چهارشنبه, ۰۱ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ "فقط مؤمنان برادران یک‌دیگرند"

  • نشر شده در لبنان

(ترجمه)

پس از آن‌که وزارت کار با وزیران جنبش عونی در آزار و اذیت آوارگان سوریه رقابت کرد... با دانستن این‌که مردم فلسطین پس از آنکه دولت یهود آن‌ها را آواره و سرزمین‌شان را غصب کرد، بیش از هفتاد سال در لبنان بوده‌اند، وزیر کار به منطقه دیگری برای آزار و اذیت مردم فلسطین در لبنان رفت. اما طبق قوانین دست‌ساخت بشر، آن‌ها مجوز اقامت این کشور را دارند و خارجی نیستند، چنان‌که برخی ترجیح می‌دهند آن‌ها را خارجی صدا کنند. علاوه بر ادعای سیاست‌مداران در لبنان مبنی بر این‌که آن‌ها علیه موجودیت یهود بوده و مخالف عادی‌سازی با آن هستند و از آوارگان برای باز پس گرفتن سرزمین‌شان پشتیبانی می‌کنند.

با این وجود، اقدامات مقامات در لبنان برخلاف ادعای‌شان علیه مردم فلسطین است که از ابتدایی‌ترین حقوق در لبنان محروم هستند، آن‌ها را مورد آزار و اذیت قرار داده و ایشان را به مهاجرت از لبنان به غرب سوق می‌دهند!

برخی از نژادپرستان و افراد کینه‌توز در حال پخش ویدئویی از توهین، سوءاستفادۀ کلامی، تهدیدات، ارعاب و تحریک علیه مسلمانان آواره، چه از مردم شام و چه هم از مردم فلسطین هستند. موضوع حتی به آن حد رسیده است که  به اسلام، مسلمانان و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم حمله می‌کنند. گرچه قانون این موارد را جرم می‌پندارد. ما اقتدار پیدا نکرده‌ایم که جنایتکارانی را که موجب نزاع می شوند که منجر به یک جنگ داخلی فرقه ای جدید نشود، دستگیر کنیم، مخصوصاً با اظهارات و اقدامات وزیر امور خارجه که خواستار اعاده قدرت برای مسیحیان است. ادعا می‌کنند که فرقه‌گرایی سیاسی اهل سنت آن‌ها را از این طریق دزدی کرده است... سپس تصمیمات شهرداری الحدث در مورد منع فروش یا حتی اجاره املاک به مسلمانان صادر شد!

با توجه به وضعیت فعلی، ما در حزب التحریر-لبنان به مقامات هشدار می‌دهیم که از تصمیمات نژادپرستان و کینه‌توزان پیروی نکنند، چه آن‌ها وزیر باشند، چه سران شهرداری‌ها و چه دیگران. باید آن قطعنامه‌ها را لغو کنند و از هرگونه تحریک یا تجاوز جلوگیری کرده و جنایتکارانی‌که از دین ما و آوارگان و مهاجران ما سوءاستفاده می‌کنند، مورد مجازات قرار دهند. آن‌ها برادران و خواهران ما هستند و ما به کسی اجازه نخواهیم داد که آن‌ها را تضعیف کرده و به آن‌ها حمله کنند، چه رسد به این‌که آن‌ها را از حق‌شان سلب کنند؛ مانند کار و سرمایه.

ما هم‌چنین نسبت به تلاش برخی فتنه‌گران برای بازگرداندن جنگ داخلی هشدار می‌دهیم که در صورت نادیده گرفتن، هیچ چیز باقی و زنده نخواهد ماند. ما به مردم مسلمان لبنان توصیه می‌کنیم که برادران مسلمان خود را که از جنایت بشار آواره شده اند، آزار ندهید و نه هم کسانی را که توسط یهودی غاصب، خونگیر و متجاوز بخاطر افتخارات و مقدسات‌شان آواره شده‌اند. برادری مبتنی بر اسلام فراتر از ملاحظاتی‌ست که سرزمین ما را تقسیم می‌کند و ما هیچ حق بیشتری نسبت به آن‌ها در این سرزمین نداریم.

و به مردم غیرمسلمان لبنان می‌گوییم: شما باید دست نژادپرستان را بگیرید و مانع از توهین به اسلام و مسلمانان شوید، خواه از مردم لبنان یا سوریه یا فلسطین. نیاکان ما و شما در این سرزمین طبق قانون اسلام بدون جنگ‌های داخلی و فتنه‌های شیطانی زندگی می‌کردند؛ جایی‌که مسلمانان صدها سال از شما محافظت و مراقبت کردند...

شما هم‌چنین در درون یک ملت و منطقه‌ای از مسلمانان زندگی می‌کنید که به دنبال رهایی از نظام حاکمیت اجباری هستند که به ما و شما تحمیل شده‌است. ملت را از تقسیم غرب خلاص کنید و آن را در زیر کشوری متحد کنید که تحت کنترول قانون الله سبحانه وتعالی است و به امور همه افراد بدون توجه به مذهب، ملیت یا زبان آن‌ها توجه می‌کند.

امت اسلامی با اذن الله سبحانه وتعالی در حال دستیابی به این امر است. بنابرین، در مقابل حرکت امت و نجات نزدیک آن ایستادگی نکنید تا نشود که از جمله بازندگان شوید.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه لبنان

مترجم: کریم خان

ادامه مطلب...

ماه ذِی الحِجَّه يك فُرصت طلایی برای دعوتگران

(ترجمه)

از ابن عباس رضی الله عنهما روايت است که رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود:

«مَا مِنْ أَيَّامٍ اَلْعَمَلُ الصَّالِحُ فِيْهَا أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الأَيَّامِ» يَعْنِيْ: أَيَّامَ الْعَشْر، قَالُوْا: يَا رَسُوْلَ اللَّهِ وَلَا اْلجِهَادُ فِيْ سَبِيلِ اللَّهِ؟ قَالَ: «وَلَا اْلجِهَادُ فِيْ سَبِيْلِ اللَّهِ، إِلاَّ رَجُلٌ خَرَجَ بِنَفْسِهِ، وَمَالِهِ فَلَمْ يَرْجِعْ مِنْ ذَلِكَ بِشَيْءٍ» (رواه البخاری فی کتاب كتاب الجمعة)

ترجمه: هر عمل صالح که در این ده روز اول از ماه ذِی الحِجَّه انجام داده می‏شود، نزد الله متعال محبوب‏تر است، از غیر آن، گفتند: يا رسول الله صلی الله عليه وسلم و حتی جهاد فی سبيل الله؟ فرمود: حتی جهاد فی سبيل الله، مگر مردی‌که با جان و مالش به جهاد برود و هيچ چيزی از آن را باز نگرداند (به سنگر شتافته و شهيد شود).

شرح حدیث

در این حدیث از فضیلت عشر ذِی الحِجَّه (ده روز اول از ماه دوازدهم قمری) خبر می‏دهد که انجام دادن هرنوع عمل صالح در این روزها نزد الله متعال بسیار محبوب و دوست داشتنی است، اما یک مطلب دیگری‌که در ضمن این حدیث فهمیده می‏شود، همانا فضیلت و مقام جهاد فی سبیل الله است، زیرا صحابه رضی الله عنهم می‏دانستند که پاداش هیچ عمل صالحی به جهاد فی سبیل الله برابری کرده نمی‌تواند.

چنانچه در صحیح البخاری از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که مردی گفت: ای رسول الله! مرا به کاری رهنمائی کن که پاداش آن با جهاد فی سبیل الله برابر باشد؟ او صلی الله علیه وسلم فرمود: «چنین چیزی نمی‏یابم»! سپس فرمود:

«هلْ تَسْتَطِيْعُ إِذَا خَرَجَ الْمُجَاهِدُ أَنْ تَدْخُلَ مَسْجِدَكَ فَتَقُوْمَ وَلَا تَفْتُر، وَتَصُوْمَ وَلَا تُفْطِر؟»

ترجمه: آيا می‌توانی وقتی مجاهد از خانه به قصد جهاد بيرون رفت، داخل مسجد شوی و به نماز ایستاده شوی و در حالت نماز بمانی و روی نگردانی و روزه هم داشته باشی و افطار نکنی تا آن که مجاهد از سنگر جهاد باز گردد؟ گفت: هرگز نه؟!

از این جهت نزد صحابه رضی الله عنهم این سوال پیدا شد که آیا پاداش عمل صالح در عشر ذِی الحِجَّه از جهاد فی سبیل الله نیز بالاتر است؟ فرمود: بلی؛ حتی از جهاد فی سبیل الله، مگر آن مجاهدی‌که با جان و مالش به جهاد برود وهيچ چيزی از آن را باز نگرداند (به سنگر شتافته وشهيد شود).

پس واضح شد که در ماه ذی الحجه با انجام دادن اعمال صالح انسان می‏تواند رضایت الله متعال را بیشتر کسب نماید و اعمال صالح را علماء بعد از کلمه شهادت این چنین شمرده‏اند:

الف) ادای فرائض، واجبات، نوافل...

ب) اذکار صبح و شام و بعد از فرائض...

ج) نیکی به مخلوقات الله متعال...

اگر دقت نمائیم یکی از مهم‌ترین فرائض احیای دوباره خلافت است، زیرا ادای فرائض به صورت درست بدون حکومت (خلافت اسلامی) ناممکن است، از این جهت تأسيس خلافت نزد علماء از اهم الواجبات (از مهم‌ترین فرائض) محسوب می‏شود؛ طوری‌که ابن عابدین شامی گفته:

«ونصبه أهم الواجبات فلذا قدموه على دفن صاحب المعجزات» (الدر المختار شرح تنوير الأبصار "باب الامامة " (1/548)

ترجمه: انتخاب يا نصب(خليفه) چون از مهم‌ترين واجبات (فرائض) است، لذا صحابه کرام رضی الله عنهم دفن صاحب المعجزات [پيامبر صلی الله علیه وسلم] را به تأخير انداخته و به انتخاب خليفه مصروف شدند.

پس برای دعوت گران مخلص این یک فُرصت خوبی است که در این ده روز اول ذی الحجه وقت گران‏بهای خویش را در امور مهم و قضایای سرنوشت‌ساز سپری نمایند تا در نتیجه رضایت الله سبحانه وتعالی را بیشتر از اوقات گذشته کسب نمایند. چنان‌چه گفته شده: وقت طلائی را در کار طلائی مصرف کنید تا نتیجه طلائی بدست آورید.

یا لله ! امت اسلامی را با تأسیس دوباره خلافت اسلامی عزت و سربلندی نصیب گردان!

ادامه مطلب...

نظام سرمایه‌داری یک نظام غیرانسانی است که هیچ‌گاه مشکلات اقتصادی پاکسان را حل نخواهد کرد

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

به تاریخ ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۹م، تاجران در سراسر پاکسان بر خلاف پالیسی جدید مالیات حکومت اعتصاب نموده، دکاکین و بازار‌های خود را بسته نمودند. هیچ جای شکی نیست که هر شهروند پاکستانی پریشان است و بخاطر مالیات سنگینی‌که به دستور صندوق بین‌المللی پول(IMF) توسط رژیم بجوا-عمران بالای آنان تحمیل می‌شود، نگران هستند. مردم فقیر پاکستان بخاطر مالیات سنگین و افزایش بهای منابع طبیعی نگران هستند؛ زیرا این امر باعث شده تا بهای اجناس مصرفی روزانه مردم بلند رفته و بعضی اجناس حتی دور از دسترس‌شان قرار بگیرد. طبقه معاش‌گیر/دستمزدگیر جامعه تشویش می‌کنند؛ بخاطری‌که حکومت پول ماهانه آنان را قبل از این‌که به دسترس‌شان قرار گیرد، در مالیات‌دهی به فنا می‌برد و آنان ماه را به بسیار مشکل سپری می‌کنند. تاجران نیز نگران هستند، زیرا از یک سو تجارت‌شان به بدترین شکل توسط پایین آمدن روپیه کلدار در مقابل دالر و کاهش مشتری برای خرید کالاهای تجارتی‌شان متأثر شده و از سوی دیگر قوانین جدید مالیاتی‌که توسط رژیم بجواه-عمران اعلان شد، بالای فعالیت‌های اقتصادی مردم نیز تاثیر منفی گذاشته است. 

این حکومت رنج و مشقتی‌که مردم پاکستان با آن مقابل هستند را کاملاً نادیده می‌گیرد؛ زیرا به تامین هدف اقتصادی تلاش می‌ورزد که از سوی صندوق بین‌المللی پول تعیین شده است. ‏به رژیم هیچ فرقی نمی‌کند که با پیروی از چنین پالیسی‌های غربی نرخ بیکاری به اوج خود خواهید رسید و مردم توان خرید مواد غذایی را نخواهند داشت. رفتار این حکومت طبق نظریه جدید نظام اقتصادی سرمایه‌داری است. ‏نظام اقتصادی سرمایه‌داری مشکلات اقتصادی را به عنوان مشکلات اقتصادی انسان‌ها نمی‌بیند، بلکه مشکلات اقتصادی را صرفاً از نقطه نظر مادی یا اقتصادی می‌بیند و توجه بر رسیدن بعضی اهداف فنی می‌کند. در نظام اقتصادی سرمایه‌داری، یک اقتصاد درست آن‌ست که "تولید ناخالص ملی(GBP)" بلند باشد و نیز در حال رشد باشد و هیچ بحرانی تعادل پرداخت(قروض) و بودجه وجود نداشته باشد. بناً اگر این شاخص‌های فنی خوب هستند، پس باید اقتصاد کشور در نظر گرفته شود که در مسیر صحیح و پیشرف قرار دارد صرف نظر از این واقعیت که مردم این کشور روز به روز فقیر می‌شوند و بی‌عدالتی افزایش می‌یابد. ‏فلهذا در این هیچ جای شکی نیست که اجرای پالیسی‌های فاسد سرمایه‌داری نمی‌تواند مشکلات اقتصادی مردم پاکستان را حل بکند و نه حتی اگر تیم حکومت هدفی‌ را که برای خود با استفاده از ابزار سرکوب‌گرانه‌ توسط جمع‌آوری مالیات سنگین تعیین کرده بوده را هم بدست بیاورند، بازهم مشکلات مردم حل نخواهد شد؛ بلکه بیشتر خواهد شد!

 ‏در مقایسه با نظام اقتصادی سرمایه‌داری، اسلام تنظیم امور اقتصاد رعیت را به عنوان یک مشکل انسانی می‌بیند و حاکمیت اقتصادی اسلام مشکلات انسان‌ها را من‌حیث هدف شرعی دیده و به راه‌حل انسانی آن می‌پردازد، نه این‌که به مسائل فنی بر اساس شاخص‌های اقتصادی بپردازد. از نظر اسلام، نیازمندی‌های اساسی هر شخص و رعیت باید برآورده شود و هم‌چنین هر زن و مرد باید مجال دست یافتن به زندگی تجملی را به‌طور مساوی داشته باشند. طبق نظر اسلام، مسئله واقعی این نیست که تا بیشتر ثروت جمع‌آوری شود و میزان "تولید ناخالص ملی(GDP)" بلند برود؛ بلکه هدف اسلام اینست که ثروت و منابع به تمام رعیت در جامعه توزیع شود.

بنابر این، اگر مردم مجبور شوند که با شکم گرسنه بخوابند و هیچ پناه‌گاهی بر سر خود نداشتن باشند، پس از دید اسلام دولت در مدیریت اقتصاد امور رعیت‌اش ناکام مانده است؛ هرچند اگر پول دولت در مقابل ارز خارجی بلند باشد و میزان "تولید ناخالص ملی(GDP)" کشور بلند باشد. اسلام اصرار بر بُعد/جنبه انسانی می‌کند؛ حال‌آن‌که مدیریت اقتصاد به همین خاطر به جمع‌آوری درآمد توسط دولت با ثروت هریک شخص در عوض مصرف آن فرد ارتباط دارد. بناً پالیسی مالیات اسلام بر اساس توانائی مالی هریک شخص استوار است(یعنی هرکی مالک نصاب بیشتر بود تحت قوانین مالی اسلام باید مالیات بیشتر بپردازد و برعکس همین امر).

تعریف بحران اقتصادی اسلام کاملاً متفاوت‌تر از تعریف نظام سرمایه‌داری است. بر اساس تعریف اسلام، یک اقتصاد زمانی در بحران قرار می‌گیرد ‌که نیاز‌های اساسی هریک و هر فرد در جامعه تامین نشود و یا دولت خواه به علت کم‌بود منابع و یا به هر علتی‌که باشد، نتواند زمه شرعی‌که همانا مراقبت از امور رعیت محسوب می‌شود را نداشته باشد. ‏مگر امروز نظام سرمایه‌داری اعلان نموده است که پاکستان در یک بحران اقتصادی قرار دارد و توانایی پرداخت دوباره سود‌های قروض‌اش را ندارد.

ای مسلمانان پاکستان! شما در وضعیت بحرانی و بدبختی بخاطری قرار دارید که نظام سرمایه‌داری غیرانسانی و بی‌رحم بالای شما تطبیق می‌شود. ‏شما باید نه تنها مالیات ظالمانه را رد کنید؛ بلکه شما به‌طور وسیع در تمام امور زنده‌گی‌تان این نظام سرمایه‌داری دموکرتیک کفری را و تمامی نخبگان سیاسی که به آن ارتباط دارند را رد نموده و به آن کفر بورزید و شما باید هرچه زودتر تقاضای تأسیس خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت را بکنید که شما را از ظلم و ستم اقتصادی توسط اجرای نظام اقتصادی اسلام آزاد نموده و این نظام اسلام به موفقیت اقتصادی شما اطمینان می‌بخشد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...

موضوع تحت عنوان "افراطی‌گرایی در آسیای‌میانه" هم‌چنین در بیشکک مورد بحث قرار گرفت

(‏ترجمه)

به تاریخ ۳-۴ جولای ۲۰۱۹م، شهر بیشکک پایتخت قرغیزستان میزبان سیمیناری در رابطه به "موضوع  افراط‌گرایی در آسیای‌میانه" بود. در ماه فوریه سال جاری، "نقش مطبوعات در ترویج و پیشبرد سیاست‌های عامه در حوزه مذهبی" هم‌چنین در بیشکک مورد بحث قرار گرفت. در ماه مارس، یک جلسه‌ی در بیشکک با ابتکار کمیتۀ مذهبی قرغیزستان به هدف "برقراری یک همگرایی یا تقارب بین گرایش‌های مذهبی(اسلام، عیسوی وغیره)" برگزار شد. در ماه آوریل، یک نشست عمومی بر پروژه "گفت‌و‌گو‌های رهبران سیاسی در رابطه به مبارزه علیه تروریزم در آسیای‌میانه" تنظیم شد. در ۱۴ ژوئن، اجلاس "سازمان همکاری‌ شانگهای(SCO)" هم‌چنین در بیشکک برگزار شد. در نشست مذکور،  شی‌جین‌پینگ رییس جمهور چین گفت: «ما باهم علیه ۳ قدرت شیطانی: ۱. تجزیه‌طلبی، ۲. تروریزم و ۳. افراطی‌گرایی مبارزه می‌کنیم.» و سورنبای جینبکف، رییس جمهور قرغیزستان از تلاش‌های شی‌جین پینگ حمایت نموده و گفت: «قرغیزستان همراه چین در یک صف در مبارزه علیه تجزیه‌طلبی، تروریزم و افراطی‌گرایی ایستاده می‌شود.»

ولی در این روزها، جلسات در رابطه به "موضوع افراطی‌گرایی در آسیای میانه" هم‌چنان در بیشکک برگزار می‌شود. سمینار یاد شده مصادف به همان روزی بود که الماس‌بیگ آتامبایف در تظاهرات شعار می‌داد: "سورنبای جینبکف کرسی قدرت را رها کن".  فلهذا افراطی‌گرایی به زبان آن‌ها عبارت از "کوشش فردی یا جمعی برای حصول قدرت با زور و قوت" است.

به تاریخ ۳ جولای، یک تظاهرات/راهپیمایی وسیع تحت شعار "رییس جمهور از قدرت دست بردار" برگزار شد. تظاهرات مذکور توسط الماس‌بیگ آتامبایف، رییس جمهور اسبق کشور تامین مالی شد؛ کسی‌که چندی قبل اعلان به عدم بر رسمیت شناختن دولت جدید قرغیزی را کرد و نیز از تحقیق/جلب محکمه امتناع ورزید؛ حال‌آن‌که پرونده کیفری علیه او باز شده است. ‏آتامبایف در سخنرانی‌اش روی مسئله تظاهراتی‌که "نخبگان سیاسی فعلی باید از قدرت دست‌بردار شوند و به غیر از خودشان دیگران از اطرافیان‌شان در صحنه قدرت بیایند"، تاکید نمود.

در واقع، افراط‌گرایی کلمه‌ و یا اصطلاحی‌ست که تنها علیه مسلمانان و اسلام استفاده می‌شود. ‏آموربیک تککا بایف، باوجودی‌که در روسیه بود؛ ولی عسکر آقایف را از صحنه قدرت عزل نموده و کرسی‌اش را گرفت و بعداً چنین اظهار نمود: «ما قدرت را به طریقه غلط "توسط افراط‌گرایی" حاصل کردیم.» ‏هرچند سیاست‌های بین‌الملی آن‌ها را من‌حیث یک دولت به رسمیت شناختند. آن‌ها همان‌گونه که نیاکان‌شان توسط کسانی‌که بعد از آن‌ها جدیداً به همان طریقه غلط در قدرت آمدند، از صحنه سیاسی و قدرت عزل شدند و این روند ادامه دارد.

اصطلاح "افراط‌گرایی" تنها بر مسلمانان توصیف شده است و بخاطر تعداد کثیر سمینارها و کانفرانس‌هایی‌که روی موضوع "افراط‌گرایی" دایر شد، دولت قرغیزی با این عمل‌اش چنان وانمود کرد که گویا توسط گروه‌های اسلامی مورد اشغال قرار گرفته است. ‏سیاسیون بین‌الملی و یا مقامات قرغیزی خواهان ایجاد چنین دید(از افراط‌گرایی) در اذهان جامعه‌های جهان یعنی مردم جهان هستند. در هر صورت، کلمه "افراط‌گرایی" تنها برای اسلام و مظاهر اسلامی استفاده می‌شود. فلهذا آنانی‌که با اسلام هیچ سروکاری ندارند و اسلام از گزند آنان محفوظ است؛ ولی اگر همین اشخاص تصمیم بر نیش زدن بر مفاهیم اسلام بگیرند، در این صورت اصطلاح "افراط‌گرایی" بر آنان استفاده نمی‌شود، گویا این امر مستلزم بقای دموکرتیک و حقوق آن‌ها شمرده می‌شود، البته به زور و تندروی. 

 ‏بنابرین، به این نتیجه مطلوب می‌رسیم که هر نظام جهانی حکومت‌داری یک ساختاری دارد که در کشمکش با دیگر نظام‌ها است. مثلاً اصطلاح "افراط‌گرایی و تروریزم" یک مکانیزم دموکراسی است که بر بنیاد نظام سرمایه‌داری استوار بوده تا علیه نظام اسلام مبارزه کند. ادعا‌هایی‌که این اصطلاحات به هدف حفظ منافع بشریت و برضد بعضی جرایم خونین می‌باشد، در واقع یک دروغ بزرگ است. ‏در عوض این اصطلاحات تنها برای اهداف مزایای مادی و یا برای جلوگیری از بازگشت اسلام من‌حیث یک نظام حکومتی در سرتاسر جهان است.

بنابرین، برای مسلمانان جایز نیست که چنین اصلاحات را استفاده و یکدیگر را به آن خطاب کنند. ‏ما باید از انتشار چنین اصلاحات در جامعه خود جلوگیری نموده و هرگز کوشش نکنیم که در زنده‌گی روزمره مان از چنین اصلاحات بکار گیریم، بدانید که مقام و منزلت مسلمانان من‌حیث یک دعوت‌گر برای اسلام و مسلمانان است! برادران و خواهران گرامی! بیاید برای اسلام و مسلمانان در هر جنبه سیاسی فعالیت کنید تا اسلام دوباره قدرت سیاسی‌اش را حاصل نموده و اسلام در کره زمین تطبیق شود.

عبدالرزاق مومن

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-قرغزستان

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...

حکومت عمران خان کمپاین انتخاباتی ترامپ را از طریق کمک و میانجگری دولت هندو در برقراری امنیت در افغانستان برای قوای شکست خورده‌اش حمایت و پشتیبانی می‌کند Featured

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

به تاریخ 22 ژوئیه 2019م عمران خان با دونالدترامپ رئیس جمهور امریکا دیدار و گفتگو کرد تا بر اتحاد و پیمانش با دشمن سرسخت اسلام و مسلمین مهر تأیید بگذارد. برای بازتاب این اتحاد گسترده، مدیرکل سازمان اطلاعاتی نظامی پاکستان ISI ، رئیس ستاد ارتش و مشاور مالی این کشور نخست‌وزیر عمران خان را در سفرش همراهی نمودند. عمران خان در اعتماد کامل به ترامپ به منظور عادی‌سازی روابط میان دولت هندو و پاکستان اظهار نمود که: «بیش از یک‌ونیم میلیارد نفر در شبه‌قاره به سر می‌برند که به مسئلۀ کشمیر تعلق دارند و من فکر می‌کنم که تنها قدرت‌مندترین دولت به ریاست رئیس جمهور ترامپ می‌تواند هند و پاکستان را با هم توافق داده، متحد سازد.»

هرچند عمران به ترامپ اعتماد کامل دارد؛ اما با آن‌هم طرح عادی‌سازی روابط تأمین کنندۀ امتیازات سیاسی، اقتصادی و نظامی پاکستان به دولت هندو می‌باشد تا دولت هندو بتواند به عنوان قدرت منطقه‌ای یکه‌تازی نموده، از یک سو در برابر چین قرار گیرد و از سوی دیگر به نیابت از امریکا مسلمانان را در تحت کنترول خویش قرار دهد.  در حالی‌که گلیم امریکا با ذلت و رسوایی در افغانستان هم‌چون جماهیر شوروی جمع گردیده و از لحاظ نظامی به شکست مواجه شده است؛ رژیم بجوا-عمران به دونالد ترمپ اطمینان می‌دهد که می‌تواند زمینۀ استقرار سیاسی را در این کشور برایش مهیا سازد؛ طوری‌که امریکا نیاز به حفظ برخی از نیروهایش در فاصله محدودی از یگانه قدرت هستوی مسلمانان در سطح جهان قرار دارد. عمران خان در وفاداری خود به ترمپ اطمینان می‌دهد که: «ما می‌توانیم طالبان را مجبور نماییم تا با دولت افغانستان وارد گفتگوهای صلح شوند و در نهایت به یک راه‌حل سیاسی نایل آییم.»

ای مسلمانان پاکستان و بلاخص ای نیروهای مسلح! رژیم بجوا-عمران در حالی امریکا را به عنوان دوست در آغوش می‌گیرد که امریکا در دشمنی با اسلام و مسلمین از حد خویش گذشته است؛ چنان‌چه جنگ‌های صلیبی‌اش در جهان اسلام، هم‌چنان حمایت‌اش از کیان یهود و دولت هندو در جنگ‌ها اشغالی دال بر این امر است. با توجه به این‌که این رژیم تلاش دارد تا برای مسلمانان در زمینۀ قبول کردن این اتحاد خائنانه با امریکا از طریق وعده‌های همکاری اقتصادی–امرکایی، رشوه دهد؛ حماقت‌اش از طریق تباهی اقتصادیی‌که امریکا توسط ابزار استعماری‌اش؛ یعنی صندوق وجهی بین‌المللی پول بر پاکستان تقدیم کرده است، کاملً واضح و آشکار است. با فلج کردن صنعت و کشاورزی پاکستان، اکنون امریکا خواهان آن است که بنادر اقتصادی پاکستان به روی هند باز گردد تا اموال تجاری دولت هندو بر بازارهای این کشور غلبه نماید. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ ۖ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾ [عنکبوت: ٤١]

ترجمه: مثَل کسانی که غیر از الله را اولیای خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانه‌ای برای خود انتخاب کرده؛ در حالی که سست‌ترین خانه‌های خانه عنکبوت است، اگر می‌دانستند!

از این‌رو، برای تقویت این امت یک راه بیش وجود ندارد که همانا وحدت سیاسی این امت از طریق احیای خلافت اسلامی بر منهج نبوت است و بس. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا﴾ [نساء: ١٣٩]

ترجمه: همان‌ها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب می‌کنند، آیا عزّت و آبرو نزد آنان می‌جویند؟ با این‌که همه عزّت‌ها از آن الله است؟!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

نژاد پرستی فزاینده در لبنان؛ هشدار ویرانی

  • نشر شده در لبنان

(ترجمه)

در این اواخر وزارت کار در لبنان به رهبری "کمیل ابو سلیمان"، منسوب به نیروهای لبنان، اقدام بی‌سابقه‌ای را مبنی بر توقف سپردن کار به فلسطینیان مقیم لبنان و برخورد با آن‌ها به عنوان بیگانگان روی دست گرفته است؛ اقدامی‌که موجی از تظاهرات/راهپیمایی‌ها را از سوی فلسطینیان ساکن در لبنان جهت دفاع مشروع از حداقل حقوق انسانی‌شان در قبال داشت.

هم‌چنان شب گذشته "باسیل" با وی ملاقات نموده و این اقدام او را تائید کرد، که با وجود اختلافات عمیق سیاسی میان هردو جانب، نژادپرستی مردود آن‌ها را ساخته است. ما در این رابطه چنین می‌گوییم:

اول) بدون شک نژادپرستی در لبنان به ویژه در نزد مسیحیان لبنان اعم از ارمنی‌ها، وینی‌ها، نیروهای ویژه و سربازان به یک درد هلاک کننده مبدل گشته است؛ طوری‌که فریادهای نژادپرستی علیه سوری‌ها و فلسطینیان مقیم در لبنان از سوی وینی‌ها و سایرین به گوش مان می‌رسد، تا جایی‌که بدون این‌که اقدام و یا تحرکی از سوی نظام در این رابطه صورت گرفته باشد؛ از سوی غوغائی‌ها تهدید به جنگ صلیبی و اهانت به جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را نیز شاهد هستیم؛ بلکه اقدامات نظام علیه کسانی است که به هر جایگاهی بدون جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم توهین نمایند.

دوم) فلسطینیان ساکن در لبنان بیگانه نیستند؛ بلکه آن‌ها بخش اصلی از تاروپود این سرزمین هستند که از مدت هفتاد و یک سال به این سو در این جا زندگی کرده و تلخ و شیرین زندگی را یکجا با مردم لبنان چشیده‌اند، تمامی شواهد دلالت بر این دارند، زمانی‌که آن‌ها در سال ۱۹۴۸م به لبنان هجرت کردند، اموال زیادی را با خود به این کشور آوردند، در پیشرفت و ترقی لبنان در عرصه‌های تمدنی سهم گرفته و میان آن‌ها و مردم لبنان روابط خویشاوندی، قرابت نسبی و زندگی طولانی به وجود آمد؛ چیزهایی‌که اگر در کشور دیگری‌که به این موارد احترام می‌گذارد، اتفاق می‌افتاد، هرگز آن‌ها را جدا از مردم آن کشور نمی‌دانست، بلکه از باشندگان اصلی آن بشمار می‌رفتند. طوری‌که ثابت گردیده، مردم فلسطین در لبنان از بیشترین درصد کسب شهادتنامه‌ها/مدارک تحصیلی با درجات عالی برخوردار هستند و همواره نتایج مکاتب/مدارس اشاره به این واقعیت دارد که آن‌ها در جایگاه بلند پیشرفت و موفقیت قرار دارند.

سوم) حتی قوانین بین‌المللی که لبنان بالای آن امضاء نموده است و آهنگ آن را سر می‌دهد، برخورد شایسته با آن‌ها را در عرصه‌های تعلیم، کمک و همکاری، فراهم ساختن زمینه‌کار، حمایت، جبران خسارت، حفظ ملکیت و دارایی و ادای تمام حقوق انسانی را بالای این حکومت لازمی ساخته است. این قانون برای کسانی است که برای مدت اندکی به این کشور پناهنده و مهاجر می‌شوند؛ پس برای کسانی‌که سالیان متمادی را در این سرزمین زندگی کرده و حکومت برایشان اسناد سفر و تذکره/کارت شناسایی داده است و وجودشان با این دولت گره خورده است، چگونه باید باشد، آیا چنین برخوردی حتی با بیگانه‌ها صورت می‌گیرد؟ این چنین شکاف و جدایی میان افراد، تنها در این حکومت و رژیم عجیب وجود داشته می‌تواند.

چهارم) ما از این نوع تظاهرات/راهپیمایی صلح‌آمیز جهت مطالبه حقوق انسانی حمایت می‌کنیم؛ ولی برای تظاهرات کنندگان توصیه می‌کنیم که از پرچم‌های باطل جاهلیت که رهبری هردو نظام لبنان و فلسطین از شما می‌خواهد تا به این پرچم‌ها پناه ببرید، دوری کنید، زیرا این‌ها پرچم‌های ساخته شده سایکس پیکو هستند. پرچم‌های فلسطین، لبنان و سایر کشورها، هر اقدامی که بر اساس وطن‌پرستی و پرچم صورت می‌گیرد، بهانه‌ای به دست هریک از طرف‌ها جهت حمایت و دفاع از این پدیده‌ها قرار می‌دهد و هر یکی تحت نام لبنانی، فلسطینی، سوری و غیره ظاهر می‌شود. این اقدامات امت را یکجا نمی‌سازد؛ بلکه بیشتر متفرق و پراگنده می‌سازد، بدون شک جمع کننده و یکجا کننده واقعی شما و مردم لبنان این دین بزرگ(اسلام) و پرچم آن می‌باشد و همان برادری اسلامی که در گذشته مهاجرین و انصار را با همدیگر جمع ساخت، امروز نیز می‌تواند شما را با هم جمع نموده و از این جمع شدن حفاظت نماید.

پنجم) هم‌چنان تحریم‌هایی از سوی تجار علیه اردوگاه‌های همجوار آن‌ها وضع گردیده است. ما در این جا به ضرورت عدم برگشت به حالت اولیه دشمنی میان مسلمانان تاکید می‌کنیم. این کار اصلاً مناسب نیست؛ زیرا در حقیقت شما بندگان الله و برادران دینی هستید، بناءً علاوه می‌کنیم که:

ای مردم لبنان! در برابر برادران فلسطینی تان صبر پیشه کنید؛ زیرا شما بر وضعیت، زندگی دشوار، صبر طولانی و محاصره شدن آن‌ها در اردوگاه‌ها آگاه هستید، پس برای بیرون ساختن آن‌ها از وضعیتی‌که در آن قرار دارند، مانند: ظلم و بی‌عدالتی حکومت در مقابل آن‌ها، آنان را یاری رسانده و با آن‌ها بر اساس دین، برادری اسلامی، رابطه خویشاوندی و نسبی ارتباط برقرار نمایید و بخاطر به دست آوردن حقوق شرعی و قانونی‌شان آن‌ها را یاری رسانید.

ششم) ای برادران و خواهران فلسطینی ما در لبنان! فریب آنانی‌که ادعای ایستادگی در کنار شما را دارند، نخورید؛ زیرا آن‌ها کسانی هستند که دیروز همراه شما خیانت کرده و از سوری‌ها و فلسطینیان ساکن در سوریه جهت اعمال شوم خویش استفاده کردند و شما و آن‌ها را به کشتن دادند. از شما بخاطر تامین منافع خودشان استفاده نموده و از این طریق خود را نیرومند می‌سازند و از شما به عنوان سپری در برابر دشمنان داخلی و وسیله‌ای برای ادامه قدرت و دفاع از آن استفاده می‌کنند. پس فرصت این کار را از آن‌ها بگیرید؛ بلکه کاری بیشتر از این انجام بدهید و آگاه باشید که میان کسی‌که ادعای دروغین نمایندگی از شما را نموده و گمان می‌کند که رهبر شماست و میان کسی‌که واقعاً از شما نمایندگی کرده و در برابر این رهبران دروغین از شما دفاع می‌کند، فرق نمایید. شما برای این استفاده کنندگان چیزی به جز افروزنده‌های جنگ نیستید، در این صورت نیرو و سلاح خود را در برابر آن‌ها جمع نمایید.

هفتم) ای مردم مسلمان لبنان! فلسطینیان ساکن در لبنان تکیه‌گاه حقیقی شما هستند، پس برای نژادپرستان اجازه ندهید تا بخاطر به دست آوردن اهداف و مقاصدی‌که برای همه معلوم است، از طریق دست یافتن به این کشور و جدا ساختن آن از جامعه و اصل اسلامی آن این تکیه‌گاه را از بین ببرند؛ زیرا مردم فلسطین بخشی از سرزمین شما هستند، پس توسط سکوت در برابر حقوق آن‌ها و تنها گذاشتن‌شان در مبارزه با نژادپرستان آن‌ها را ضایع نسازید.

هشتم) پیامی به سیاستمداران مسلمان! بدون شک نژادپرستان از گردش شما پیرامون عقاید آن‌ها و آنچه را که حمل می‌کنند، چنین تعبیر می‌کنند که "هیچ مشکلی میان ایدیولوژی ما و ایدیولوژی اسلام وجود ندارد" یکی از آن‌ها چنین گفته است: "این کشور از آن ماست و به زودی این کشور را از آن‌ها خواهیم گرفت." پس تعبیر شما چیست ای سیاستمداران مسلمان؟ تا هنوز هیچ چیزی از شما به جز آهنگ "همزیستی مسالمت‌آمیز و صلح منطقوی" در جواب این نژادپرستی کینه توز و دشمنی افروز  نشنیده ایم. ما از شما خطاب دشمنی و نژادپرستی متقابل را نمی‌خواهیم؛ زیرا وضعیت مسلمانان در گذشته چگونه بود که امروز باشد؛ بلکه تعبیر قوی‌ای در این میان از شما می‌خواهیم؛ زیرا شما فرزندان این دین بزرگ هستید و به این امتی‌که ریشه طولانی در تاریخ دارد، تعلق دارید و از هر مسلمانی‌که در این سرزمین زندگی می‌کند، نمایندگی کرده و سخنگویان دین و مردم تان هستید. بدون شک امت در مسیر تعیین اولویت‌های خودش قرار گرفته است. بناءً توسط سکوت‌تان و هم‌چنان برگشت به سوی منافع زودگذر و ائتلاف‌های ناپسند از این اولویت‌ها خارج نشوید. این امت مجد و عظمت از دست رفته خود را دوباره به دست خواهد آورد، پس همراه آن و از میان آن باشید؛ در غیر آن سرانجام تان مانند سرانجام حکام و سیاستمداران قبل از شما که راهی غیر از راه امت را برگزیدند خواهد بود.

در اخیر: قطعاً درد امروز بزرگ است و معاملاتی‌که از آدرس این امت صورت می‌گیرند، سراسر خیانت است. پس ای مسلمانان لبنان و فلسطین! مسیر واضح و روشنی را برای‌تان انتخاب کنید تا شما را در برابر حملات شوم داخل و خارج بر یک میدان همراه امت جمع نماید و به هیچ چیزی به جز آنچه که پروردگار و شریعت‌تان شما را امر نموده است، روی نیاورید؛ زیرا الله سبحانه وتعالی می‌فرماید: ‏

﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوحَينَآ إِلَيكَ وَمَا وَصَّينَا بِهِۦ إِبرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَن أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ كَبُرَ عَلَى ٱلمُشرِكِينَ مَا تَدعُوهُم إِلَيهِۚ ٱللَّهُ يَجتَبِيٓ إِلَيهِ مَن يَشَآءُ وَيَهدِيٓ إِلَيهِ مَن يُنِيبُ﴾ [شوری: ۱۳]

ترجمه: ‏الله آئینی را برای شما (مؤمنان) بیان داشته و روشن نموده است که آن را به نوح توصیه کرده است و ما آن را به تو وحی و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نموده‌ایم (به همه آنان سفارش کرده‌ایم که اصول) دین را پابرجا دارید و در آن تفرّقه نکنید و اختلاف نورزید. این چیزی‌که شما مشرکان را بدان می‌خوانید (که پابرجا داشتن اصول و ارکان دین است) بر مشرکان سخت گران می‌آید. الله هرکه را بخواهد برای این دین برمی‌گزیند و هرکه (از دشمنانگی با دین دست بکشد و) به‌سوی آن برگردد، بدان رهنمودش می‌گرداند.‏

حزب التحریر-ولایه لبنان

ادامه مطلب...

تلویزیون الواقیه: روشنائی" حاکمان مزدور بازویی از بازوهای استعمار اند"!

تحلیل هفته‌وار سیاسی توسط انجنیر صلاح‌الدین عضاضة

 رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

برای بیشتر به پیوند زیر مراجعه کنید

یکشنبه، 25 ذوالقعده 1440 هـ.ق/ 28 جولای 2019م

ادامه مطلب...

روزه گرفتن ده روز اول ماه ذِی الحِجَّه

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به رشید الرضی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شيخ بزرگوار و گران‏قدر؛ الله سبحانه وتعالی شما را در حفظ و امان خود داشته باشد!

پرسشی دارم پیرامون حکم روزه‌ گرفتن ده روز اول ماه ذِی الحِجَّه، که آیا مستحب است و از اعمال نیکو شمرده می‏شود، یا این‌که بدعت بوده و از رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت نیست؟ زیرا چند حدیثی را مربوط به این مسأله خوانده‏ام‏ که ظاهراً متناقض است، امید است بنده را در روشنائی قرار دهید؟

پاسخ

وعلکیم السلام و رحمت الله و برکاته!

در رابطه با روزه‌ گرفتن روزهای اول ماه ذِی الحِجَّه الی روز نهم وخاصتاً روز نهم که عرفه است، احادیثی وارد گردیده... هم‌چنان راجع به فضیلت اعمال صالحه در ده روزه اول ذی الحجه احادیثی موجود است و نیز روایتی از أم المؤمنین عائشه رضی الله عنها وارد شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم را در این ده روز روه‌دار ندیده است... إن شاء الله اکنون آن احادیث را ذکر نموده و بعد جمع میان آن‌ها را بیان می‏کنیم،:

اول: بررسی احادیث در موضوع روزه گرفتن نُه روز اول ماه ذِی الحِجَّه:

1- روزه گرفتن نُه روز اول از ماه ذِی الحِجَّه، که عرفه نیز در آن شامل است:

  • در صحیح مسلم از ابوقتاده انصاری رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در جواب حضرت عمر رضی الله عنه فرمود:

«ثَلَاثٌ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ وَرَمَضَانُ إِلَى رَمَضَانَ، صِيَامُ يَوْمِ عَرَفَةَ أَحْتَسِبُ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكَفِّرَ السَّنَةَ الَّتِي قَبْلَهُ وَالسَّنَةَ الَّتِي بَعْدَهُ، وَصِيَامُ يَوْمِ عَاشُورَاءَ أَحْتَسِبُ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكَفِّرَ السَّنَةَ الَّتِي قَبْلَهُ»

ترجمه: روزه سه روز از هرماه، رمضان تا رمضان روزه گرفتن مکمل سال است، روزه گرفتن روز عرفه امیدوارم که الله (سبحانه وتعالی) توسط آن گناهان یک‏سالِ قبل و یک‏سال بعد آن را معاف نماید و روزه گرفتن روز عاشوراء امیداوارم که گناهان سال قبلی را کفاره شود.

  • هم‌چنان در صحیح مسلم از ابوقتاده انصاری رضی الله عنه روایت است که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم روزه گرفتن روز عرفه پرسیده شده، در جواب فرمود:

«يُكَفِّرُ السَّنَةَ الْمَاضِيَةَ وَالْبَاقِيَةَ»

ترجمه: کفاره گناهان یک‏سالِ قبل و یک‏سال بعد را دارا می‏باشد.

  • در مسند احمد از هنیده بن خالد از همسرش و او از بعضی همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت نموده که گفتند:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَصُومُ تِسْعَ ذِي الْحِجَّةِ» (رواه بیهقی و ابوداود)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم روز نهم ذِی الحِجَّه را روزه می‌گرفت.

2- عمل صالح در این ده روز ذِی الحِجَّه:

  • در صحیح بخاری از سعید بن جُبَیر و از ابن عباس رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَا العَمَلُ فِي أَيَّامٍ أَفْضَلَ مِنْهَا فِي هَذِهِ؟» قَالُوا: وَلاَ الجِهَادُ؟ قَالَ: «وَلاَ الجِهَادُ، إِلَّا رَجُلٌ خَرَجَ يُخَاطِرُ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، فَلَمْ يَرْجِعْ بِشَيْءٍ»

ترجمه: هیچ عملی در ایام سال بهتر از این ده روز نیست! پرسیدند: حتی جهاد؟ فرمود: جهاد نیز با اعمال نیک در این روزها برابری کرده نمی‌تواند، مگر مردی‌که با جان و مال خود در جهاد فی سبیل الله بیرون شود و هیچ‌چیزی را بر نگرداند.

  • امام بیهقی در سنن الکبری از سعید بن جُبَیر و از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت فرمود:

«مَا الْعَمَلُ فِي أَيَّامٍ أَفْضَلَ مِنْهُ فِي عَشْرِ ذِي الْحِجَّةِ، قَالُوا يَا رَسُولَ اللهِ: وَلَا الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ قَالَ: وَلَا الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ، إِلَّا رَجُلٌ خَرَجَ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ فِي سَبِيلِ اللهِ ثُمَّ لَا يَرْجِعُ مِنْ ذَلِكَ بِشَيْءٍ» (وأخرجه ابن حبان فی صحيحه)

ترجمه: هیچ عملی در روزهای سال بهتر از عمل در ده روز ذی الحجه نیست، گفتند: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، حتی جهاد در راه الله؟ فرمود: حتی جهاد در راه الله؛ مگر مردی‌که با مال و جان خود در راه الله بیرون رود، سپس هیچ چیزی را برنگرداند.

3- حدیث أم المؤمنین عائشه رضی الله عنها:

در صحیح مسلم از اسود و از عائشه رضی الله عنهما روایت است که گفت:

«مَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم صَائِماً فِي الْعَشْرِ قَطُّ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم را هرگز ندیدم که در ده روز روزه گرفته باشد.

دوم: جمع میان احادیث و دلائل فوق

احادیث اول واضح می‌سازد که رسول الله صلی الله علیه وسلم نه روز اول ماه ذی الحجه؛ به‌ویژه روز نهم را روزه می‌گرفت...

احادیث دوم فضیلت عمل صالح در ده روز اول ذی الحجه را واضح می‌سازد...

و حدیث عائشه رضی الله عنها می‌گوید که او رسول الله صلی الله علیه وسلم را در ده روز اول ذی الحجه روزه‌دار ندیده است...

چنانچه در شخصیۀ سوم، باب تعادل و تراجیح، بند هفتم آمده است:

«هفتم: دلیل ثابت کننده ترجیح داده شده بر دلیل نفی کننده؛ هرگاه دو دلیل موجود باشد که یکی آن‌ها ثابت کننده یک عمل باشد و دیگرشان نفی کننده، ثابت کننده بر نفی کننده ترجیح داده می‏شود، به دلیل شمولیت آن به علم بیشتر، مانند خبر حضرت بلال رضی الله عنه مبنی بر این‌که گفته: پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد خانه گردید و نماز ادا نمود و خبر اسامه که پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد خانه گردیده و نماز ادا نکرد، این‏جا خبر بلال ترجیح داده می‌شود.»

بدین اساس، خبر ثابت‌کننده بر خبر نفی کننده ترجیح داده می‏شود؛ یعنی احادیثی‌که روزه گرفتن پیامبر صلی الله علیه وسلم را در روز عرفه و سائر نه روز اول ذی الحجه ثابت نموده، بر حدیث عائشه رضی الله عنها ترجیچ داده می‏شود. بنابر این، روزه گرفتن نه روز اول ماه ذِی الحِجَّه و مخصوصاً روز نهم كه روز عرفه است، بدعت نیست؛ بلکه اجر بزرگ و بزرگی را دارد. و الله اعلم!

امید است که همین قدر کافی باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

25 ذو القعده 1440هـ.ق

28 جولای 2019م

ادامه مطلب...

خطاب به گروه طالبان: آن‌همه خیانت و جنایات را این چنین پاسخ می‌دهید؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سهیل شاهین سخنگوی دفتر گروه طالبان در قطر اعلان نمود که گروهش به زودی با امریکای اشغال‌گر در مورد صلح به توافق می‌رسد. وی که به تاریخ 25 جولای 2019م با آژانس خبری "تاس" روسیه صحبت می‌نمود، گفت: «نمی‌توانم به جزئیات بپردازم، زیرا گفتگوها هنوز جریان دارد؛ اما می‌توانم بگویم که بجز یک یا دو بند دیگر چیزی تا رسیدن به توافق نهائی نمانده و پس از دست‌یابی به این دو بند، امضای توافق صلح با ایالات متحده اعلان شده و پس از آن به مذاکرات بین الافغانی خواهیم پرداخت.»

برای هیچ‌کسی پوشیده نیست که امریکا دولتی اشغال‌گر، قاتل و ویران‌گری است که افغانستان را بدون هیچ حقی اشغال نموده و ملیون‌ها تن از مردم مقاوم و بی‌دفاع آن را کشته و یا زخمی کرده و سرزمین آنان را ویران نمود؛ پس هیچ شکی در دشمنی و جنایت امریکا وجود ندارد. اینک پرسش این است که جزای چنین متجاوز و خون‌خواری چیست؟ کم‌ترین آن، اینست که سرافگنده و شکست‌خورده بیرون رانده شود و به خاطر جنایت‌هایی‌که در حق مسلمانان بی‌گناه، بی‌دفاع و مجاهد مرتکب شده مورد بازپرس و مجازات قرار گیرد.

چگونه می‌توان با چنین هیولای خون‌خوار به توافق صلح رسید؟ در حالی‌که پروردگار جهانیان در مورد متجاوزین و کسانی‌که مؤمنین را از شهر و دیارشان آورده کرده اند، می‌فرماید:

﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ‌﴾ [بقره: 191]

ترجمه: و آنان را بكشيد، هرجا بيابيد و بيرونشان كنيد؛ از همان‏جا كه شما را بيرون نمودند!

و می‌فرماید:

﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ‏﴾ [بقره: 194]

ترجمه: هرکه به ستم بر شما دست دراز کند، او را از پای در آورید؛ به قدر ستمی‌که به شما رسانده است و از الله پروا کنید و بدانید که الله با پرهیزکاران است.

گروه طالبان با بستن پیمان صلح با امریکای متجاوز و اشغال‌گر دارد؛ در برابر آن کوتاه آمده و به آن امتیاز می‌دهد؛ درست کاری که در عراق صورت گرفت؛ آنگاه که با امضاء نمودن یک سلسله توافقات با امریکا، تداوم نفوذ آن در این سرزمین و وابسته‌گی عراق به امریکا را تضمین نمود و به امریکا اجازه داد تا هر وقت و به هر شکلی‌که خواسته باشد، می‌تواند در امور آن مداخله نماید. نباید فراموش کنیم که بستن هرگونه توافق صلح با دشمن اشغال‌گر قطعاً حرام است؛ آنجا که الله متعال می‌فرماید:

﴿فَلا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾ [محمد: 35]

ترجمه: پس (شما ای اهل ایمان در کار دین) سستی روا مدارید و (از ترس جنگ، کافران را) دعوت به صلح مکنید، که شما غالب و بلند مقام‌تر خواهید بود و الله با شماست و از (ثواب) اعمال شما هیچ نمی‌کاهد.

ممکن است کسی ادعا کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز با قریش توافق صلح امضاء نمود، باید گفت که استدلال چنین کسی به ساده‌گی مردود و غلط است؛ زیرا رسول الله علیه السلام هرگز با یک دولت اشغال‌گر توافق صلح امضاء نکرد. مکه ملکیت قریش بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده بود تا توافق آتش‌بس ده ساله‌ای را امضاء کند تا فرصت داشته باشد که به جنگ یهودیان خیبر بپردازد؛ یهودیانی‌که داشتند مخفیانه علیه دولت اسلامی دسیسه‌چینی و برنامه‌ریزی می‌کردند و قصد داشتند با ایجاد ائتلافی نظامی با قریش، بالای دولت رسول الله صلی الله علیه وسلم حمله نمایند. روشن است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به هدف خویش رسید و زمینه ائتلاف مذکور را در نطفه خنثی نمود. حالا باید پرسید که آیا می‌توان توافق حدیببیه را با توافق صلح با دشمنان امریکائی مقایسه نمود؟ دشمنانی‌که از هزاران کیلومتر فاصله و به گفته جورج بوش پسر "در یک جنگ صلیبی" به جنگ ما آمده‌اند؟

به نظر می‌رسد طالبان دارند گام به گام کوتاه می‌آیند؛ چنان‌چه زمانی حاضر نبودند تا خروج کامل امریکا با آن وارد گفتگو شوند، اما اینک عملاً دارند گفتگو می‌کنند و زمانی حاضر نبودند با دولت افغانستان گفتگو کنند و آن را بازیچه دست امریکای اشغال‌گر می‌خواندند، اما حالا آماده شده‌اند تا با آن وارد گفتگو شوند؛ در حالی‌که نه واقعیت امریکا تغییر خورده و نه هم واقعیت دولت افغانستان.

گام دیگری‌که طالبان به عقب برداشته‌اند، اینست که پذیرفته اند اشغال امریکا برای مدت حد اقل 9 و حد اکثر 30 ماه دیگر، بر اساس خواست دشمن اشغال‌گر، ادامه داشته باشد. آژانس فوق‌الذکر گفته که سخنگوی طالبان خبر منتشر شده توسط وال ستریت ژورنال امریکایی را در مورد پیشنهاد امریکا مبنی بر خروج نیروهایش از افغانستان در جریان دو و نیم سال، رد نموده و گفته که طالبان اصرار دارند این مدت نباید از 9 ماه فراتر رود، چنان‌چه سخن‌گوی یاد شده گفت: «من نیز این گزارش‌ها را خوانده‌ام، اما این موضوع هنوز زیر مناقشه قرار دارد و تا کنون در مورد جدول زمانی خروج نیروهای امریکائی به توافق نرسیده ایم.» سخن‌گوی طالبان فراموش نموده که چنین دشمنی باید فوراً و بدون هیچ‌گونه تأخیر، حتی برای یک روز، بیرون رود و بدون اندکی ترحم و تا وادار نمودن آن به خروج ذلیلانه، باید مقاومت نموده و آن را سرکوب نمود.

گروه طالبان در یک مورد دیگر نیز کوتاه آمده اند، چنان‌چه آژانس خبری روسی فوق به نقل از سخن‌گوی طالبان گفت: «شکی نیست که روسیه و چین توافق‌نامه را ضمانت خواهند نمود.» می‌دانیم که چین و روسیه نیز در دشمنی با مسلمانان دست کمی از امریکا ندارند؛ کشتارهای روسیه در زمان اتحادجماهیر شوروی در افغانستان و ویرانی این سرزمین را طالبان فراموش کرده‌اند و یا خود را به فراموشی می‌زنند؟ جنگ روسیه با مسلمانان سوریه و حمایت‌اش از نظام سفاک و خون‌خوار بشار اسد تا هنوز ادامه دارد، اشغال جزیرۀ کریمیه و ظلم و ستم آن در حق مسلمانان این جزیره در گذشته و حال، جنایات روسیه در حق مسلمانان چچن و ویران نمودن پایتخت آن "گروزنی" در دهۀ نود قرن گذشته، آنجا که وعده‌اش را نادیده گرفت و با خشونت تمام آنان را وادار به اطاعت از حاکمیت خود نمود؛ آنگاه که منطقۀ قفقاز را به اشغال خود در آورد و میلیون‌ها تن از مردم مسلمان این سرزمین را با بی‌رحمی کامل به شهادت رسانید و یا آنان را وادار به مهاجرت نمود؛ پس آیا می‌توان چنین دولت و نظامی را به عنوان ضامن برگزید و به آن اعتماد نمود؟

و اما چین، که در حال حاضر ترکستان شرقی را به اشغال خود در آورده و تا کنون میلیون‌ها تن از مسلمانان ساکن در این منطقه را کشته و یا بی‌خانمان نموده و میلیون‌ها تن را در زندان‌ها نگهداری می‌کند تا آنان را از اسلام روی‌گردان کند و اسلام را نوعی دیوانه‌گی تلقی می‌کند. پرسش ما از طالبان این است که آیا چنین دولتی را می‌توان به عنوان دولت ضامن برگزید؟ چرا گروه طالبان تمام این واقعیت‌ها را فراموش نموده و به مسائل سایر مسلمانان اهمیت نمی‌دهد؟ چرا مکر و خیانت‌های بی‌شمار روسیه و چین علیه برادران مسلمان شان را فراموش نموده و این دو دشمن واضح و آشکارا را به صفت ضامن می‌پذیرند؟ به علاوه این‌که ثبات و پایداری نظامی‌که امریکا در افغانستان برپا نموده، برای روسیه و چین اهمیت زیادی دارد؛ زیرا در این صورت از خاک افغانستان به مسلمانان درمانده در چین و روسیه کمکی صورت نخواهد گرفت.

زلمی خلیل‌زاد نمایندۀ امریکا عازم دوحه شد تا گفتگوهای صلح را از بیست و دوم ماه جاری تا اول ماه آینده برای تحقق اهداف امریکا ادامه دهد. خلیل‌زاد تأکید نمود: «دو طرف در خصوص چهار عنصر اساسی توافق‌نامه پیش‌رفت‌های قابل ملاحظه‌ای حاصل نموده اند که عبارت است از: تضمین توقف فعالت‌های تروریستی، خروج نیروهای خارجی، مشارکت در گفتگوهای بین الافغانی و آتش‌بس فراگیر و دائمی.»

مایک پومپئو وزیر خارجه امریکا نیز در اظهاراتی در اخیر ماه گذشته گفت: «امریکا به توافقی  با طالبان در خصوص تأمین صلح در افغانستان چشم بسته که باید پیش از ماه جولای آینده به دست آید.» پس امریکا در حالی‌که خود بزرگ‌ترین و و نخستین دولت تروریست و متجاوز است، جهاد علیه اشغال‌گری‌هایش را تروریزم می‌خواند و می‌خواهد جهادی‌که در منطقه علیه آن جریان دارد، کاملاً متوقف شده و نظامی را که در افغانستان برپا نموده، توسط طالبان به رسمیت شناخته شود و طالبان خود در آن سهم بگیرند.

در عین حال؛ ترامپ رئیس جمهور امریکا در جریان کنفرانس مطبوعاتی در قصر سفید که به تاریخ 22 جولای 2019م با عمران خان نخست وزیر پاکستان داشت، با تکبر و غرور گفت: «در مورد حل قضیه افغانستان نقشه‌هایی دارم، اگر بخواهم در آن جنگ پیروز شوم، افغانستان از روی زمین محو خواهد شد و این کار فقط در ظرف ده روز صورت می‌گیرد. اما من نمی‌خواهم این کار را بکنم، نمی‌خواهم وارد چنین مسیری شوم.» (منبع: خبرگزاری رویترز) انتظار می‎‌رفت طالبان به این اظهارات متکبرانه ترامپ اعتراض نموده و روند مذاکره با امریکا را متوقف کنند و دیگر هرگز تن به مذاکره ندهند تا امریکا متوجه شود که در این سرزمین مردانی مؤمن وجود دارد که از زور و قدرت امریکا بیم ندارند. اما معلوم شد که گروه طالبان چنین موقفی از خود نشان ندادند، بلکه سرهای شان را به سان شترمرغ زیر خاک نموده و مذاکرات را ادامه دادند و اصرار دارند این مذاکراتی‌که به وضوح به نفع امریکاست، موفقانه به پایان رسد؛ امریکائی‌که اینک در تنگنای طولانی‌ترین جنگ در تاریخ خویش گیر مانده و به این نتیجه رسیده که نمی‌تواند با جنگ از آن پیروز بدر آید. پس امریکا خود بسان طالبان و مردم افغانستان دارد از این جنگ درد و زجر می‌کشد، چنان‌چه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:  

﴿وَلاَ تَهِنُواْ فِي ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ [نساء: 104]

ترجمه: و در راه تعقیب دشمن (هرگز) سست نشوید! (زیرا) اگر شما درد و رنج می‌بینید، آن‌ها نیز همانند شما درد و رنج می‌بینند؛ ولی شما امیدی از الله دارید که آن‌ها ندارند و الله دانا و حکیم است.

به همین دلیل است که ترامپ گفت: «امیدوارم پاکستان برخاسته و برای دستیابی به راه‌حل سیاسی جهت پایان دادن به جنگی که از 18 سال به این طرف در افغانستان جریان دارد، همکاری کند.» پس امریکا عملاً در تنگنای شدیدی گیر مانده. دولت بزرگ جهان، با وجود امکانات بی‌شمارش، توان پیروزی در این جنگ را از دست داده و نمی‌تواند هشدارهای را که داده بود، عملی نماید، یعنی تمام آن غریدن‌ها در حقیقت هذیان و مزخرف‌گوئی بیش نیست که ترامپ به دلیل تنگ شدن حلقۀ تنگنا شروع به هشداردادن به محو افغانستان از نقشه جهان نموده و از پاکستان می‌خواهد امریکا را دراین روند کمک کند؛ در حالی‌که همه می‌دانند که پاکستان همواره در خدمت امریکا بوده و آن را کمک کرده، چنان‌چه عمران خان خود به این مسأله اعتراف نموده گفت: «پاکستان در راه امریکا قربانی‌ها داده، ده‌ها هزار سرباز و بیشتر از 20 ملیارد دالر را در این راستا از دست داده.» عمران خان در حالی این اظهارات را سر داد که در کنار ترامپ ایستاده بود و هشدارهایش به افغانستان را مستقیماً شنید؛ اما انگار این هشدارها هیچ ربطی به او ندارد؛ در حالی‌که اظهارات هشدارآمیز ترامپ در حقیقت شامل پاکستان نیز می‌شود؛ زیرا افغانستان نیز به دلیل این‌که بخشی از سرزمین‌های اسلامی است، سرزمین عمران خان نیز هست و مکلف است از آن دفاع نماید. اما عمران خان در عوض دفاع و استدلال با ترامپ به خاطر این اظهارات‌اش، سعی می‌کند خود را دوست نزدیک امریکا نشان داده و برای کمک و کسب رضایت امریکا آمادۀ‌ هر نوع خدمت‌گزاری باشد؛ چنان‌چه در واکنش به دساتیر ترامپ فوراً چنین گفت: «به زودی با طالبان ملاقات نموده و با تمام توان سعی خواهم نمود آنان را قناعت دهم که با حکومت افغانستان وارد گفتگو شوند.»

حکومت افغانستان در واکنش به اظهارات ترامپ طوری موقف گرفت که انگار مشکل را خود حل و فصل خواهد نمود، چنان‌چه صدیق صدیقی سخن‌گوی ریاست جمهوری افغانستان گفت: «افغانستان به هیچ نیروی خارجی اجازه نخواهد داد سرنوشت‌اش را تعیین نماید.» صدیقی طوری سخن می‌زد که انگار نظام حاکم در افغانستان بخشی از سرنوشت خویش را در دست دارد، در حالی‌که امریکای اشغال‌گر آن را برپا نموده و پیوسته بالای آن اشراف دارد و جهت حرکت آن را مشخص می‌نماید. اگر این نظام ذره‌ای حیاء می‌داشت، فوراً اعلان می‌نمود که دیگر وابسته به امریکا نیست و خواهان خروج فوری آن از خاک افغانستان می‌شد.

شکی وجود ندارد که موقف گیری‌های این سه جهت؛ پاکستان، افغانستان و طالبان در برابر اظهارات ترامپ و موقف امریکا، کاملاً لرزان و ذلیلانه بوده و موقفی را اتخاذ نکرده اند که دین حنیف‌شان از آنان خواسته است؛ طوری‌که همه در برابر دشمن‌شان متحد شده و از آن بخواهند که فوراً از سرزمین‌شان بیرون رود، تمام روابط خویش را با آن قطع نموده و هیچ‌گونه توافقی را با آن امضاء نکنند و آن را وادار کنند در بدل خساراتی‌که به آنان وارد نموده و خون‌های پاکی‌که از مردم‌شان ریختانده، صدها ملیارد دالر را به گونه غرامت بپردازد. سپس در راستای ایجاد وحدت واقعی در میان دو سرزمین "پاکستان و افغانستان" سعی و تلاش بی‌وقفه نمایند و این دو سرزمین را تبدیل به نقطه آغاز و تحرک دولت خلافت راشده بر منهج نبوت گردانند و در این راستا از حزب التحریر کمک بگیرند تا برای‌شان نشان دهد که چگونه می‌توان این دولت را برپا نمود و چگونه می‌توان آن را اداره کرد؛ نظام‌ها و سیاست‌های آن چگونه خواهد بود و این‌که این دولت نوپا با امریکا، روسیه و چین چگونه باید تعامل نماید؟ بلکه راه بهترش این است که به حزب التحریر نصرت داده و حاکمیت را به آن بسپارند؛ زیرا این حزب به خواست الله سبحانه وتعالی توان انجام چنین مسؤولیتی را در خود می‌بیند؛ زیرا تمام این واقعیت‌ها را به خوبی درک نموده و ساختار دولت اسلامی را آماده نموده است و از شباب خویش کدرهای کافی و توانائی را برای اداره نمودن چنین دولتی تربیت کرده؛ دولتی‌که به خواست الله متعال و لطف بی‌کران او، در جایگاه دولت نخست جهان خواهد ایستاد.

نویسنده: اسعد منصور

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

اردوغان و اسلام؛ آیا امکان دارد که اردوغان رهبری امت اسلامی را در دست گیرد؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در این نوشته که محور آن سیاست‌هائی است که اردوغان تطبیق می‌کند، خواستم تا بعضی از سوء تفاهم هائی‌که در اذهان مردم خطور می‌کند را بر طرف کنم؛ مثل این‌که بعضی از مردم تصور می‌کنند که اردوغان رهبری است که سیاست اسلامی و عثمانی نوین را تطبیق می‌کند، یک‌تعداد که احساسات اسلامی دارند به این مقوله ایمان داشته و از آن حمایت می‌کنند. برخی از ناسیونالیست‌ها و  سیکولارها به این باور اند که اردوغان آجندای پنهان اسلامی دارد و به این ترتیب می‌خواهند تا هواداران خویش را علیه وی تحریک کنند. برخی دیگر به این باور اند که اردوغان از گذشته‌های دور، لباس اسلام را از تن بدر کرده و به اهداف اسلامی پای‌بند نیست و به ظاهر سخن‌رانی‌های اسلامی خویش اکتفاء کرده است و هدف برخی از سخن‌رانی‌های آتشین‌اش که آن‌را رنگ و بوی اسلامی می‌دهد، فقط تلاشی در راستای حفظ محبوبیت مردمی‌اش می‌باشد.

 در این مقاله تلاش خواهم کرد تا از خلال حوادث، با آوردن دلایل ثابت از ماهیت سیاستی‌که اردوغان تظبیق می‌کند، پردۀ ابهام را بردارم.

 سرزمین‌ ترکیه که در طول چهار قرن از تاریخ، مردان بزرگی از رهبران سیاسی را در تمام عرصه‌ها به‌جامعه تقدیم می‌نمود، هم‌زمان با فروپاشی خلافت در 3 مارچ 1924م و در طول صد سال پسین، به کم‌بود مردان تاریخ‌ساز دچار شد و ما امروزه شاهد نتایج سنگین این وضع هستیم؛ "سلطان عبدالحمید ثانی" رحمه الله این وضع را چه زیبا تعبیر کرده جائی‌که گفته بود: «مسئله، مسئلۀ کم‌بود مردان است.» طبعاً که منظور آن، مرد دولت اسلامی است؛ مردی که به عقیدۀ اسلامی، فکر اسلامی و احساسات اسلامی باورمند بوده و از غرب و تأثیر پذیری از غرب بعید باشد وگرنه مردانی‌که در عصر ما ویژه‌گی های ظاهری حکام و سیاسیون را دارند، در عصر وی رحمه الله زیاد بودند. مگر خلیفۀ حاذق و صاحب بصیرت از این نوع مردان متنفر بود و نمی‌خواست که ایشان را در میدان سیاسی و دستگاه حکومت ببیند. 

پس از فروپاشی خلافت، چنان‌چه پیامبر صلی الله علیه وسلم پیش‌بینی نمودند، طغیان‌گران متکبر و ظالم بر سر امت مسلط شدند و چنان طغیان نمودند که زندان‌های خویش را مملو از مسلمانان نموده و از ملت خویش چنان کشتاری راه انداختند که در تاریخ مثیل ندارد؛ در قبال ملت خویش احساس مسئولیت ننموده با مُشت آهنین حکم‌رانی می‌کنند. ترکیه هم از این جمله استثناء نبوده و نصیب خویش را از این ظلم و طغیان برگرفته است و هم‌چنان در طول تاریخ جمهوریت حال حکام چنین بوده است تعداد بی‌شماری از علماء مسلمین اعدام شدند و زندان‌ها از درد مسلمانانی‌که شکنجه می‌شوند، ناله سر می‌‌دهند و این تبدیل به کابوسی بی‌رحمانه شده است. مظاهر و ارزش‌های اسلامی را زیر پا و نیرنگ‌هائی را برنامه ریزی کردند که مسلمانان را به‌شکل مستمر در مقابل هم قرار داده است؛ علی رغم این‌که بعضاً یک‌تعداد از سیاسیونی‌ روی کار می‌آیند که از مسائل فوق مبرا اند؛ ولی عموماً این سیاست در دورۀ شان دوام می‌کند و اوضاع چنین مستمر بود تا این‌که اردوغان به حکومت رسید.          

وقتی اردوغان وابستگی خویش را به انگلیس قطع کرد و بین ملت خویش به دموکراسی امریکائی که نسبتاً نرم‌تر است، حکم راند، این عمل‌کرد وی مورد قبول ملت ترکیه قرار گرفت و طبیعتاً که این رذالت امریکا بود و این اجراآت را اردوغان توسط حمایت سیاسی امریکا به‌خاطر کسب رضایت مردم، روی‌دست گرفت. قبل از آن‌که وارد ماهیت این اجراآت شوم، می‌خواهم دربارۀ چگونه‌گی رسیدن اردوغان به‌قدرت و یا به تعبیری دیگر، این‌که امریکا وی را چگونه به قدرت رساند، سخن بگویم.   

اولین ارتباط اردوغان با امریکا چنان‌چه "نصوحی گونگور" روزنامه‌نگار نزدیک به اردوغان، در کتاب خود "جریان نوگرا" می‌نویسد، به‌سال 1984م بر می‌گردد. وقتی‌که اردوغان رئیس تشکیلات حزب "رفاه" در بخش "بی اوغلو" بود و این دیدار با "مورتون آبرامویتز" سفیر وقت امریکا در ترکیه در محلی‌که مربوط به حزب قاسم پاشا بود، صورت گرفت. اردوغان نیز این موضوع را تکذیب نکرد. آبرامویتز سفیر امریکا در توصیف اردوغان گفته بود:« اردوغان را صاحب "کراوات" که ظاهری آراسته داشته و خوش سلیقه است، بر "اربکان" ترجیح می‌دهم.» پس از آن اردوغان به‌خاطر "شعری" که در شهر "سیرت" به‌تاریخ 12 دسامبر 1997م دکلمه کرد، به ده ماه حبس محکوم گردید؛ اما پس از سپری نمودن چهار ماه از حبس، به‌تاریخ 24 جولای 1999م آزاد شد.

پس از آن ممنوعیت‌های پرداختن به کار سیاسی از وی برداشته شده و به نخست‌وزیری رسید. از آن‌زمان امریکا همواره اردوغان را یک "ستارۀ قهرمان" به جهانیان نمایش داده است؛ برای این‌که از وی فردی نمونه در جهان و مخصوصاً به عام مسلمانان قلمداد شود، بازاریابی شده است و با مظاهر اسلامی یعنی نماز، تلاوت قرآن کریم و حجاب همسرش، توانسته است که در بین میانه‌روان اسلامی، جای پایی پیدا کند و به دلیل همین ویژه‌گی‌ها، تعداد زیادی از امت او را دوست داشته و مورد قبول‌شان واقع شده است و در انتخابات اول به اکثریت قاطع آراء، پیروز شد و از همان زمان امریکا این ستاره را رشد داده و فردی نمونه‌ در منطقه معرفی نمود و برنامه‌های خویش را در چاچوب سیاست اسلام معتدل به اجراء گذاشته و موفقیت‌های زیادی هم کسب نموده است.

در همین مورد، اتفاقی افتاد که سروصدای زیادی را در مجمع اقتصاد جهانی که به‌تاریخ 29 جنوری 2009م در "داووس" برگزار شد، به‌راه انداخت. در آن‌زمان که رجب طیب اردوغان نخست‌وزیر بود، روی سخن را با "شیمون پرز" نخست وزیر وقت رژیم یهود کرده و گفت: «تو از من مسن‌تر هستی، صدایت هم خیلی بالا می‌رود. معتقدم كه این طور بالا رفتن صدای شما ریشه در یك احساس روانی گناه دارد؛ اما صدای من این طور بالا نخواهد رفت. پای كشتار كه وسط بیاید، شما خوب بلدید بكشید. من خوب می‌دانم كه شما در سواحل چطور بچه‌ها را هدف می‌گیرید و می‌كشید.»

موج این سخنان در این اجلاس سایه افگنده و در سراسر جهان پخش شده و مورد پسند تمام مسلمانان جهان قرار گرفت حتی مسلمانان در تعداد زیادی از سرزمین‌های اسلامی شعار "خلیفۀ ما، اردوغان" را سر دادند و مردم فرزندان خود را به اسم وی نام نهادند. نباید از گفته‌ها و قرینه‌هائی‌که واقعه داووس را فقط یک نمایش‌نامه می‌داند، چشم‌پوشی کرد و حتی این ادعا از طرف نزدیکان حزب عدالت و توسعه صورت گرفته است؛ مثل"استاد دکتور نوزات یالچین تاش" معاون سابق حزب و یکی از مؤسسان حزب عدالت و توسعه.

اگر از این ادعا هم صرف نظر کنیم، اردوغان بعد این حادثه، عقب‌نشینی کرده و صراحتاً برای روزنامه‌نگاران گفت: «گرداننده برنامه که انتظار می‌رفت تا مطابق مقررات سیمینارها و نشست‌های جهانی بی‌طرفی خود را حفظ کند، از حدود خود پا را فراتر گذاشت و تلاش نمود تا جلسه را بدون این‌که برای اشتراک کنندگان که من هم در بین شان بودم حق مداخله بدهد، جلسه را پایان دهد و چون خواستم سهم بگیرم و سخنانم را ارائه کنم، برایم اجازه داده نشد تا نظریات خویش را ابراز بدارم بر گرداننده اعتراض نمودم و جلسه را که در حال پایان یافتن بود، ترک کردم خواستم تا مخصوصاً این موضوع را توضیح دهم چون ممکن است که هدف بنده از ترک جلسه، تحریف شو.د.

علی‌رغم این‌که اردوغان عقب‌نشینی نمود، بازهم مطبوعات مخصوصاً مطبوعات امریکا، به‌شکل بسیار گسترده‌ای این موضوع را پوشش دادند و از این موضوع در بالا بردن بلانس محبوبیت مردمی اردوغان استفاده کردند مگر از طرفی دیگر، هنوزهم روابط اردوغان با رژیم غاصب یهود تا امروز در سطح دوست و هم‌پیمان و نه قاتل اطفال، ادامه دارد.

اردوغان از بدو رسیدن به‌قدرت توانست تا روابطی را که بین دولت و ملت به سردی گرائیده بود، ترمیم کند و پُل‌های بین این دو را از نو، تأسیس کند و بینش مثبت نسبت به دولت را احیاء کند قبل از وی که مردم به‌طرف دولت به‌حیث دولتی کفر می‌دیدند، اردوغان بین مسلمانان و دولت آشتی برقرار کرد. به‌طور مثال، مشکل آموزش و "پوشش" زن که در طول سال‌های متمادی در مشاغل عمومی به چالش و بحرانی بزرگی تبدیل شده بود، با برداشتن ممنوعیت "روسری"زن در دفاتر دولتی، دانشگاه‌ها، مدارس، دفاتر امنیتی و اردو، به این مشکل نقطۀ پایان گذاشت، و نیز سخت‌گیری‌های تحمیل شده بر مدارس ائمه و امام جمعه‌ها را برطرف کرد.

به‌رغم این‌که آن‌چه را اردوغان انجام داده و انجام می‌دهد، در چارچوب آزادی‌های دموکراتیک است، ولی در حالی‌که با حرف‌های خویش مردم را جلب توجه کرده، مردم فکر می‌کنند که اجراآتی اسلامی صورت گرفته است. از طرفی دیگر، با تطبیق نظام سرمایه‌داری کفری، کفار استعمارگر را راضی می‌کند. در حالی‌که از یک‌طرف یک سلسله از محارم مثل زنا و فحشا را را به‌حال خود باقی گذاشته است، از طرفی هم، سود، بانک‌های سودی و نظام مالی را که بر سود و بانک‌های سودی استوار است، اجرا می‌کند و این سیاست‌های غیراسلامی را به تمام ابعاد جامعه پخش می‌کند. یعنی به‌نام خشنودی غرب کافر، آن‌چه را الله سبحانه و تعالی حرام قرار داده است را حلال و حلال الله سبحانه وتعالی را حرام قرار می‌دهد، مثلاً وی مخصوصاً در مورد زنا گفته بود: «این طرح "جواز زنا" را مطابق خواست اتحادیه اروپا و غیره انجام دادیم، مگر در این مورد اشتباه کردیم.»

الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِیلاً {اسراء:32}

      ترجمه: ‏و (با انجام عوامل و انگیزه‌های زنا) به زنا نزدیك نشوید كه زنا گناه بسیار زشت و بدترین راه و شیوه است .‏

در مورد سود می‌فرماید:

﴿فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ{بقره: 279}

ترجمه: پس اگر چنین نكردید، بدانید كه به جنگ با الله و پیامبرش برخاستهاید و اگر توبه كردید (و از رباخواری دست كشیدید و اوامر دین را گردن نهادید) اصل سرمایههای‌تان از آن شما است ، نه ستم میكنید و نه ستم میبینید.

به‌رغم دلایل فوق، وی مژده داد تا سپرده‌های ربوی را در سایه بحران اقتصادی برای پرداخت بدهی‌های ربوی، با بدهی‌های ربوی جدید با نرخ پائین‌تر آن، اجراء کند تا این‌که به گمان خود بتواند رضائیت این قشر مردم را فراهم کند. کاش این تلاش‌ها را به جای تحقق خواسته های غرب، در راه خشنودی الله سبحانه وتعالی به‌کار می‌گرفت. واضح است که روی‌گردانیدن از اسلام، اطاعت از کافران، ندامت در دنیا و زیان آشکاری در قیامت خواهد بود.

اردوغان در برخی از سیاست‌هایش توانسته موفق باشد؛ مثلاً از بدو رسیدن به ریاست جمهوری از سال 2003م تا سال 2009م اقتصاد ترکیه را رشد دهد و تولیدات ناخالص ملی را ازدیا بخشد و میانگین حجم اقتصاد با درنظر داشت اقتصاد جهانی از 1.11 درصد به 1.37 درصد برسد.

ترکیه توانسته است که به بهترین شکل با اتحادیه اروپا هم‌رکاب گردد، قرضه‌های خویش از صندوق بین المللی پول را پرداخته، به نوعی به ثبات نسبی سیاسی برسد و توان اقتصادی و رفاه اجتماعی آن افزایش یافته؛ مگر دست‌یابی‌اش به این موفقیت‌ها به فضل حمایت سیاسی و اقتصادی امریکا بوده است؛ حتی مشاوران اردوغان تحت نام "تأمین انسجام این حمایت"، به کثرت از امریکا دیدن کرده و از امریکا می‌خواهند تا با دادن نقش بیش‌تر به اردوغان، از وی استفادۀ بیش‌تر شود. در این مورد، اظهارات "جنید زابو" مشاور خاص اردوغان نظر انسان را به‌خود جلب می‌کند؛ در سخنانی‌که در اندیش‌کده "انترپرایز امریکن"  (The American Enterprise)  در سال 2006م ایراد نمود، گفت: «از این مرد (اردوغان) استفاده کنید این مرد به‌خاطر داشتن عقاید خویش در جهان اسلام، جای‌گاه بزرگی دارد و به نمونۀ دموکراسی غربی باور دارد، به همین دلیل، معتقدم که نباید به انقلاب علیه وی فکر کنید! عرض من این است که وی را به‌کار گیرید! خوب است که از وی در این‌جا و اروپا استفاده کنید.»

ناکامی کامل اردوغان در عرصه‌هائی که قبلاً بیان داشتم، به مشاهده می‌رسد؛ چنان‌چه قدرت خرید مردم به‌طور فزاینده‌ای کاهش یافته است و هر روز سطح فقر افزایش می‌یابد برعکس، با گذشت هر روز، سطح مراقبت‌های اجتماعی کاهش می‌یابد. هم‌چنان بانک‌ها با اعطای قروض به مردم و مصادرۀ تمام پس اندازهای بده‌کاران، ایشان را به استعمار خود در می‌آوردند بر علاوه، مردم در تمام بخش‌ها، تقریباً به درجۀ افلاس رسیدند. بر علاوۀ این همه، با گذشت هر روز اخبار بهره‌کشی از زنان و اطفال در جامعه زیادتر می‌شود. عمر استفاده از مواد مخدر پائین آمده چنان‌چه به سطح مدارس ابتدائی رسیده است و در نتیجه، جامعه به آسیب بزرگ انسانی روبرو شده است و تنها علت‌اش، سیاست و نظام دموکراتیک غربی است که اردوغان در جامعه تطبیق می‌کند.

هم‌چنان با گذشت زمان، فاصله گرفتن از اسلام در بعضی از سیاست‌ها و سخن‌رانی‌های حزب عدالت و توسعه آشکارتر می‌گردد؛ در سخنانی‌که "بن علی یلدریم" نخست‌وزیر پیشین و رئیس کنونی پارلمان در سال 2014م ایراد کرد، با افتخار گفت: «قبل از این‌که به‌قدرت برسیم در شهر "تکیرداغ" دو کارخانه تولید شراب بود، مگر ما این عدد را به 18 کارخانه رساندیم.»

به همین ترتیب، می‌بینیم که "نیهاد زیبکچی" کاندیدای فعلی ریاست شهرداری شهر بزرگ "ازمیر" از حزب عدالت و توسعه، در برنامه‌ای‌که در تلویزیون "سی ان ان" ترکیه پخش شد، در پاسخ به سوالی‌که گردانندۀ برنامه راجع به تولید شراب و دادن جواز به بعضی از اماکن برای فروش شراب پرسید، گفت: «تا حال با سوالی این چنینی روبرو نشدم در گذشته نه در "ازمیر" و نه در "دنیزلی" و نه هم جائی دیگر، به چنین چیزی ضرورت نداشتیم و در هرجا به مردم ارائه می‌شد، در تمام مناطق دنیزلی رستوران‌ها یافت می‌شود که در آن‌ها، به مشتریان شراب  میدهند. هم‌چنان جواز اکثر این اماکن توسط ما امضاء شده است.» هم‌چنان "زیبکچی" افزود: «در مورد حمایت از تولیدات شراب در "ازمیر" باید بگویم که این موضوع اهمیت اقتصادی دارد تولید یعنی صنعت و تجارت. این اقتصاد است. درنهایت مفتی‌ نیستم که هویت و شخصیت دینی داشته باشم و رئیس امور دینی نیز نیستم. بنابر این، هرگز برایم اهمیت ندارد و هرگز فتوائی نیز ارائه نمی‌کنم مگر این تولید زراعتی محسوب می‌گردد؛ مثل کاشت زیتون، انجیر و پنبه. هم‌چنان انگور نیز تولیدی است که از تلاش و ریختن عرق کارگران و کشاورزان، ما تولید می‌شود.»

تمام موارد فوق نتیجۀ سیاست‌هائی است که اردوغان تعقیب می‌کند با آن‌هم، هدف ما جبهه‌گیری علیه شخص اردوغان نیست؛ بلکه نقد ما بر او، به‌خاطر نظامی است که وی تطبیق می‌کند؛ چون عمل‌کرد وی اصلاً اسلامی نیست. در طول زمان حکومت‌اش که 16 سال را در بر گرفته است، در یک‌مورد هم، هرگز عمل‌کرد اسلامی نداشته است، حتی برعکس، بلکه از سیاستی پیروی نموده است که الله آن‌را حرام قرار داده است، چه در بخش سیاست داخلی و چه هم خارجی و هنوزهم از همین نوع سیاست پیروی می‌کند.    

در عین حال که اردوغان کشور ترکیه را بر اساس نظام سیکولاریزم که مبتنی بر جدائی دین از زندگی است، اداره می‌کند، خود و افراد را سکولار ندانسته و از طرفی دیگر با تمام جسارت قائل بر این است که حکومت‌اش سیکولاریستی بوده و این نوع سیاست را به‌شکل پایدار ادامه می‌دهد. در سال 2006م در حالی‌که اردوغان نخست‌وزیر بود، در "مجمع اقتصاد جهانی خاورمیانه" که همین سال در مصر برگذار شده بود، یکی از روزنامه‌نگاران سوال نمود که: «آیا حزب "عدالت و توسعه" حزبی با روی‌کرد دینی است؟» اردوغان جواب داده گفت: «ما منتسب به دولت سکولاریست دموکراتیک ایم که دارای قانون اجتماعی است و تمام کارهای خود را در همین چارچوب تنظیم می‌نمائیم؛ اما اگر پرسش شما در مورد وضع شخصی من است، من مسلمانی‌ام که تلاش می‌کنم تا متدین باشم؛ مگر صلاحیت تعیین درجۀ آن‌را ندارم.» به‌همین شکل در دیداری که در زمان حکومت‌داری "اخوان المسلمین" در مصر داشت، ایشان را به سکولاریزم فراخواند که حتی مردم مصر و رهبران اخوان المسلمین متحیر گشتند.

اردوغان عقیده دارد که توصیف نمودن حزب عدالت و توسعه و حکومت حزب عدالت و توسعه به متدین و حزب اسلامی، خطای فاحش است؛ چنان‌چه وی در برنامۀ راهبردی حزب عدالت و توسعه به این موضوع صریح و واضح پرداخته است علاوه بر این، قانون اساسی و سایر قوانینی‌که اکثر این قوانین و نبود آن از طرف حزب عدالت و توسعه تعدیل شده است، حاوی حتی یک‌بند اسلامی نیست که این به‌خودی خود، برای فهم و دانستن این‌که این حکومت اسلامی نبوده و ارتباطی به اسلام ندارد، کفایت می‌کند. با تذکر این‌که در مورد شخصیت خود اردوغان که یک مسلمان است، بحثی نیست چنان‌چه در این مورد خودش در مصاحبه‌ای که با مجلۀ "نیوزویک" به‌تاریخ 10 فبروری 2008م، داشت، گفت: «ترکیه به لطف برقراری توازن بین اسلام، دموکراسی، سیکولاریزم و تجددگرائی در کاری موفق شد که همه می‌گفتند امکان نخواهد داشت. حکومت ما توان مسلمان متدین را بر حفظ افکار سیکولاریستی‌اش، ثابت می‌کند. هم‌چنان در غرب همواره به‌طرف "حزب عدالت و توسعه" طوری اشاره می‌شود که حزب دارای ریشه‌های اسلامی است و این اشتباه است چون این حزب منحصر به کسانی‌که متدین اند، نیست بلکه ما حزب ترکی و میانه‌رویم؛ چنان‌چه ما کاملاً مخالف گرایش ملی نژادپرستانه، ملی وطن‌پرستانه و تعصب دینی بوده و ترکیه با دموکراسی خود، منبع الهام برای سایر جهان اسلام است. احکام دینی تغییری نکرده مگر مواضع دینی ملت ترکیه تغییر کرده است. توسعۀ شهری ترکیه، ازدیاد ثروت و شکل زندگی درک مختلفی را از زندگی به ارمغان آورده است در گذشته مردم بدیلی نداشتند مگر اکنون "آزادی گزینش" را برای شان فراهم کردیم.»

اردوغان احساس می‌کند که نیاز است تا در تمام دیدارهایش چه در کشورهائی اسلامی و چه کشورهای غربی، بر این‌ تاکید کند که حزب شان اسلامی نیست. وی پس از دیدار اش با "بارک اوباما" رئیس جمهور پیشین امریکا در کاخ سفید به‌تاریخ 8 دسامبر 2009م در سخن‌رانی که در دانش‌گاه "جان هاپکینز" داشت گفت: «حزب ما به‌هیچ وجه، حزبی اسلامی نیست به‌داخل جمهوری ترکیه جریانی به‌نام "عثمانی جدید" وجود ندارد. این یک نسبتی است که می‌دهند کسانی‌که این کار را می‌کنند، تلاش دارند تا بر حکومت فعلی سرپوش بگذارند. قصداً روی‌کرد ترکیه را می‌خواهند تحریف کنند و چنان‌چه در این اواخر دیده شده، ادعا می‌کنند که روی‌کرد ترکیه از شرق تا غرب متفاوت است این یک ادعای جفاگونه است. این‌که ما در سیاست خارجی خود برخی از عادات و سنت‌ها را از بین بردیم، یک حقیقت است. ترکیه همراه تمام همسایه‌گان خویش به صلح به‌سر می‌برد، در جهان برخی موقف گیری‌های ما متحول و در برخی موارد ثابت است، ترکیه دارای موضع این چنینی است درهای خویش را کاملاً باز می‌گذاریم.» به این ترتیب اردوغان تأکید می‌کند که حزب‌اش غیر اسلامی است.

چنان‌چه اردوغان در مصاحبه‌ای که همراه روزنامۀ فرانسوی "لوفیگارو" به‌تاریخ 7 اپریل 2010م داشت، در بارۀ اهمیت زیاد‌ دیدارش از پاریس گفت: «تعدادی از فرانسوی‌ها دربارۀ عضویت ما در اتحادیه اروپا با دیدی که از گذشته دارند، می‌نگرند بر ماست تا به تغییر این دیدگاه تلاش کنیم.» در پاسخ به این پرسش که آیا شما حزب خود را حزبی میانه‌رو اسلامی قلمداد می‌کنید، گفت: «ما خود را این چنین معرفی نمی‌کنیم؛ احزاب دموکراتیک مسیحی در اروپا نیز موجود اند. من اسلام سیاسی را قبول نمی‌کنم. حزب عدالت و توسعه حزبی اسلامی نیست. ما خود را دموکرات‌های محافظه‌کار می‌پنداریم؛ اگر هم‌پیمانان اروپائی ما را این چنین ببینند، از طرز دید گذشتۀ شان خود را رها خواهیم ساخت.»

به‌همین ترتیب در مصاحبه‌ای که اردوغان با شبکۀ "عربی سعودی" داشت، در پاسخ به این پرسش که آیا شما آرزوی و یا هدف نهائی‌ای مثل تأسیس خلافت دارید؟ گفت: «جهان درگیر تغییر و تحول است و در ضمن این تغییر و تحول، ما به‌معرفی نظامی پرداختیم که آن‌را تطبیق می‌کنیم و نیز تحولی‌که لازم است اکنون عملی شود. در حال حاضر مثلاً ترکیه به‌طرف همه‌پرسی می‌رود. این همه‌پرسی نظام ریاستی است. در انتخاب نظام ریاستی آن‌چه را که سوال شما دربر داشت، وجود ندارد یعنی ترکیه در حال حاضر نگران مسئلۀ خلافت و آن‌چه شبیه آن باشد، نیست.»

اما مهم‌تر از همه، در دیدارهای خود خصوصاً در دیداری‌که از مصر داشت، از سیکولاریزم دفاع نموده و به حکام و ملت مصر این نظام را پیش‌نهاد نمود تو گوئی که کاری درست است. در پاسخ به این سوالی‌که: شما می‌توانید به‌شکلی درست مفاهیم اسلام و سیکولاریزم را با هم جمع کنید و توصیۀ شما در این مورد به جهان عرب چیست؟ گفت: «من فکر می‌کنم که مشکل است این را توضیح داد که چرا جهان اسلام تا این اندازه در ساخت این پیوند(سیکولاریزم و اسلام) تأخیر داشته است. وقتی‌که ما حزب خود را تأسیس نمودیم، سکولاریزم را تعریف کردیم. وقتی آقای "مرسی" رئیس جمهور بود، در اثنای دیدار خویش از مصر، سیمیناری را در ساختمان "اوپرا" در قاهره برگذار کردم در شامگاه این سیمینار سیکولاریزم و ارتباط آن‌را با اسلام، توضیح دادم. پس در حزبی‌که تأسیس کردیم تعریف ما از سکولاریزم چیست؟ افراد یک‌باره ای سیکولار نمی‌شوند؛ ولی حکومت چنین شده می‌تواند. در سیکولاریزم دولت در تمام عقاید خود در عین فاصله قرار دارد و زندگی هر شخص را مطابق باورهایش تضمین می‌کند. آیا در این، آن‌چه مخالف اسلام باشد، دیده می‌شود؟ نه، مگر یک‌تعداد همواره تلاش می‌کنند تا این موضوع را به‌طرفی دیگر سوق دهند.»

فرضیۀ این‌که اردوغان شخصیت پنهان اسلامی است-چنان‌چه بعضی‌ها به این باور اند- با مستندات فوق منتفی می‌شود. برعکس، کارنامۀ اردوغان پُر از افکار و احکام غیر اسلامی است؛ مثل سیکولاریزم، دموکراسی، آزادی‌ها، ملیت‌گرائی و وطن پرستی. مگر اردوغان سیاست‌مداری نهایت آگاه و ماهر است؛ چون تمام کارهای خود را لباس اسلامی می‌پوشد. از بارزترین ویژه‌گی‌های وی این است که تا اندازه‌ای دارای دیدگاه پراگماتیک و "ماکیاولی" است و توان آن‌را دارد تا از تحولات بزرگ، به نفع منافع خویش کار بگیرد؛ مخصوصاً این‌که مشاوران وی می‌دانند که چگونه جامعه را مهندسی کنند و گفتار و کردار اردوغان و حکومت‌اش را بر اساس نظرسنجی‌هائی‌که اجراء می‌گردد، ترتیب می‌کنند و مقوله‌اش "اگر ایجاب کند، می‌توانم لباس‌های پاپ را بپوشم" که در زمان تصدی شهرداری شهر بزرگ استانبول گفته بود، دلالت بر این  می‌کند که روش سیاسی منفعتی وی از همان ابتداء شکل گرفته بود. طبیعتاً حمایت رسانه‌ها که برای خدمت به وی گماشته شده اند را نباید فراموش کرد؛ چنان‌چه رسانه‌ها همواره اموری را پوشش می‌دهند که به‌خدمت منافع اردوغان گرفته شده است و در مقابل، اموری‌که ممکن است دیدگاه منفی از وی ایجاد کند، از دید عموم مخفی نگه‌داشته می‌شود، رسانه‌ها نقش بسیار مهمی را بازی می‌کنند؛ چنان‌چه همین رسانه‌ها در گذشته باعث شده تا یک‌عده از حکومت‌ها در ترکیه فروبپاشد چنان‌چه "دنیز بایکال" رهبر حزب جمهوری‌خواه خلق با پخش ویدئوئی که به‌شکل پنهانی ثبت شده بود، سبب شد که استعفاء دهد. هم‌چنان ویدئو های مشابه منجر به استعفای مدیران ارشد حزب "جنبش ملی" از مناصب شان شد. هم‌چنان اکثر رسانه‌های مخالف اردوغان، در نتیجۀ فشارهائی‌که متوجه شان بود، مجبور شدند تا تعطیل، فروخته و یا هم آن‌عده از کارمندان خویش که مخالف دولت بودند را، برکنار کنند و اکنون رسانه‌هائی که از خود به اصطلاح شجاعت به‌خرج داده و برعلیه اردوغان سخن می‌رانند، انگشت شمار اند.

به‌فضل حمایت رسانه‌ها از اردوغان وی قادر است تا با آزادی در هرجا و از هر موضوعی‌که خواسته باشد، سخن براند. با این‌هم، زیاد دوست ندارد که واژه‌های اسلامی را در کارهای سیاسی خود استفاده کند؛ حتی جوانانی‌که در نشست‌هایش قرآن‌کریم تلاوت می‌کردند را ساکت کرده و از ایشان می‌خواهد که قرآن را بالای گورستان تلاوت کنند؛ مثلاً وقتی در کنفرانس ولایت/استان "گیراسون" که در مارچ 2018م برگذار شده بود و جمعی از جوانان که آیتی از سوره آل عمران را باهم تلاوت می‌نمودند، تلاوت شان را قطع نموده و گفت: «این امر را به من واگذار کنید، ان شاء الله آن‌را در گورستان بخوانید؛ اما در نشست‌های سیاسی آن‌را به ما بگذارید. باید بدانیم چه بخوانیم و کجا بخوانیم. بر ما اعتماد کنید این کار را به‌ما بگذارید، درست است؟ تا این‌که خوب بدانیم که چگونه به این‌جا رسیدیم. آیا ما در مقبره‌ای قرار داریم یا مسجد؟ یا در نشستی سیاسی؟ باید تفکیک قائل شویم. برماست تا تفکیک این را نیز بدانیم؟»       

بلی! چنان‌چه یک‌عده می‌پندارند، متأسفانه عمل‌کرد های اردوغان، به‌خاطر مردم مسلمان نیست؛ بلکه برعکس، به‌خاطر کسب رضائیت، خوشنودی و تثبیت نفوذ سیاسی امریکاست؛ کشوری‌که این قدرت را مرهون وی است. این در حالی است که احدی به‌جز الله سبحانه وتعالی مستحق نیست که برای رضائیت‌اش تلاش شود؛ اما اردوغان از این مفاهیم کاملاً به‌دور است و تا امروز عمل‌کرد اش این چنین بوده است.

اردوغان با حمایت مردم مسلمان ترکیه چندین فرصت داشت تا بتواند رضائیت الله سبحانه وتعالی و مسلمانان را به‌دست آرد؛ مخصوصاً در انقلاب نافرجام 15 جولای. با حمایت مسلمانانی‌که در برابر اسلحه، تانگ‌ و طیارات/جنگنده‌ها سینه را سپر کرده و جان‌های خود را فدای اسلام نمودند. وی فرصت داشت با حمایت مردم که برای دفاع از اسلام خود را فدا کردند، زنجیر ذلت کفار استعمارگر را درهم شکسته و برای عزت اسلام و مسلمانان تلاش کند.

در حالی‌که فرصت داشت که در صبح 16 جولای انقلابی اسلامی را اعلام کند؛ مگر این کار را نکرده و تلاش نمود تا نصرت اسلام را نصرت دموکراسی قلمداد کند؛ چنان‌چه کسانی‌را که جان‌شان را به‌خاطر اسلام فدا نمودند، ایشان را شهدای دموکراسی خواند! و به این ترتیب، نام شان را بد نمود.

تمام موارد فوق به این اشاره دارد که اردوغان در نظام سیاسی به‌جای اولویت دادن به اسلام، به دموکراسی اولویت می‌دهد هرچند که این مسئله را عملاً نپذیرد و اسلامی‌که هدف وی است، "اسلام میانه‌رو" است؛ اسلامی‌که غرب به وی دیکته می‌کند. جز این چه خواهد بود؟ مگر برداشت وی از اسلام این نبوده که فقط اسلام عبارت است از عبادات، بدون مداخلۀ آن در زندگی، سیاست، جامعه و حکومت تا فقط در زندگی فردی و مخصوص افراد داخل شده و در زندگی جمعی‌شان هیچ‌گونه بازتابی نداشته باشد، موازی با ارزش‌ها غربی مثل دموکراسی و سیکولاریزم باشد؟ بلی، دقیقاً برداشت اردوغان از اسلام همین است و در عین زمان معنی تحریف شدۀ "اسلام میانه‌رو" همین است.

عمل‌کرد وی در مسائل متعلق به سیاست داخلی نیز به‌همین منوال است و وی همین روش را در سیاست خارجی خود تعقیب می‌کند و مطلقاً به اندازۀ تارموئی از خطوط سیاست خارجی امریکا -‌که قدرت خویش را مدیون آن‌است- برایش ترسیم، پلان و درخواست نمود، خارج نشده است و اولین آثار آن‌را قبل از اشغال عراق در 1 مارچ 2003م شاهد بودیم؛ چون ترکیه به مطالبۀ امریکا مبنی بر مطالبۀ به‌کار گیری زمین و هوای ترکیه در عملیاتی‌که در شمال عراق راه اندازی شده بود، لبیک گفت و تصمیم این عمل شوم در جلسۀ سری که در 1 مارچ 2003م در پالمان با همین محوریت منعقد گردیده بود، گرفته شد پس از گذشت 13 سال در جواب به خبرنگاری در این مورد گفت: «من حامی اجازۀ 1 مارچ بودم و مخالفان آن‌را تأیید نکردند در آن‌زمان "بوش" مرا امیدوار کرد؛ مگر متأسفانه به‌دلیل اشتباه دوستان خود، تنها ماندیم. اگر اجازۀ یک مارچ تطبیق می‌شد، ترکیه عضویت را داشت دیدن دوردست‌ها، بسیار مهم است.»

چنان‌چه می‌بینیم، از همان ابتدا‌، اردوغان و حکومت‌اش در تعقیب کردن خط سیری‌که امریکا در سیاست خارجی برایشان تعیین نمود، حریص بودند و پُرواضح است که اُفق ترسیم شده برای ترکیه، همان اُفق امریکاست. مثال زندۀ امروزی بر این ادعا، شهدای ما در سوریه و سایر سرزمین‌های اسلامی است. این در حالی‌است که اردوغان به‌درخواست امریکا اردوی ترکیه را خارج از مرزهای این کشور، به کشورهای متعدد می‌فرستد؛ مثلاً تقریباً بیش از 50000 سرباز ترکی در سوریه، عراق، قطر، سومالیا، بوسنی و هرزگوینا، کوزوو، آلبانی، لبنان، افغانستان و جمهوری ترک قبرس شمالی گماشته شده اند و وجودشان در این کشورها فقط به‌خاطر تأمین منافع امریکای کافر استعمارگر است. اگر قضیه برعکس می‌بود، به‌ هیچ‌وجه ریختن خون مسلمانان آن‌هم به این سادگی، امکان پذیر نبود. در حالی‌که شایسته است که این اردو به‌کشورهای دیگر به‌خاطر حمایت از آبرو و مقدسات مسلمانان گسیل شود، متأسفانه برای حمایت از منافع کافر استعمارگر ارسال می‌گردد.

بسیار دردآور است که در بعضی از سرزمین‌های اسلامی اردوغان را دشمن امریکا می‌پندارند؛ چنان‌چه این بازی توسط تعدادی از دوایر و رسانه‌ها اداره می‌شود؛ اگر چنان‌چه بعضی فکر کنند می‌بود و اگر اردوغان دشمن امریکا بوده و با این کشور در حالت جنگ قرار می‌داشت، نباید در کنار هم‌پیمان سابق خود امریکا می‌بود؛ بلکه در عراق و سوریه و یک‌عداد از کشورهای دیگر اسلامی، باید با وی می‌جنگید و در صف ائتلاف غربی موقف نگرفته؛ بلکه در صف مسلمانان می‌ایستاد و عزت و بزرگی را در کنار "دوستان و هم‌پیمانان" خود امریکا و غرب جستجو نکرده بلکه بر عکس در کنار الله سبحانه وتعالی، رسولش و مؤمنان، جستجو می‌کرد.  

﴿ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ{منافقون: 8}

ترحمه: عزّت و قدرت از آن الله و فرستاده او و مؤمنان است.

مگر اردوغان کاملاً برعکس عمل می‌کند. در منطقه جنگ کثیفی را به‌نمایندگی و اسم امریکا شروع کرده است  و امریکا را از غرق شدن در جنگ سوریه نجات داده و برای امریکا و نظام ستم‌گر سوریه آب حیات را تقدیم نمود. در گذشته و حال از تمام امکانات خود برای شکست انقلاب مبارک سوریه کار گرفته است. در آغاز انقلاب  و زمانی‌که مسلمانان آن دیار، ندای کمک را سرمی‌دادند، اردوغان گوش‌های خود را پنبه زده و ایشان را به‌حال خود شان رها نمود این در حالی بود که اردوغان با اردو و قدرت کافی که در اختیار دارد می‌توانست به 24 ساعت کار نظام "اسد" را یک‌سره کند؛ چنان‌چه تقریباً 20 سال قبل در سپتامبر 1998م، قبل از این‌که اردوغان قدرت را به‌دست گرفته و قبل از این‌که اردوی ترکیه این قدر قوی باشد، رهبر نیروهای زمینی وقت "جنرال آتیلا آتش" خواستار اخراج "عبدالله اوجلان" از سوریه گردید و نظام "حافظ اسد" را هشدار داده گفته بود: «صبر ما تمام شده است.» همین هشدار باعث شد تا حافظ اسد، عبدالله اوجلان را از سوریه طرد نماید.     

هم‌چنان بیش‌ترین ضربه را به انقلاب سوریه وارد کرد که در بین آن عملیات "سپر فرات" بود. هرچند در ظاهر هدف از راه‌اندازی "سپر فرات" مقابله با تروریزم گفته شد؛ ولی به سبب آن در بین صفوف انقلابیون شگاف ایجاد شده و از هم متفرق شدند و بدین‌گونه شهر "حلب" به نظام اسد تسلیم داده شد و امروز نیز عین سیاست را در شهر "ادلب" تعقیب می‌شود.

قبلاً در زمانی نه چندان دور، اردوغان بشار اسد را ستم‌گر، قاتل مردم و تروریست گفته بود و طبق عادت‌اش از این گفتۀ خویش عقب‌نشینی کرده و احتمال دیدار با این نظام را رد نکرد؛ نظامی‌که حتی تا دیروز آن‌را دشمن خود تلقی می‌نمود. در مصاحبه‌ای که اردوغان به‌تاریخ 3 فبروری 2019م با تلویزیون رسمی دولتی ترکیه"TRT" داشت از هم‌کاری بخش‌های اطلاعات سیاست خارجه در سطح پائین با سوریه خبر داده گفت: «اگر بین رهبران گفتگوئی دست نداده است؛ مگر کارهای دوجانبه بین بخش‌های اطلاعات به پیش می‌رود؛ هرچند که سازمان‌های اطلاعات روی‌کرد رهبران را انعکاس نمی‌دهند. اگر با هم توافق نکنند، ما هم با هم توافق نخواهیم کرد. در موارد زیادی امکان دارد که رهبران از خط سیر اصلی خارج شوند و بخش‌های اطلاعات می‌توانند از آن استفاده کنند.»

به این ترتیب، تمام گام‌های سیاسی و نظامی‌ای که اردوغان در مورد سوریه برمی‌دارد، در جهت منافع و مصالح امریکاست. طبعاً این امر فقط منحصر در سوریه نیست، همین دَور زدن در سیاست خارجی در مورد مسئله فلسطین واضح‌تر هم است آن‌جا که گفته بود: «قدس خط سرخ ماست.»

در حادثۀ کشتی "مامی مرمره" که از ترکیه به‌منظور درهم شکستن محاصرۀ اقتصادی که رژیم یهود بر غزه وضع کرده بود، به‌طرف غزه در حرکت بود و پس از کشتار مسلمانان توسط اردوی یهود، اردوغان برای توصیف رژیم یهود از عبارات "تروریست" و "خون‌ریز" استفاده نمود و در همان زمان اعلام نمود  که تمام روابط تجارتی و سیاسی خود را با رژیم یهود قطع می‌کند؛ ولی بر اساس عادت‌اش، از این رفتار و گفتار خویش عقب‌نشینی کرده و بر عکس واکنش اولی، به سرکوب کردن سازمان‌هائی‌که سفر کشتی "مامی مرمره" را تنظیم کرده بودند، پرداخت چنان‌چه پس از دیداری‌که با "پوتین" رئیس جمهوری روسیه در سال 2016م در محل اجتماع ریاست جمهوری داشت، اظهارات صریح‌تری مبنی بر بهبود بخشیدن به روابط همراه رژیم یهود پس از تیره شدن اش به‌خاطر حمله بر "کشتی مامی مرمره" ایراد داشت؛ چنان‌چه گفته بود: «شما از ترکیه کمک‌های انسان دوستانه تهیه نموده و از خاک آن، به‌طرف غزه حرکت می‌کنید آیا از نخست وزیر وقت اجازۀ این کار را گرفتید؟ اصلاً ما همواره کمک‌های لازم را به غزه و فلسطین می‌رسانیم. این کار را می‌کنیم نه به‌خاطر این‌که قدرت خویش را به نمایش بگذاریم؛ بلکه این عمل را بر اساس دیپلوماسی انجام داده و می‌دهیم. چنان‌چه در دیپلوماسی جهانی این کار رایج است و به همین ترتیب در آینده نیز این کار را خواهیم کرد. این کار را با نواختن "طبل جنگ" انجام نداده بلکه با ادب و اخلاق خویش انجام می‌دهیم و این چنین ادامه خواهیم داد.» پس از آن، مسئلۀ پرداخت غرامت به فامیل‌های قربانیان به فراموشی سپرده شد و روابط دو کشور، مجدداً به‌حالت عادی بازگشت.       

عمل مضحک اردوغان در این مسئله، بالا رفتن حجم داد و ستدهای تجاری/بازرگانی بین ترکیه و رژیم یهود است؛ آن‌هم در زمانی‌که اردوغان ادعا می‌نمود که روابط بین این دو کشور بد است. چنان‌چه اردوغان به بلند رفتن حجم مراودات تجارتی به میزان 14درصد در یک‌سال بین ترکیه و کشوری‌که "حکومت اشغال و ترور" نامیده می‌شود، خبر داد. علاوه بر این، در سال 2002م که حزب عدالت و توسعه در ترکیه قدرت را در دست گرفت، حجم مبادلات تجاری/بازرگانی بین رژیم یهود و ترکیه بالغ بر 1.4 ملیارد دالر بود و اکنون این رقم به 4.9 ملیارد دالر رسیده است. مخصوصاً این‌که روابط نظامی به‌شکل همیشه‌گی آن حفظ شده است و خلبانان رژیم یهود آموزش خود را در ترکیه سپری می‌کنند.

هم‌چنان از مظاهر سیاست خارجی ترکیه که مشهود نیز است، عدم اهمیت دادن اش به خون مسلمان‌هاست در روابطی که همراه روسیه و چین دارد چون روسیه، خون مسلمانان را در "قفقاز"، سوریه و آسیای میانه ریختانده و چین خون مسلمانان را در ترکستان شرقی می‌ریزاند. به‌خاطر این‌که سخن به درازا نکشد، به‌همین قدر از خیانت‌های اردوغان اکتفاء می‌کنیم.

در نتیجه، متأسفانه نه در سیاستی‌که اردوغان تعقیب می‌کند و نه در سلوک وی، ‌اسلام جای دارد و در عوض آن، منافع کشورهای استعمارگر غربی جای گرفته است. مگر امت اسلامی به‌خاطر عَطَشی که به رهبریت، رهبری مسلمان و غیور دارد، به هیجان آمده و امید بسیار به اردوغان بسته است؛ یک‌عده از مسلمانان دل به اردوغان بسته اند. به امید این‌که ایشان‌را به روزهای شکوه‌مند شان برساند؛ مگر وی این فرصت را از دست داده و این شرف بزرگ را پُشت پا زده است. در عوض این‌که بهترین دینی‌ ‌که الله سبحانه وتعالی برما نازل کرده و آن اسلام است را، در زندگی تطبیق کند، به سمت و سوی "اسلام معتدل" که طرح غرب است، تمایل پیدا دارد. با این عمل‌کرد خویش شاید نزد غرب اعتباری کسب کرده باشد؛ مگر نزد امت اسلامی اعتبار خویش را از دست داده است. با کشف آن‌چه در پُشت پرده قرار داشت و ظاهر شدن هویت و چهرۀ واقعی وی، دل‌هائی که مالامال از محبت اردوغان بود، حال مملو از نفرت وی شده است. اردوغان از پیشینیان خویش قدرت را به‌دست گرفت و به‌خاطر کسب رضایت کفار استعمارگر، ایستادن در صف کسانی‌که دنیا و آخرت شان را زیان نمودند را ترجیح داد. واحسرتا! چه بد انتخاب و چه بد زیانی.

﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً ‏*‏ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعاً{کهف: 103 و 104}

ترجمه: (ای پیامبر! به كافران) بگو: آیا شما را از زیان‌كارترین مردم آگاه سازم‌؟‏ آنان كسانی‌ اند كه تلاش و تكاپوی‌شان (به سبب تباهی عقیده و باورشان) در زندگی دنیا هدر می‌رود (و بیسود می‌شود) و خود گمان می‌برند كه به بهترین وجه كار نیك می‌كنند.

مگر فرزندان مخلص امت باید بدانند که الله سبحانه وتعالی خود مالک دین و دعوت است و هرگز مؤمنان را ضایع نخواهد کرد و نصرت خویش را وقتی شامل این امت می‌کند که امت به آن احساس نیاز کرده و از همه کس، به جز وی سبحانه و تعالی مأیوس گردد. مسلماً که حالت موجود برای ما امتحان است.

پس از فروپاشی خلافت تا امروز، هر آن کسانی‌را که امت اسلامی به ایشان اعتماد کرده و در ایشان خوبی می‌دید و با امیدواری از وی حمایت می‌نمود، چه دیر و چه زود، الله سبحانه وتعالی نقاب از چهره‌های واقعی‌شان برداشته است؛ اعم از حکام در مصر، عراق، سوریه، فلسطین، خلیج، پاکستان، مالیزیا، سودان، یمن، ایران و آسیای میانه. هیچ رئیس جمهوری به‌شمول اردوغان باقی‌نمانده است که امت اسلامی به‌آن اعتماد داشته باشد و در عین زمان اردوغان محبوبیت مردمی خویش را نیز بیش از پیش از دست داده است. بوی بد فساد نظام‌هائی‌که در سیاست داخلی، خارجی، اقتصاد، اردو، قضاء/دادگستری و تعلیم و تربیه/آموزش و پرورش همه‌جا را فرا گرفته است چنان‌چه امت اسلامی متیقن گردیده است که هیچ مبدأ، حکم و راه‌حلی به‌جز اسلام وجود ندارد و به همین دلیل هم به‌خاطر نصرت اسلام به‌پا خاسته و الله سبحانه وتعالی نیز این امت را نصرت خواهد کرد و این کار بر او سبحانه وتعالی دشوار نخواهد بود.

﴿ ...وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبُونَ{ شعراء: 227}

 

ترجمه: و كسانی‌كه ستم می‌كنند، خواهند دانست كه بازگشت شان به كجا و سرنوشت شان چگونه است! !‏

نویسنده: یلماز شیلک

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه