پنجشنبه, ۰۳ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

دیپلوماسی دالر و کاهش ارزش پول افغانی

  • نشر شده در سیاسی

پایین آمدن ارزش پول افغانی در برابر دالر به خصوص در یک سال اخیر به یک مسأله داغ سیاسی و اقتصادی در افغانستان مبدل گردیده که بالای قیمت‌های اجناس، خدمات و مواد غذایی تأثیر گذاشته و نگرانی شدید مردم را بر انگیخته است. بانک مرکزی افغانستان استدلال می‌کند که این کاهش در نتیجۀ افزایش نرخ دالر در بازارهای جهانی می‌باشد و نه‌تنها بالای پول افغانی بلکه بالای سایر اسعار نیز تأثیر گذاشته است.

این‌جا نیاز است تا به بصورت عمیق این مسأله را موشگافی کنیم که آیا واقعاً دالر در سطح جهانی افزایش یافته یا این‌که عوامل دیگری در کاهش ارزش افغانی دخیل می‌باشد. پس لازم است تا یک‌بار به پیشینه‌ی این موضوع نیز بصورت فشرده بپردازیم که چرا کاهش یا افزایش دالر بالای نرخ اسعار به خصوص افغانی تأثیر دارد و زندگی میلیون‌ها انسان را متأثر می‌سازد.

قبل از جنگ جهانی اول و دوم اسعار در سطح جهان دارای ارزش ذاتی بودند. بدین معنی، کشورها به اندازۀ پشتوانۀ شان پول نشر می‌کردند و پشتوانۀ پول شان نیز طلا و سایر فلزات گرانبها بود. اسعاری که دارای ارزش ذاتی یا پشتوانۀ حقیقی بودند این مزیت را داشتند که بزودی ارزش آن پایین و بالا نمی‌رفت و کماکان ثابت می‌بود و در ضمن هر زمانی‌که در سطح رهبری و ساختار نظام‌ها و دولت‌ها تغییراتی رونما می‌گردید یا این‌که مشروعیت و ثبات سیاسی نظام ضربه می‌خورد، ارزش پول به نحوی ثبات خود را حفظ می‌کرد. یعنی برعکس زمان معاصر، پول ارزش خود را به شکل سرسام‌آور از دست نمی‌داد، قیمت‌ها بصورت فزاینده افزایش پیدا نمی‌کرد و مردم زیاد متأثر نمی‌شدند.

اما به علت وقوع جنگ جهانی اول و دوم و حرص و آزی که در دل نظام سرمایه‌داری برای بلعیدن ثروت‌ و سرمایۀ جهانیان نهفته است، در سال 1944م در کنفرانس "برتن وودز" نمایندگان دول سرمایه‌داری برهبری امریکا و انگلیس به این نتیجه رسیدند که دالر بر حسب طلا تعریف شود و تمام پول‌های دیگر بایست بر اساس دالر تعریف گردد. یا به تعبیر بهتر، تنها دالر دارای پشتوانۀ طلا و قابلیت مبادله با طلا را دارا می‌باشد و سایر کشورها باید دالر را منحیث پشتوانۀ پول خود بجای طلا قرار دهند. در هنگامی‌که این تعهد صورت گرفت امریکا برای 18 میلیارد دالر پشتوانۀ طلا داشت، ولی بزودی دست به نشر 83 میلیارد دالر زد و به این طریق سیطرۀ سیاسی و اقتصادی‌اش را بر جهان مستولی ساخت که این سیاست را در قاموس اقتصاد بنام "دیپلوماسی دالر" یاد می‌کنند. بعدها امریکا در سال 1970م در مقابل 15 میلیارد دالر که می‌توانست با طلا تبدیل شود 100 میلیارد دالر را به بازار عرضه کرد؛ یعنی از هر هفت دالر امریکایی، یک دالر آن دارای پشتوانۀ طلا بود. امریکا با بهره‌گیری از این امتیاز دست به نشر پول هنگفت بدون پشتوانه زد و به نحوی ارزش‌های مردم جهان را دزدید. هرچند، این سیستم در دهۀ هفتاد قرن 20 فروپاشید ولی تبعات و نتایج شوم آن باقی ماند و هنوز هم دالر منحیث پشتوانۀ پول بسیاری از کشورهای جهان می‌باشد و دزدی امریکا از جیب مردم جهان بابت نشر بی‌پشتوانۀ دالر کماکان ادامه دارد.

قرار گرفتن دالر منحیث پشتوانۀ پول کشورها دو تأثیر عمده را بالای اقتصاد گذاشت:

اول: کشورهایی که دالر را منحیث پشتوانۀ پول خود قرار داده‌اند، همواره در تلاش اند تا ارزش دالر را در بازارهای داخلی شان ثابت نگهدارند، تا بدینوسیله پول ملی شان ثبات داشته باشد. طوری‌که، بانک‌های مرکزی این کشورها، جهت استقرار ارزش پول داخلی، باید در بازارهای داخلی خود از ارزش دالر(پشتوانۀ پول خود) حمایت نمایند؛ زیرا ارزش پول این کشورها به صورت مستقیم به دالر وابسته می‌باشد. طوری‌که بانک‌های مرکزی در دو جبهه باید فعالیت نمایند؛ از یکسو در بازارهای داخلی شان عرضه و تقاضای پول داخلی و مقدار دالر را مدیریت نمایند تا از کاهش ارزش پول ملی شان جلوگیری شود و از سوی دیگر، برای ثبات دالر تلاش نمایند. در غیر این صورت، کاهش ارزش دالر، باعث ضربه خوردن ذخایر اسعاری این کشورها گردیده و در نتیحه پول داخلی این کشورها بصورت مستقیم صدمه می‌بیند.

با این حساب، بانک مرکزی افغانستان به‌منظور ثبات پول افغانی، سیاست لیلام دالر را اساس قرار داده و میکانیزم آن را به عهده عرضه و تقاضای بازار گذاشته است. بناً در طول شانزده سال گذشته به دلیل سرازیر شدن کمک‌های خارجی، بانک مرکزی با استفاده از سیاست لیلام دالر در بازارها توانسته به نحوی ارزش افغانی را در بازارها ثابت نگه دارد. ورنه بدون این سیاست، ارزش واقعی پول افغانی در برابر دالر به بیشتر از صد افغانی می‌رسد چون افغانستان نه تولید دارد و نه هم صادرات زیاد؛ ولی حالا بصورت مصنوعی یک دالر را تا هفتاد افغانی نگه داشته است.

چنان‌چه هر باری که نرخ افغانی کاهش می‌یابد، د افغانستان بانک به منظور عادی جلوه دادن وضعیت اقتصادی، مبالغ هنگفتی را از خزانۀ اسعار خارجی بانک مرکزی در بازار لیلام نموده تا نرخ افغانی به یک ثبات موقت دست پیدا کند. هرچند این رویکرد در کوتاه‌ مدت می‌تواند نرخ افغانی را به حالت عادی نگه دارد؛ اما در درازمدت اقتصاد افغانستان را با بحران مواجه می‌‌سازد که این به مراتب خطرناک‌‌تر می‌باشد.

این سیاست در زمان حکومت "وحدت ملی" تا اندازه‌ای تغییر کرد و بجای این‌که دالر برای توازن ارزش افغانی در بازار عرضه گردد، بخش اعظم آن در بانک مرکزی ذخیره می‌‌گردد. طوری‌که در سه سال گذشته ذخایر اسعاری افغانستان از هفت میلیارد دالر به نه میلیارد دالر افزایش یافته که دولت آن را یک "دستاورد" عنوان نموده که این باعث کریدت گرفتن حکومت نزد نهادهای بین‌المللی می‌گردد. کریدیتی که به قیمت خالی نمودن جیب و دسترخوان مردم، بلند رفتن قیمت‌ها، افزایش فقر و مکیدن خون مردم است. همان‌طور که دولت افزایش عواید از درک مالیات را "دستاورد" عنوان نمود و از آن امتیازگیری می‌نماید. چون در بدل این دستاورد نهادهای بین‌المللی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای دولت افغانستان امتیازات نقدی می‌دهد.

دوم: طوری‌که قبلاً ذکر گردید پول‌های فعلی دارای ارزش ذاتی نه؛ بلکه دارای ارزش اعتباری اند. بدین معنی که یک دولت یک کاغذ را اعتبار بخشیده و منحیث پول معرفی نموده است. به همین دلیل چون ارزش پول فعلی تنها وابسته به اعتبار دولت صادر کنندۀ آن است در صورت از بین رفتن آن دولت یا نظام، یا ایجاد بی‌ثباتی سیاسی و بحران ناامنی ارزش پول بصورت طبیعی کاهش می‌یابد. چون رابطه میان مشروعیت یک دولت با پولِ که آن دولت آن را اعتبار بخشیده و به نشر رسانده بسیار مستقیم و ناگسستنی می‌باشد. به‌طور مثال، پول افغانی در دوران مجاهدین به علت جنگ‌های داخلی شدیداً کاهش یافته بود، چون نظام در حالت هرج و مرج و جنگ‌های داخلی قرار داشت. یا ارزش پول در عراق بعد از حمله نیروهای امریکایی بر این کشور شدیداً سقوط و در نهایت با پول جدید تعویض گردید؛ زیرا نظام صادرکنندۀ آن پول که رژیم صدام حسین بود از بین رفت و بدین‌ترتیب ارزش پول آن کشور نیز ارزش و اعتبار خود را از دست داد.

با این حساب، پول افغانی در این روزها بدلیلی کاهش نموده که از یکسو دولت افغانستان دارای ثبات سیاسی نیست و کشمکش‌های قدرت در نقاط مختلف کشور جریان دارد، از سوی دیگر، بساط ناامنی و وحشت در همه جا پهن گردیده و اعتبار و مشروعیت نظام شدیداً صدمه خورده است. یعنی مشروعیت نظام صادرکنندۀ پول افغانی که دولت افغانستان است ضربه خورده و مردم اعتبار و اعتماد شان را به دولت از دست داده‌اند.  

در همچو وضعیت چون مردم بالای نظام اعتبار شان را از دست داده‌اند و بجای حفظ پول افغانی آن را از خود دور می‌کنند و دالر را نگه‌داری می‌کنند. این‌جا مسأله پول خوب و پول بد نیز در میان است که مردم پول افغانی را به چشم "پول بد" می‌بینند که باید از خود دور سازند و دالر را به چشم "پول خوب" می‌بینند که دارای ارزش است و آن را نگه‌داری می‌کنند و معاملات کلان و عمدۀ شان را بر اساس دالر انجام ‌می‌دهند چون احتمال به خطر افتیدن معامله با پول افغانی زیادتر است.

به عنوان مثال، اگر شما ده هزار افغانی را امروز پس انداز نمائید، فکر می‌کنید که این مبلغ بعد از سه سال همین ارزش(قدرت خرید) را خواهد داشت؟ این چنین نیست. بعد از سه سال مبلغ اندوختۀ شما به اندازۀ قابل ملاحظۀ ارزش خود را از دست می‌دهد. چون در سیستم فعلی همان‌طور که ذکر شد، ارزش پول به اعتبار نظام‌ها بستگی دارد و اعتبار نظام‌ها نیز در حالت تغییر و دگرگونی است. تغییرات در ارزش پول بسیار سریع اتفاق می‌افتد و نرخ پول پایین و بالا می‌رود. حالانکه، اگر پول همچو سابق دارای ارزش ذاتی می‌بود و پشتوانۀ طلایی می‌داشت، ارزش ده هزار افغانی امروز با سه سال بعد کم تفاوت می‌داشت.

در ضمن، کاهش ارزش پول در پاکستان، ایران و هند با پول افغانی در کلیات مشابه ولی در جزئیات دارای تفاوت‌هایی می‌باشند. ارزش کلدار پاکستانی به دلیل فشارهای امریکا بالای دولت پاکستان و ضربه خوردن اعتبار آن کشور در سطح جهان کاهش یافته است. تومان ایرانی به دلیل هرج و مرج داخلی، تظاهرات و بی‌ثباتی سیاسی در ایران، ارزشش را از دست داده است. هند نیز به دلیل زدوبندهای اخیر سیاسی در سطح منطقه، رقابت با چین و پاکستان ارزش پول خود را از دست داده است. کاهش ارزش اسعار ذکر شده به دلیل ضربه خوردن اعتبار این نظام‌ها در سطح ملی و بین‌المللی می‌باشد.

مشکل اساسی در کاهش ارزش پول و بلند رفتن قیمت‌ها این است که زیان اصلی را مردم فقیر و عام جامعه می‌پردازند. چون با پول داخلی معاش می‌گیرند و معیشت زندگی شان را تأمین می‌کنند. برعکس آنانی‌که سروکار شان با دالر است از این وضعیت وخیم نفع و ماهی‌گیری می‌کنند.

جالب است که در نظام اقتصادی اسلام، هیچ سیستم پولی جز معیار طلا وجود ندارد. زیرا پول در اسلام صرف طلا و نقره(پول حقیقی) یا بانکنوت‌های دارای پشتوانۀ طلا می‌باشد. نظام اقتصادی اسلام گلیم پول‌های اعتباری بدون پشتوانه را بر چیده و با تحکیم نظام پایه طلا از کاهش ارزش پول و افزایش قیمت‌ها جلوگیری نموده و رفاه اقتصادی مردم را تضمین می‌کند. 

در اخیر باید متذکر شد، سیستم فعلی پولی، در ذات خود بحران آفرین است و این مشکلات زمانی به وجود آمد که جهان سیستم معیار طلا را رها کرده و به سیستم‌ فوق رو آورد و افغانستان نیز به پیروی کورکورانه از این سیستم، پشتوانۀ پول افغانی را دالر گذاشته است. بناً برای رهائی از کاهش ارزش پول افغانی و سایر اسعار در جهان، ضرور است تا جهان معیار طلا را منحیث یگانه سیستم پولی قبول نماید. چون در این سیستم دولت‌ها نمی‌توانند تا به هر اندازه‌ای که میل داشته باشند، کاغذ نشر نموده آن را پول نام‌گذاری کنند. بلکه تحت معیار طلا دولت‌ها صرف همان قدر پول نشر کرده می‌توانند که برای آن پشتوانه داشته باشند. در ضمن، ارزش پول ذاتی می‌باشد، نه وابسته به اعتبار دولت‌های فاسد و ناکام. این حالت باعث پایان بخشیدن سیطرۀ بحران آفرین و ظالمانۀ دالر بر اقتصاد جهان شده و در نتیجه بی‌ثباتی پول و افزایش تورم پایان می‌یابد و ارزش‌های مادی مردم از دزدی و غارت گرگ‌های نظام سرمایه‌داری محفوظ و مصون می‌ماند. 

برگرفته شده از مجلۀ خلافت

مصدق سهاک

ادامه مطلب...

ولایه سوریه: پیامی از مسجد "وعدۀ الله متعال و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم!"

  • نشر شده در ویدیوها

سخنان استاد محمود النعسان (ابو حسن) تحت عنوان "وعدۀ الله متعال و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم" در مسجد قاح الکبیر واقع در حومۀ ادلب.
جمعه، 22 شوال 1439هـ.ق / 06 جولای 2018

ادامه مطلب...

ولایه لبنان: "درس‌های از سیرت نبوی"

  • نشر شده در ویدیوها

بازدید کنندگان سایت‌ها وصفحات این دفتر مطبوعاتی برنامۀ تصویری جدیدی را تحت عنوان "درس‌های از سیرت نبوی" که این برنامه را شیخ محترم محمد ابراهیم عضو حزب التحریر-ولایه لبنان ارایه می‌کند، تقدیم می‌نماید.

- درس اول –
سیرت نبوی- میان نزول قرآن و تطبیق آن
آغاز وحی و اعزاز انسان

تقدیم: شیخ دکتور محمد ابراهیم

سه شنبه، 12 شوال 1439هـ.ق / 26 جون 2018م

ادامه مطلب...

فلسطین را خلافت و اردوهای اسلامی آزاد می‌سازد؛ نه کنفرانس‌های خائنانه

(ترجمه)

 در بیانیۀ نهمین دور کنفرانس اسلامی بیت‌المقدس، که در شهر رام‌الله بر گزارشده بود، چنین گفته شد: «شهر اشغال شده‌ای قدس برای همیشه پایتخت فلسطین بوده و زیارت آن بالای مسلمانان واجب است.» هم‌چنان درین بیانیه گفته شد: «شخصیت‌هایی‌که رژیم اشغالی آن‌ها را از سفر به بیت‌المقدس منع کرده، می‌توانند در کنفرانس دهم حضور یافته و به بیت‌المقدس، مسجدالاقصی و دیگر اماکن مقدس اسلامی و نصرانی سفر کنند. این بیانات در حالی ایراد گردید که علماء مسلمانان و دعوت‌گران را نیز برین امر تشویق نموده و یادآور گردیدند که این یک فضیلت دینی و یک ضرورت سیاسی است که به خاطر حمایت قدس و همه اماکن مقدسه در فلسطین راه اندازی گردیده است. نتایج این کنفرانس نشان می‌دهد که این یک گام جدید و حلقۀ دیگری از روند عادی‌سازی بوده که آن را سازمان آزادی‌بخش فلسطین در پیش گرفته است و در رأس آن محمود عباس و رژیم شیطانی آن قرار دارد.

اصرار محمود عباس و هوادارانش در تمام وقت برای ترویج و طرح عادی‌سازی دیدارها به شکل قابل توجه و بی‌سابقه، دلیلی بر حرص ایجاد طرح برنامۀ صلح خاینانه‌ای است که محمود عباس تا آخرین لحظات زندگی‌اش در فکر پیروزی آن می‌باشد. اگر موضوع غیر از این است، آیا برای صاحب عقل و هرکسی‌که ذرۀ اخلاص در قلب آن است، پوشیده خواهد‌ بود که زیارت مسجدالاقصی و فلسطین در زیر جنگ رژیم اشغالی و آتش گلولۀ تفنگ‌های آن و کنار آمدن با سفارت خانه‌های این رژیم اشغالگر در ذات خود به رسمیت شناختن قانون این رژیم اشغالی، ذیحق بودنش بر فلسطین و مسجدالاقصی است؟! آیا این خودش از قوانین پذیرفته شدۀ عقلی و سیاسی به شمار نمی‌رود؟!

بلی، محمود عباس و پیروانش چنین استند؛ اما او و رهروانش، که در رکابش می‌روند، خود را فریب می‌دهند و می‌خواهند که زیر نام "روابط امنیتی قدس" با رژیم اشغالگر یهود جرایم خود را توجیه کنند. عباس می‌خواهد فکر امت را از جنگ و قتال با یهود و آزادسازی فلسطین و پاک‌سازی مسجدالاقصی به کنار آمدن با یهود و زندگی با این رژیم اشغالگر کشانده و به زعم خودش آن‌ها را به سوی مبارزۀ مسالمت‌آمیز ببرد تا بعضی از دست‌آرود‌های شرم‌آور را حاصل کند. او در تلاش است که روابط دیپلوماتیک و عادی‌سازی ایجاد کند و از این طریق یهود را وادار کند تا از برنامۀ صلح توسط رژیم فلسطین سپاس‌گذار باشند. لذا عباس می‌خواهد از صفات حقیرانه‌اش استفاده و یهود را به طرف صلح با مردم فلسطین و امت اسلامی بکشاند، آن‌هم در حالی‌که پروسۀ صلح از طرف دولت یهود ممانعت شده و طمع دارند همه چیز را از آن خود سازند.

پس شکی نیست که عباس با این فروگذاشت‌ها و خیانت‌هایش در جهت استحکام رژیم اشغالگر یهود در سرزمین مبارک فلسطین یک قهرمان به حساب می‌آید، تا به زعم خودش بتواند رؤیاهای خود را از پایان دادن آزار یهودیان و برپائی دولت کوچک شرم‌آور فلسطین، که مهمترین نقش آن حراست از رژیم اشغالگر یهود است، به دست آورد.

این یک واقعیت عینی است که یهود و حامیان‌اش از قبیل امریکا و دیگر دول کفری، دولتی برای یهود ایجاد نکردند تا پس آن را سر نگون سازند و یا پایه‌های آن را متزلزل نمایند؛ بلکه یهود موجودیت خود را به عنوان یک رژیم دست نشانده توسط امریکا پذیرفت تا از طریق آن بتواند هویت خود را به رسمیت شناسانده و پایه‌هایش را از طریق برنامۀ صلح استحکام بخشد. بناءً هر فکر و هر پلانی‌که از طریق برنامۀ رژیم خودگردان فلسطین و خواسته‌هایش صورت می‌گیرد، در حقیقت آب را در آسیاب دشمن انداخته و به همین هدف صورت می‌گیرد. اگر قول الله سبحانه وتعالی:

 ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً﴾

[نساء: ۵۳]

ترجمه: آیا آنان را بهرۀ از ملک است؟(اگر ملک و قدرت در دست ایشان بود) درین صورت(پیشیزی و سر سوزنی و حتی به) اندازۀ سوراخ هستۀ خرما(که از آن خرما جوانه می‌زند و ناچیزترین شی بشمار است)، به مردم نمی‌دادند.

نبودی، قضیۀ فلسطین به فضل تلاش‌های رژیم و استعداد والای آن در خود‌گذاری و فروگذاشت‌های اسلامی تا اکنون کاملاً خاتمه پیدا می‌کرد.

بدون شک آزادسازی فلسطین نه به رژیم بی‌ارادۀ فلسطین در زیر اشغال یهود نیاز دارد و نه هم با رابطۀ یهود و دولت‌های استعماری و عادی‌سازی رابطۀ حکام غلام و بی‌اراده؛ بلکه چیزی‌که برای آزادسازی فلسطین ضرورت است، نیرو و قوت اردوهای اسلامی است؛ زیرا این اردوها برای آزادسازی فلسطین توانائی داشته و می‌توانند فلسطین را از چنگال یهود، امریکا و دول استعماری نجات دهند، غیر از آن تمام تلاش‌ها بیهوده و به نفع دولت‌های کفری استعمال می‌گردد.

جنگ ما در فلسطین جنگ موجودیت یهود در فلسطین است؛ نه جنگ مرزها و صلاحیت‌ها. پس قضیۀ ما با رژیم اشغالگر یهود، از بین بردن ریشه و بنیاد آن از سرزمین مبارک فلسطین است؛ نه تقسیم، صلاحیت‌ها و مقدسات آن و چیزی‌که رژیم خودگردان فلسطین و حکام مسلمان بر آن تمسک می‌ورزند.

برای هیچ مسلمانی پوشیده نخواهد بود که یگانه راه آزادسازی فلسطین، حرکت اردوهای اسلامی در راه جهاد و راه الله سبحانه وتعالی بوده و این کار بالای‌شان واجب است و برای حرکت دادن اردوهای اسلامی واجب است تا صداها بلند شده و از سوی دعوت‌گران فراخوانده شوند. لذا حزب التحریر به خاطر حرکت دادن اردوهای اسلامی و نهضت و بیداری امت مسلمه کار و فعالیت می‌نماید تا خلافت برمنهج نبوت تأسیس گردیده و اردوهای اسلامی از طریق آن به سوی فلسطین و مسجدالاقصی به حرکت در آیند و از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که زمان تأسیس خلافت نزدیک باشد، چنان‌چه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيباً﴾

[اسراء: ۵۱]

ترجمه: می‌گویند(نصرت و پیروزی الله سبحانه وتعالی) کی خواهدبود؟ بگو به اذن الله سبحانه وتعالی نزدیک است.

نویسنده باهر صالح

ادامه مطلب...

یکی دیگر از شهدایی‌که به دستان ناپاک استبدادگر ازبکستان به شهادت رسید Featured

﴿مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾

[احزاب: ٢٣]

ترجمه: در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی‌که با الله(سبحانه‌و‌تعالی) بستند، صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند(و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

(ترجمه)

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر بابت مرگ برادر ما سید محمودوف سعید عزیز متولد سال 1971م-پدر سه فرزند و باشندۀ اصلی سرک 54 کوکسوی ولسوالی المازار تاشکند- نهایت سوگوار می‌باشد.

باوجود این حقیقت که حزب التحریر به کار‌های ایدیولوژیک و سیاسی سروکار دارد، رژیم‌های مستبد و ظالم به مبارزۀ فزیکی در مقابل این حزب قرار گرفته اند، که رژیم مستبد ازبکستان منجملۀ این رژیم‌ها می‌باشد. به محض این‌که کریموف مستبد متوجه شد که حزب التحریر در مسیر پیامبر ﷺ گام نهاده و هیچ‌گونه تعاملی را با استبدادگران نمی‌پذیرد، به آزار و اذیت اعضای این حزب پرداخته و از ارتکاب هرگونه ظلم و جنایت در حق آنان کوتاهی نکرد؛ ولی با وجود این‌همه جبر و ستم، اعضای این حزب در دعوت به اسلام کوتاه نیامده؛ بلکه به راه‌شان ادامه دادند.

برادر ما سعید عزیز رحمه الله از جمله نخستین کسانی بود که در صفوف این حزب به حمل دعوت مشغول بود. او با برخی دیگر از اعضای این حزب در اوایل سال 2000م توسط رژیم استبدادی کریموف بازداشت گردید. او مدتی از قیدش را در زندان "قزل تپه" سپری نموده و سپس به زندان کیفری در کارل بازار منتقل گردید. رژیم مستبد این کشور، سعید عزیز را آزاد نکردند؛ چرا که او  در حمل دعوت در چهارچوب حزب التحریر با وجود مشکلات و سختی‌هایی‌که او را احاطه کرده بود، کوتاهی نکرد.

سعید عزیز در بهار 2018م علی‌الرغم بیماری طولانی که داشت، به زندان سنگورود تاشکند انتقال یافت. او به بیماری سل مبتلا شده و از این‌که بیماری او روبه افزایش بوده و بر اساس آمار منفی قابل درمان نبود؛ بناءً رژیم مستبد او را در ماه می سال روان آزاد نمود؛ اما او در 23 جون 2018م به اثر این بیماری به رحمت حق پیوست.

فلهذا دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر نهایت تسلیت و غم شریکی‌اش را به فامیل محترم برادرمان اظهار نموده و از بارگاه ایزد منان صبر جمیل و اجر جزیل را برای‌شان مسئلت می‌دارد. ما از الله سبحانه‌و‌تعالی می‌خواهیم تا پیروزی و نصرتش را شامل حال ما گرداند، از ارتش‌های اسلامی می‌خواهیم تا برای حفاظت و حراست از اسلام و مسلمانان و برپایی خلافت راشدۀ ثانی برمنهج نبوت به پا خیزند و از الله سبحانه‌و‌تعالی می‌خواهیم تا برای ما نیرو و قدرتی را ارزانی فرماید که بتوانیم بوسیلۀ آن تمام مسلمانان اسیر، اعم از برادران و خواهران خویش را از زندان‌های استبدادی و طاغوتی این رژیم‌ها آزاد نماییم. بی‌گمان الله سبحانه‌و‌تعالی بر همه چیز قادر است.

﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾

[بقره: ١٥٦]

ترجمه: ما از آن الله(سبحانه وتعالی) ایم و بسوی او(تعالی) باز می‌گردیم.

دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب التحریر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه