حالی‌که حق قانون‌گذاری تنها منحصر به الله سبحانه‌و‌تعالی است.

در دموکراسی، سیادت از آن مردم است؛ بنابر ‌این، مردم مطابق به تمایلات و هوای نفس‌شان قانون می‌سازند و حاکم نیز این قوانین بشری را تطبیق می‌کند. اسلام به صراحت بیان کرده‌است که شارع و قانون‌گذار تنها الله سبحانه‌و‌تعالی است و مردم باید تمایلات و هوای نفس‌شان را به احکام و اوامر او تسلیم کنند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿إنِ الْحُكْمُ إلَّا لِلَّهِ﴾

[یوسف: ۶۷]

ترجمه: همانا حکم و قانون‌گذاری تنها از آن الله(سبحانه‌و‌تعالی) است.

بعد از آمدن اسلام، برای هیچ مرد و زن جائز نیست که از قوانین اسلام دست کشد و بجای آن، مطابق خواهشات و هوای نفس‌اش قانون وضع کند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمْ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِينًا﴾

[احزاب: ۳۶]

ترجمه: و هیچ مرد و زن مؤمنی سزاوار نیست، هنگامی‌که الله(سبحانه‌و‌تعالی) و پیامبرش(صلی الله علیه وسلم) امری را فیصله کرده باشند، آنان را در این امر اختیاری باشد، و هرکس الله(سبحانه‌وتعالی) و پیامبرش(صلی الله علیه وسلم) را نافرمانی کند، به راستی که در گمراهی آشکاری گرفتار شده‌است.

اسلام به حاکم اجازه نمی‌دهد تا به غیر آن‌چه الله سبحانه‌و‌تعالی نازل کرده‌است، حکم کند. الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الظَّالِمُونَ﴾

[مائده: ۴۵]

ترجمه: و هرکس به احکامی‌که الله(سبحانه‌و‌تعالی) نازل کرده‌است، حکم نکند، ستمگر است.

با وجود دلایل واضح اسلامی، چگونه رأی دادن در دموکراسی می‌تواند یک وظیفهٔ اسلامی باشد؟ چگونه انتخاب پارلمانی، که از قوانین الله سبحانه‌و‌تعالی چشم‌پوشی کرده و خود تصمیم می‌گیرد که چی حلال و چی حرام است، یک وظیفهٔ اسلامی می‌باشد؟ دیگر آنکه، حتی اگر یک قانون نیز از اسلام تصویب شود، بخاطر آنست که اکثریت پارلمان آن را پذیرفته‌اند، نه آن‌که این خواست قرآن و سنت است. پس چگونه ممکن است قوانین الله سبحانه وتعالی به تصویب انسان‌ها نیاز داشته باشد؟!

رسول الله صلی الله علیه و سلم هرگز قبل از تطبیق احکام به دنبال رضایت و تصویب آن از طرف اصحاب‌اش رضی الله عنهم نبود. حتی خلفای راشدین نیز قبل از تطبیق حکم الله سبحانه‌و‌تعالی به دنبال تصویب آن از طرف مردم یا اکثریت نماینده‌گان شان نبودند.

واقعیت رأی دادن در دموکراسی اینست که آن پروسه‌ای است به منظور انتخاب یک نماینده برای قانون‌گذاری، نه چیز دیگر. حقیقت اینست که نظام حکومتی پاکستان دموکراسی است، که یک نظام سیکولر و غیر‌اسلامی می‌باشد و هیچ فرد آگاهی این حقیقت را انکار کرده نمی‌تواند. بناءً هرگاه یک نظام در اساس و جزئیات‌اش غیر‌اسلامی باشد، پس ادعای این‌که رأی دادن در آن یک وظیفهٔ اسلامی‌است، استهزاء احکام الله سبحانه‌و‌تعالی و حیله‌ای بیش نیست. بنابر‌ این، هرتلاشی برای حفاظت از دموکراسی کفر، که حکم را به غیر آن‌چه الله سبحانه‌و‌تعالی نازل کرده‌است، اجازه می‌دهد، حرام و گناه است. دیگر این‌که: یک قاعده است که "الوسيلة إلى الحرام حرام" یعنی: وسیلهٔ رسیدن به حرام، حرام است. به این ترتیب، رأی دادن در دموکراسی نیز حرام است. بناءً فتوای حکومت مبنی بر این‌که رأی دادن در دموکراسی حلال است، هیچ ارزشی ندارد، اگرچه دموکراسی خود نیز حرام است.

این وظیفهٔ مسلمانان مخلص و آگاه است تا از نظام استعماری دموکراسی کفر، برجا مانده از اشغال انگلیس، پرده بردارند. آن‌ها باید مسئولیت‌شان را مبنی بر لذت بردن از خوبی‌ها و ممانعت از بدی‌ها به انجام برسانند. آن‌ها باید با تذکر و یادآوری حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که اقامهٔ مجدد خلافت برمهنج نبوت را مژده داده‌است، راه راست را به مردم نشان دهند. بیاییم همگی امت را برای بازگشت خلافت به طریقهٔ رسول الله صلی الله علیه وسلم آماده کنیم، آن هم در زمانی‌که مسلمانان سخت به دنبال اسلام و نظام حکومتی آن می‌باشند. امام احمد روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

﴿...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ﴾

(رواه احمد)

ترجمه:‌ ...سپس پادشاهی جبر و ستم خواهد آمد و تا وقتی الله(سبحانه‌و‌تعالی) خواست، دوام می‌یابد؛ بعد از آن هنگامی‌که الله(سبحانه‌و‌تعالی) خواست، آن را برطرف می‌کند و بار ديگر خلافت بر روش و منهج نبوت قائم خواهد شد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

در مورد نفاق سیاسی

از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ الزَّرْعِ لَا تَزَالُ الرِّيحُ تُمِيلُهُ وَلَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ يُصِيبُهُ الْبَلَاءُ، وَمَثَلُ الْمُنَافِقِ كَمَثَلِ شَجَرَةِ الْأَرْزِ‏ ‏لَا تَهْتَزُّ حَتَّى تُسْتَحْصَدَ»

(رَوَاهُ مُسْلِمٌ)

ترجمه: مثال مؤمن مانند ساقه‌هاى زراعت است، بادها او را مى‌خواباند، اما بعداً به‌پا مى‌خيزد و پيوسته حوادث سخت و بلاها را تحمل كرده و از سر مى‌گذراند. اما مثال منافق مانند درخت صنوبر است، نرمشى از خود نشان نمى‌دهد و مى‌ايستد تا از ريشه كنده شود.

توضیح حدیث:

علماء در شرح این حدیث گفته اند: بلاها و مصیبت‌ها در نفس، اهل و عیال و مال مؤمن همیشه اصابت می‌کند، تا این‌که صبر و استقامت نشان دهد و به سبب آن گناهانش آمرزیده شده و درجاتش در بهشت بلند شود. بلاء و مصیبت بالای منافق کمتر واقع می‌شود تا عذابش در آخرت تخفیف نشود و از کافر هیچ چیزی را از گناهش کم نمی‌کند.

در زمانۀ ما نفاق سیاسی با رنگ‌های مختلف رائج شده، مردم با طلب دنیا از آخرت پرهیز می‌کنند، تغییرات چشم‌گیری در میان مردم پیدا شده، شرم و حیاء رخت بسته و بی‌حیایی جای‌گزین آن شده و مردم شب و روز با انواع و اشکال مختلف به بی‌حیایی دعوت می‌شوند. اگر بگوئی برادر به عقیده و افکارت پابند باش، مسخره‌ات می‌کنند، گویا تغیر یا دورنگی نزد آنان سنت و ثبات و پایداری به حق نزدشان بدعت محسوب می‌شوند.

امام احمد در کتاب زهد از شقیق بن سلمه روایت نموده که گفت: به عقبه بن عمرو انصاری گفتیم: ما را توصیه کن! فرمود: از الله سبحانه وتعالی بترسید، از آتش جهنم بترسید، از دورنگی در دین بترسید، آن‌چه را که امروز معروف می‌شناسید، فردا آن را منکر نخوانید و از آن‌چه امروز منکر می‌دانید، فردا آن را معروف ندانید؛ زیرا معروف همان معروف است که تغییر نمی‌کند و منکر همان منکر است که تغییر نمی‌کند. هرگاه معیار و ماهیت معروف و منکر نزد ما تغییر نماید، این آیت بالای ما تطبیق می‌شود:

﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾

[توبة : 67]

ترجمه: مردان و زنان منافق از جنس يک‌ديگر اند؛ به کارهای زشت فرمان می‌دهند، از کارهای نيک باز می‌دارند و دستان‌شان را(از انفاق و بخشش) بسته نگه می‌دارند؛ الله(سبحانه وتعالی) را از ياد برده‌اند و در مقابل، الله(سبحانه وتعالی) نیز آنان را از ياد برد، همانا منافقان، فاسق و گمراه‌اند.

از بارزترین علایم و نتیجۀ نفاق عدم ثبات بر راه حق است‌. شخصی را می‌بینی که امروز همراه تو است و فردا در صف دشمنت(کفار) قرار می‌گیرد، امروز دشمنم، فردا دوستم، امروز با تو مخالف است و فردا موافق؛ امروز حلال می‌داند و فردا حرام... حضرت حذیفه ابن الیمان گفته است: اگر کسی می‌خواهد که بداند آیا مورد اصابت فتنه قرار گرفته یا خیر؟ باید متوجه شود که اگر چیزی حلال را حرام می‌دانست، حتماً او را فتنه اصابت کرده است؛ اگر حرام را حلال می‌دانست نیز مورد اصابت فتنه قرار گرفته است. در اخیر از الله سبحانه وتعالی سلامت و ثبات به حق را می‌خواهیم.

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه